عمارت «شیرخورشیدی»
- شناسه خبر: 33619
- تاریخ و زمان ارسال: 3 اردیبهشت 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
رومینا اسماعیلیپور
خانهی شیر خورشیدی جزو معدود خانههای تاریخی شهر قزوین است که توسط مالکان آن، مرمت و بازسازی شده و همچنان هیچگونه تغییر کاربری در آن دیده نمیشود. یکی از نوادگان خاندان شیر خورشیدی، خانم گروهای برایم توضیح میدهد: تمامی اهل خانواده در روزهای خاص مثل: عید نوروز، شبهای محرم و حتی آخر هفتهها در این عمارت دور هم جمع میشویم. این خانه، همچنان جمع ما را گرم نگه داشته است.
این خانه مربوط به اواخر دوران قاجار است و معماری آن ترکیبی از معماری قاجاری و پهلوی میباشد.
اما در دوران پهلوی و دههی ۲۰ الی ۴۰ تغییرات کالبدیای را به خود شاهد بوده است.
حدود ۷۵ سال پیش این خانه توسط خاندان خورشیدی خریداری شده است، اما قدمت آن به ۲۰۰ سال پیش برمیگردد.
زمان کوچ خانواده از محلهی آخوند به این عمارت، معماری آن نیز کمی متفاوتتر بوده؛ از جمله تمام پنجرهها اروسی شکل بوده و بر روی مهتابیها نیز خانههای دیگری وجود داشته که بنا بر خواست خاندان شیر خورشیدی، پنجرهها تعویض و اتاقها تمام تخریب میشود.
از درب اصلی که وارد میشوم به فضای ایوانی مانندی میرسم که روی قسمتی از دیوار آن طرحی از شیر و خورشید کاشیکاری شده در کاشیهای آبی رنگ مزین شده به طرح گل و برگ و آیه «و ان یکاد» به میهمانان خوشامد گویی میکند.
در کنار این کاشیکاری، طاقهای آجری که با گره چینیهایی از آجر نقش داده شده قرار گرفته است.
پس از عبور از چند پله به حیاط عمارت میرسم. وسط حیاط حوض و چهار طرف آن باغچههایی از درخت میوه دیده میشود. برخلاف سایر خانههای قدیمی که در هر چهار طرف اتاقهای متعددی قرار دارد؛ در این عمارت، تنها در ضلع شمالی بنای شاهنشین ساخته شده است.
طبق گفتههای صاحب عمارت، در زمانهای گذشته علاوه بر قسمت شاهنشین، اتاقهای دیگری نیز برای کارگران خانه وجود داشته که به تدریج به فروش رفته، تخریب شده و به جای آن پارک ساخته شده است.
در قسمت غربی حیاط که تماما دیوار کشیده شده است نیز حیاط کوچکتری وجود داشته که در حال حاضر هیچ اثری از آن به جا نمانده و در زمینهای آن چندین باب مغازه ساخته شده است.
از طرف دیگر در سه ضلع متفاوت از حیاط، زیرزمینهایی تعبیه شده که وسیعتر از آن چیزیست که از نمای بیرون به نظر میرسد.
به همراه صاحب خانه وارد یکی از دربهای زیرزمین میشویم.
حوضچهی کوچکی ۸ ضلعیای بعد از پایین آمدن از پلهها به چشمم میخورد. که گویا از همان زمانهای گذشته در همینجا وجود داشته است.
نکتهی جالب دیگر این هست که تمام اتاقهای زیرزمین به یکدیگر راه دارند. البته در گذشته به این منوال نبوده و بین هر اتاق دربی جهت جداسازی فضاها قرار داشته که در مرمت خانه تمامی این دربها برداشته شدهاند.
در یکی از دالانهای منتهی به شرق زیرزمین، کارهای مربوط به پخت و پز شیرینی و آشپزیهای خاص مربوط به مهمانها انجام میشده است.
صاحبخانه، خانم گروهای میگوید: اینجا مطبخ سالیانه بوده است.
در کنار این مطبخ دالان دیگریست که به علت وجود پنجرههای کوچک متعدد برای خشک کردن میوهجاتی مثل انگور از آن استفاده میکردند.
گروهای به آبکش بزرگی که ساختهی دست پدربزرگش است اشاره میکند و میگوید: وقتی تعداد مهمانها زیاد میشد این آبکش را کنار حوض میگذاشتیم؛ ظرفها را داخل حوض میشستیم و سپس روی این آبکش میگذاشتیم تا کامل خشک شود.
گروهای ضمن اشاره به آب انبار عمیق خانه برایم توضیح میدهد: به گفتهی مادرم، آب انبار اصلی در حیاط کوچک عمارت قرار داشت؛ آب از بیرون داخل این آب انبار میشد. پدربزرگم از این قسمت آب انبار لولهکشیای انجام داده بود و مستقیم آب به این آب انباری که در قسمت زیرزمینی است منتقل میشد و برای مصارفخانگی به مصرف میرسید.
در قسمت دیگر، مطبخ کوچکتری هم دیده میشود. وسایل، ظرفهای شیشه در سایز و رنگهای متفاوت، اجاق گاز، جعبههای نگهداری شیرینی همه به همان شکل و دست نخورده باقی ماندهاند. انگار ساکنان پیشین همچنان در این مطبخ در حال پخت و پز غذاهای روزانه و مهمانیهای شلوغ خود هستند و حتی گذر زمان هم نتوانسته گرمی و صفای آن را با باد سهمگین حوادث خود مخدوش کند.
گروهای به قسمتی از دیوار که چندین و چند طبقه روی آن تعبیه شده اشاره میکند و میگوید: اینجا کارگاه پدربزرگم بود. کارگاه چوب داشت و تمام ابزار را با دقت خاصی چیده بود و حتی مشخص کرده بود که کدام قسمت متعلق به چه ابزاری بوده است.
کمی که جلوتر میرویم، در نزدیکی آب انبار، توجهم به گودیای که با چند پله پایین میرود جلب میشود. این قسمت پنیرچاله نام دارد. قسمت خنکی از زیرزمین، که کوزههای پنیر را در آنجا قرار میدادند.
نگاهم به قسمتی از سریه بخاری هیزمی میافتد. گویا قسمتی از آب انبار به عنوان حمام ساخته شده بوده و فضای وسیعی هم داشته و از این بخاریها برای گرم شدن آب حمام استفاده میشده است؛ اما با گذشت زمان و در طی مرمتها و نوسازیهای بعدی به صورت کامل از بین رفته و تبدیل به انبار شده است.
وارد انباری بعدی میشویم.
ظرفهای شیرینی و آرد همچنان، روی طاقچههای آجری هلالی شکل و یا در گوشه به گوشهی اتاق جای گرفتهاند.
دو ترازوی آویزان شده از سقف و توضیحات گروهای میگوید اینجا اتاق نان بوده است. و بعضا از قلابهایی که از سقف آویزان بوده گوشت هم آویزان میکردند.
بلافاصله بعد از خروج از این اتاق و در مجاورت آن، راه تنگ و باریکی دیده میشود که انگار به طبقات بالایی عمارت راه داشته است، اینجا راه ورود به آشپزخانهی اصلی و کوچکی بوده که پس از پخت و پز غذاها در مطبخ زیرزمین، به آشپزخانهی شاهنشین خانه فرستاده میشده است. گروهای میگوید: چون آشپزی و این حمل و نقل برای مادربزرگم سخت بوده؛ این راه هم بسته و آشپزخانه دیگری در شاهنشین ساخته میشود.
در آخرین اتاق زیرزمین، گهوارهی بزرگ خانوادهی شیرخورشیدی یعنی پدربزرگ خانم گروهای قرار گرفته. گهوارهای برای تنها پسر خانواده شیرخورشیدی از سید احمد و چهارمین همسرش و عزیزکرده و بزرگ این خاندان یعنی علی اصغر شیرخورشیدی…
دیوارهای اتاق اصلی شاهنشین این عمارت، در پس طاقهای هلالی، تماما آینهکاری شده است.
سقفها با مشبکهای چوبی قهوهای تیره و سبز رنگ مزین شده؛ تمام اتاقها با پنجرههای طاقچهدار و رو به حیاط پر نور میشوند و انعکاس رنگ قرمز فرشها در تکههای آینههای درخشان تصویر بصری جالب و جذابی میآفریند.
به هر اتاق که قدم میگذارم با طرح جالب و زیبایی خاصی مواجه میشوم.
اتاق مجاور شاهنشین، طاقچههای گچکاری شدهی سبز رنگی دارد و که در مجاورت آینهای که خود نیز آینهکاری شده است، نشستهاند.
دور تا دور سقف اتاق نوارهای باریکی از آینهکاری دیده میشود و در مرکز آن گچبریهای پرریزهکاری مجلل سبز رنگ برای دیده شدن زیبایی تزئینات اتاق کافی است.
اتاق عروس و کرسیای که در مجاورت این اتاق پهن شده و پس از آن آشپزخانه، آخرین قسمتهای خانهی شیر و خورشیدی را تشکیل میدهند.
گروهای برایم توضیح میدهد: این اتاقها و حیاط خانه را برای مراسم فورمالیته عقد اجاره میدهیم اما تا الان برای تغییر کاربری آن به اتفاق نظر خاصی نرسیدهایم.
هر چند که این عمارت در طول سالیان سال تغییرات اساسیای را نسبت به خود شاهد بوده اما همچنان به لحاظ سبک زندگی و معماری پابرجا بوده و اصالت و زیبایی خود را به میهمانانش عرضه میکند.
در طی صحبت با خانم گروهای، وی بارها به مهمانداری و روی خوش پدربزرگ و مادربزرگش در پذیرایی از مهمانان اشاره میکند و میگوید: این خانه همیشه برای من روشن بوده و برخلاف خیلی از جاهای دیگر نور و صفا از آن ساطع میشود. مادربزرگ من عاشق مهمان بود و درب این خانه همچنان به روی مهمانانش باز است…