«نداری» غبار غمانگیز نشسته بر چهره کودکان معصوم
مرضیه قنبری چند شب پیش بود که برای تهیه کیک تولد پسرم به شیرینیفروشی مراجعه کردم. به اتفاق همسرم در حال مشاهده و انتخاب کیکی مناسب برای تولد بودیم که احساس کردم، کسی نزدیکمان شد. به محض سلام دادن آن فرد، سرم را به سمتش چرخاندم. جواب سلامش را که دادم، نایلونی پر از جورابهای مردانه به سمتمان گرفت و از ما خواست که از او خریدی بکنیم. هوا سرد و بیروح بود، دو ساعتی از تاریک شدن هوا گذشته بود و سوز سرما تن را میآزرد. پسرک در حالی که کولهای بر دوش داشت، لباسهایی مندرس بر تن کرده...