علی اکبر دهخدا؛ معمار ادبیات فارسی معاصر
- شناسه خبر: 9407
- تاریخ و زمان ارسال: 6 اسفند 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
محمدرضا مقدم
هفتم دی ماه برابر است با سالروز درگذشت علامه علی اکبر دهخدای قزوینی. این شخصیت سترگ نیازی به معرفی ندارد و همچنین شرح زندگی پربارش مبری از تعریف و تمجید است و بزرگان تاریخ ادب پارسی حق مطلب را در مورد او به خوبی بیان کردهاند و خالی از لطف نیست که نگاهی کوتاه داشته باشیم بر زندگی پربار این چهره ملی که مایه مباهاتی است برای ما قزوینیها.
نام علیاکبر دهخدا (1257 ـ 7 اسفند 1334) همواره با اثر عظیمش لغتنامه همراه است. ضمناینکه دهخدا را پیشتاز طنزنویسی مدرن در زبان فارسی امروزی میشناسند. علاوهبر حضور پررنگش در عرصه ادبیات، تاثیرگذاری وی در رخدادهای مشروطه و دگرگونیهای پس از آن بر کسی پوشیده نیست. دهخدا با خلاقیت ادبی خود و آموخته اندیشه مدرن توانست روزنامه «صوراسرافیل» را به سرحد محبوبترین و کاراترین رسانه عصر مشروطه برساند. یادداشتهای طنز «چرندوپرند» او در این روزنامه، شاهکار تاریخ طنز ادبیات فارسی، محسوب میشود. دهخدا طبع شاعرانهای داشت که در حافظه جمعی ایرانیان از یکصد سال پیش تا کنون به ثبت رسیده و زنده است.
دهخدا پس از ورود نیرویهای نظامی روس در جنگ جهانی اول به ایران، به ایل بختیاری پناه برد و از این موضوع میتوان به عنوان «فصل جدید زندگی دهخدا» نام برد. پس از آن دهخدا دیگر به طور جدی در عرصه سیاسی حضور نیافت و چهل سال عمر خود را به تألیف «لغتنامه» صرف کرد. بهتعبیر دهخدا، شناخت لغت دریچه علوم و فلسفه مدرن و تمدنسازی و لغتنامه عامل حیاتی در پاسداری از زبان و هویت جمعی است و بههمینعلت برخی او را معمار ادبیات فارسی معاصر میدانند. دهخدا اعتبار و شهرت سیاسی خود را در خانه محبوس کرد و با تحمل فقر و سختی بسیار، پایههای تألیف لغتنامه را گذاشت و تنها زمانی حمایت شد که سالها از آغاز این راه گذشته بود.
ـ دوران فقر کودکی
علیاکبر دهخدا سال 1258 به دنیا آمد. پدر او خانباباخان قزوینی، خان دو روستا در حوالی قزوین بود که پیش از تولد علیاکبر مایملک خود در دو روستا یعنی خانه و زمین و آب را فروخته و به تهران آمد. علیاکبر در نهسالگی پدر خود را از دست داد و چیزی نگذشت که دامادهای قیم او داراییهای خانواده دهخدا را تصاحب کردند و خانواده دهخدا فقیر شد.
دهخدا ده سال نزد غلامحسین بروجردی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. سپس در آذر 1278 ش به مدرسه علوم سیاسی رفت و دیپلم گرفت. علیاکبر جزو دانشآموختگان و یکی از هفت نفری بود که برای اولین بار وارد اولین محیط آکادمیک مدرن ایران میشدند. جایی که در سال 1313 ش نام دانشگاه تهران به خود گرفت. دهخدا پس از به پایان رسانیدن مدرسه علومسیاسی به خدمت وزارت امورخارجه درآمد و آنگاه که مرحوم معاونالدوله غفاری به سفارت بالکان میرفت، دهخدا نیز همراه او شد و مدت دو سال در اروپا و بیشتر در وین، پایتخت اتریش اقامت کرد.
بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز فرایند مشروطیت به سال 1285 بود. ابتدا طی شش ماه در اداره شوسه خراسان که در مقاطعه حاجحسینآقا امینالضرب بود بهسِمت معاون و مترجم مسیودوبروک، مهندس بلژیکی استخدام شد. در همین ایام و پس از نه ماه از صدور فرمان مشروطیت میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی در جستوجوی کسی بودند که در قامت سردبیری روزنامه صوراسرافیل باشد. دهخدا کار سردبیری روزنامه را برعهده گرفت و در هر شماره از صوراسرافیل یک سرمقاله سیاسی و یک چرندوپرند مینوشت و گاهی هم شعر میسرود. بنا بر شواهد دهخدا در همین حوالی در مدرسه سن لویی تدریس داشته است. (عکسی از دهخدا با دانشآموزان مدرسه سنلویی وجود دارد.)
ـ در مسیر مشروطه
دهخدا در مسیر احقاق مشروطیت به عضویت کمیته انقلاب که زیرمجموعه اجتماعیون عامیون جبهه تندرو سیاسی بود، درآمد. سپس در پی درخواست محمدعلیشاه مبنیبر تبعید و تسلیم سران آزادیخواه، همراه با گردانندگان صوراسرافیل و برادرش در مجلس متحصن شد. او در روز به توپبستن مجلس و آغاز کودتا و استبداد صغیر با کمک سیدحسن تقیزاده به سفارت انگلیس در تهران پناه برد و توانست جان سالم به در برد. این دوران 25 روز طول کشید و درنهایت شاه به یک سال تبعید آنها رضایت داد. «همگی در کالسکههای دولتی نشسته همراه با غلامان سفارت از راه گیلان روانه قفقاز شدند و چون به باکو رسیدند هر یکی به سوی دیگری رفتند.»
دهخدا به پاریس رفت. در پاریس، فقر مالی، چنان دهخدا را دچار استیصال میکند که وی پانسیون را رها کرده و به منزل محمد قزوینی پناه میبرد. این در حالی است که حتی پولی در بساط برای سیرکردن شکم خود نیز ندارد. او بیپول، فقیر، شکست خورده و تنهاست. غم غربت، بیکفایتی هموطنان، پریشانی خانوادهاش در ایران، دوچهرگی دوستان، دست به دست هم میدهد تا او را به سوی یأس و نومیدی هدایت کند تا بدانجا که حتی به خودکشی فکر میکند. اولین تلنگر روحی برای دوریگزیدن از عرصه سیاسی بر جان دهخدا زده شد. دهخدا در چنین وضعیتی کمکم روحیه مبارزهطلبی خود را از دست میدهد.
سپس با هماهنگی اعتضادالسلطنه بهجهت انتشار دوباره صوراسرافیل و کمبودن هزینه زندگی از پاریس به ایوردون سوئیس میرود. در آنجا سه شماره از صوراسرافیل را منتشر میکند که در اولین شماره آن شعر «یادآر» را با نام و یاد جهانگیرخان شیرازی شهید مشروطه و مدیرمسئول روزنامه صوراسرافیل سرود و چاپ کرد. با مهاجرت دوباره مشروطهخواهان از اروپا به ترکیه، او نیز به ترکیه میرود. 10 تیر 1288 ش در تأسیس نشریه سروش با فعالان سیاسی مشارکت میکند و به فاصله سه ماه 14 شماره از سروش را به مدیر مسئولی محمد توفیق و سردبیری خود، منتشر میکند. دهخدا بعدها در دوران نمایندگی با روزنامههایی مانند «مجلس»، «آفتاب»، «شورا»، «ایران کنونی»، «پیکار» و «شفق سرخ» و هفتهنامه «جنگل» همکاری کرد؛ اما این همکاری موجب خلق آثار برجستهای نشد.
دهخدا بعد از بازگشت به ایران وارد دنیای سیاست عملی شد و به نمایندگی مجلس از سوی مردم کرمان انتخاب شد. البته دهخدا در مجلس دوم برخلاف انتظار به حزب محافظهکار اعتدالیون پیوست و مواضعی کاملا خلاف گذشته خود اتخاذ کرد. او تا پیش از نمایندگی از جمله تندروترین چهرههای سیاسی بود.
ـ روزنامه صوراسرافیل
دهخدا از بنیانگذاران روزنامه صوراسرافیل بود. او بهپیشنهاد میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی به سردبیری این مجموعه با حقوق 40 تومان ماهانه منصوب شد. صوراسرافیل با بیش از 24 هزار تیراژ پرمخاطبترین جریده وقت بود. مقالات طنز چرندوپرند و سبک عامیانهای که در بطن خود مفاهیم و اندیشه مدرن داشت و بار انتقادی زیاد مطالب، با جامعه شهری آن روز ارتباط برقرار میکرد و این روزنامه را به اثربخشترین رسانه عصر مشروطه تبدیل کرده بود.
این روزنامه در مجموع پنج بار تعطیل شد. بار اول در شماره 6 به مدت یک ماه و به علت اعتراض روحانیون به مقالات چرندوپرند بود. بار دوم در شماره 14 به حکم مجلس، شش هفته متوقف شد و دهخدا را برای محاکمه فراخواندند. سومین توقف در شماره 19 به علت حمله به دفتر روزنامه بود. چهارمین توقف بعد از شماره 25 بود که علت آن را بیماری دهخدا مطرح کردند و آخرین تعطیلی سه روز پیش از به توپ بستن مجلس و آغاز استبداد صغیر بود. پس از به توپ بستن مجلس و شهادت میرزا جهانگیرخان 3 شماره در سوئیس منتشر و پس از آن این روزنامه برای همیشه بسته و تعطیل شد.
دهخدا مطالب خود را در روزنامه با اسامی مستعار چاپ میکرد و تنها در صورتیکه مایل بود مطلبی با امضای خود به چاپ برسد از نام مستعار دخو استفاده میکرد. چنانچه میبینید در تمام فراز و نشیبهای این روزنامه علیاکبر دهخدا نقش اساسی و حیاتی داشته است.
ـ نشریه سروش
ـ1288 خورشیدی نشریه سروش به مدیرمسئولی محمد توفیق و سردبیری علیاکبر دهخدا تاسیس شد. سروش مروج افکار و دیدگاههای اعضای انجمن سعادت ایران به ریاست معاضدالسلطنه بود. هدف از انتشار این نشریه، تقویت رابطه ایران و عثمانی در برابر روس و انگلیس بود. خط سیاسی که پس از عزیمت مشروطه خواهان و دهخدا به ایران، همچنان دنبال میشد. نشریه سروش 14 شماره در استانبول منتشر شد و پس از وقفهای کوتاه انتشار خود را در تهران ادامه داد. مقالات دهخدا در سروش عمدتا سرمقالههای سیاسی هستند و از مقالههای طنزآمیز چرندوپرند در آنها نشانی نیست. با توجه به موضوع نگارش چرندوپرند تردیدی باقی نمیماند که رهبر واقعی و اصلی سروش تهران نیز مرحوم دهخدا بوده و در بین هیات تحریریه آن سمت مرشدی داشته است.
ـ جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران
این جمعیت در بهار 1330 با انتشار اعلامیهای اعلام موجودیت کرد. دهخدا یک هفته پس از انتشار اعلامیه در مصاحبهای با نشریه کبوترصلح میگوید: «سه ماه است جمعیت مبارزه با بیسوادی را تاسیس کردهایم. هدف ما این است که دور از کشمکشهای سیاسی برای همه امکان باسواد شدن را در مدتی کوتاه فراهم کنیم. دفتر جمعیت را دایر کردهایم. امیدواریم بتوانیم مجلهای هم داشته باشیم. برای توسعه تشکیلات خود در دهات و قصاب نقشه داریم. همه باید به ما کمک کنند از علما و روحانیون گرفته تا ارباب قلم، وعاظ، دوستداران ادب و بالاخره همه باسوادان.
ـ سازمان لغتنامه دهخدا
سازمان لغتنامه دهخدا نخستین سازمان در ایران است که برای تالیف فرهنگ لغت یا واژهنامه تاسیس شده است. حیات این سازمان در دی ماه 1324 خورشیدی، حدود 30 سال پس از آنکه دهخدا طرح تالیف لغتنامه را ریخت، با تصویب مجلس شورای ملی، در خانه دهخدا، در خیابان ایرانشهر تهران آغاز شد. در سال 1334 با درگذشت دهخدا این سازمان به دو اتاق در کنار عمارت مجلس در میدان بهارستان منتقل شد. بنابر وصیت دهخدا محمد معین سرپرستی اداره را بر عهده گرفت و دیگر یاران دهخدا، سید محمد دبیرسیاقی و سید جعفر شهیدی او را یاری دادند. در آذر 1336 بنابر مصوبه مجلس این سازمان با بودجه پیشبینیشده به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد. در سال 1353 شادروان محمود افشار، ساختمانی در محل موقوفات خود به سازمان لغتنامه دهخدا اهدا کرد. از سال 1383 سازمان لغتنامه دهخدا و اعضا و کارکنان آن در ساختمان بزرگی که توسط دانشگاه تهران در محل موقوفات دکتر محمود افشار ساخته شد، مستقر شدهاند.
ـ شخصیت و اندیشه
اندیشه سیاسی دهخدا سه فصل دارد و دارای تلاطمها و تغییر نگرشهای بسیاری است. فصل اول مربوط به دوران پیشا مشروطه و نقش سردبیری دهخدا در روزنامه صوراسرافیل است. اعضای روزنامه صوراسرافیل بیشتر مشی سوسیالیستی داشتند و سیدحسن تقیزاده در جایگاه نماینده اندیشه سوسیال دموکراسی با این مجموعه در رفت و آمد بود. دهخدا «یاری به روستائیان و ضعفا و فقرا و مظلومین» را سرلوحه قرار داده و مسائلی مانند واگذاری زمین به کشاورزان را مطرح میکرد. در آن زمان ایران هنوز صنعتی نشده بود و عموم روشنفکران بیشتر با پدیده استبداد مبارزه میکردند و سخنها بیشتر بر حول شعار حریت میگردید.
با آغاز استبداد صغیر و تبعید دهخدا، فصل دوم اندیشه سیاسی وی در حال شکلگیری است. او به فرانسه میرود و با اندیشههای جاری در آن دیار روبهرو میشود. فقر و مشکلات شدید روحی، روند تغییر بنیادهای فکری را در وی تسریع میبخشد.
دهخدا در زمان جنگ جهانی اول و یورش ارتش روس به ایران، نزد مخالفان مشروطه پناه میبرد. در این زمان او به ترجمه آثار منتسکیو میپردازد و به فکر اجرای مشروطه بهسبک مشروطهخواهی فرانسه است. روزگار دهخدا در ایل بختیاری و بیپناهی وی بار دیگر بر روحیات او غالب میشود و اینبار روح گریز از فعالیت سیاسی را در او زنده میکند. این عهد تا واپسین روزهای زندگی وی باقی میماند و تنها در دورهای از نخستوزیری محمد مصدق درپی تحقق رویای اجرای مشروطه بهروش فرانسه تلاشهایی میکند که بهسرعت با کودتای 28 مرداد خاموش میشود.
ـ نامهای مستعار
«دخو» پرکاربردترین نام مستعار دهخداست. دخو، دخوعلی، خرمگس، رزنومهچی، غلام گدا، آزادخان علیاللهی، خادمالفقرا، دخوعلیشاه، نخود همهآش، برهنه خوشحال، سگ حسن دله، اسیرالجوال نامهای مستعار دیگری است که دهخدا مقالات چرندوپرند را امضا کرده است. او سرمقالههای صوراسرافیل را که جنبه سیاسی داشتند با نام «ع.ا.دهخدا» امضا میکرد و تنها در شماره آخر نام کامل او به صورت میرزاعلیاکبرخان قزوینی با عنوان دبیر و نگارنده درج شده است.
دهخدا از نگاه دیگران
ـ پرویز ناتل خانلری
اگر از اهاجی رکیک بعضی از شعرا بگذریم در ادبیات قدیم ما مزاح و انتقاد طنزآمیز بسیار کم است و تنها نمونه عالی آن آثار عبید زاکانی است؛ اما در ادبیات جدید دهخدا موسس و مبتکر این نوع است. انتقادهای پر از نیش و کنایه او باب تازهای در ادبیات معاصر فارسی گشود. این مقالات دهخدا پر از کنایهها و طعنههای زیرکانه و لطیف است. دهخدا در این مقالات طبقات مختلف زمان را که سد راه پیشرفت جامعه بودند، به باد مسخره گرفته است.
ـ محمد بهارلو
دهخدا نخستین نویسنده زبانآموزی بود که نشان داد کالای مترسلان و بهتعبیر بهار «مترادفبافان»، آوردن کلمات مطنطن و مزین و ذکر مترادفات و معلومات لفظی دیگر مصرف ندارد. درواقع استعداد دهخدا در قیاس با سایر نویسندگان سادهنویس معاصر او در این بود که توانست فارسی عامیانه را با نثر مرسل کلاسیک از بالای سر جماعت «مترادفباف» به یکدیگر متصل کند، اتفاق فرخندهای که مفهوم نویسندگی را از سخنپردازی متمایز ساخت.
ـ غلامحسین یوسفی
دهخدا در زندگی ادبی، مردی پرتلاش و با پشتکاری شگفتانگیز بود. در سراسر عمر خود از کار و کوشش باز نایستاد. چنانکه حتی در ایام عزلت در چهارمحالوبختیاری به تألیف فرهنگ فرانسه به فارسی دست زد و روحالقوانین منتسکیو را ترجمه کرد. آثار معروف و گرانقدر او نظیر امثالوحکم و لغتنامه و متون متعددی از شعر و نثر فارسی که تصحیح کرده و مقالات تحقیقی که نوشته، حاصل مطالعه و تتبع چهل و پنج ساله او در ادب فارسی است و نمودار عشقی سرشار به زبان و فرهنگ ایران زمین.
ـ چرندوپرند
چرندوپرندها زبانی گزنده و لحنی شوخ داشت، آنطورکه مردم کوچه و بازار از هر قشر و طبقه میپسندیدند. بهتعبیری جملات و ترکیبات ادبی دهخدا در چرندوپرند، به خلاف شیوه رایج ادبی، بهزبان جاری تودههای مردم نزدیک است و کوشش شده در شیوه بیان خارق عادت عمل شود. نثر دهخدا از زبان زنده و جاری مردم، مثلها و متلها، کنایهها و متلکها، تکیهکلامها و اصطلاحها، دشنامها، شوخیها و اعتقادها و خرافههای مردم مدد میگیرد.
پیدایش عامل لحن زبان، تغییر زاویه دید، شکست زمان، نقش گفتوگو در پیشبرد روایت و بهکارگیری زبان توصیفی متفاوت برای تیپهای مختلف اجتماعی، برخی از ویژگیهای مقالات دهخدا در صوراسرافیل است.
چرندوپرند شاخصی است از آغاز دوره جدید ادبی با ارزش و اعتبار ویژه که اهل نظر جملگی آن را تایید میکند و آن را سنگبنای سبکی در نثر فارسی میدانند که بعدها در یکی بود یکی نبود جمالزاده که اولین داستاننویس نوین است تبلور پیدا کرد.
دهخدا برای هر چرندوپرند و بیان هر ایده و مطلب تازهای که به ذهنش میرسید سبک و شیوهای تروتازه انتخاب میکرد. گاهی مطالبش را بهصورت نامه یا پاسخ آنها و عریضه و شکواییه مینوشت و گاهی هم بهصورت مقالهای که گردهای شبیه داستانهای این مقالات را با آثار عبیدزاکانی مقایسه کردهاند.
ـ لغتنامه
این کتاب عظیمترین فرهنگ فارسی است که تالیف آن مدت چهلوپنج سال به درازا کشید. چاپ لغتنامه نخستین بار در سال 1319 در چاپخانه بانک ملی آغاز شد و جلد اول آن در 486 صفحه بهچاپ رسید و سپس بهدلیل شروع جنگ جهانی دوم چاپ آن متوقف ماند تا مجلس شورای ملی در 25 دی 1324 طرح پیشنهادی تعدادی از نمایندگان را برای تامین هزینههای چاپ لغتنامه تصویب کرد. طبق وصیت دهخدا محمد معین و سیدمحمد هاشمی بر چاپ مجلدات کتاب از حیث علمیوفنی مامور شدند. کار چاپ و انتشار مجلدات مختلف لغتنامه، پس از مرگ دهخدا، تا سال 1359 ادامه یافت.
ـ امثال و حکم
دهخدا، چنانکه خود روایت کرده، مواد کتاب امثالوحکم را ضمن آن که کتابها و آثار ادبی زبان فارسی را به قصد تحقیق در لغت برای فرهنگ بزرگ خود، لغتنامه، مطالعه میکرد، گرد آورد؛ به دیگر سخن این کار عظیم خود فرع کار بزرگتری بود که لغتنامه است و به سالهای 1308 تا 1311 در چهار جلد چاپ شد.
ـ واپسین نوا
دهخدا با صورت متورم و چشمان برآمده دو زانو نشسته بود. بیماری و خستگی 48 سال کار او را از پای درآورده بود. سنگینی 48 سال مطالعه و تحقیق و جستوجو، شانههای ناتوان او را خرد میکرد. هزاران جلد کتاب که در مدت 48 سال با او سخن گفته و گفتوگو کرده بودند اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا میکردند. در این هنگام محمد معین و سیدجعفر شهیدی همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند. دهخدا در همان حال گفت: «پوست بر استخوان ترنجیده.» لحظاتی چند بهسکوت گذشت. استاد پیر، هرچند لحظه یکبار به حالت اغما فرو میرفت و باز به حالت عادی برمیگشت. در یکی از این لحظات لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت: «که مپرس.» باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجدداً گفت: «که مپرس.» در این موقع معین پرسید: «منظورتان شعر حافظ است؟» دهخدا جواب داد: «بله.» معین گفت: «مایل هستید برایتان بخوانم؟» دهخدا گفت: «بله.» آنگاه معین دیوان حافظ را برداشت و غزل را خواند. از آن لحظه بهبعد دهخدا بهحالت اغما فرورفت و روز بعد جان سپرد.
منابع:
بلقیس سلیمانی، همنوا با مرغ سحر
محمد دبیرسیاقی، خاطرات دهخدا از زبان دهخدا
رضا یعقوبی، زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا
ایرج افشار، نامههای سیاسی دهخدا