بالاخره بمانم یا بروم؟!
- شناسه خبر: 26208
- تاریخ و زمان ارسال: 20 آذر 1402 ساعت 07:45
- بازدید :
مهران محبیانفر کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
بسیاری از زوجین در مراحل مختلف زندگی زناشویی از دوران نامزدی گرفته تا سالها پس از ازدواج در برزخ ماندن یا رفتن گرفتار میشوند و این درماندگی در رسیدن به یک تصمیم منطقی ماهها بلکه سالها از عمرشان را هدر میدهد.
در چنین شرایطی رسیدن به شناخت کامل از طرف مقابل یک راهکار منطقی و اصولی برای اتخاذ تصمیم منطقیتر است. حدس، گمان، شک و تردید هیچ کدام دلیل مناسبی برای برهم زدن یک رابطه نیست و از سویی زندگی با توهم و بلاتکلیفی هم شایسته نیست.
بسیاری از زوجین سوال میپرسند که به طور مثال: طرف مقابل مستقیم به من گفته نمیخواهد به رابطه با من ادامه دهد، در حضور من برای دیگران دلبری میکند، هنوز نتوانسته عشقِ سابقش را فراموش کند و … آیا من نباید باز به تلاشم برای جذب او ادامه بدهم؟ و یا خانمی میگفت: شوهرم تلفنهای مشکوک دارد، پیغامهای خصوصی از منشیاش برایش میآید. شبها خیلی دیر میآید و اغلب شام خورده و اخیرا کادوهای زنانهای در ماشینش دیدم که مربوط به من نبوده ولی خودش میگوید که چیزی نیست… آیا به نظر شما او به من وفادار است؟
در جواب باید گفت: شما خودتان پاسخ را بهتر از من میدانید ولی چون طرف مقابل را دوست دارید یا معتقدید جوانیتان را به پایش ریختهاید، قبول کردن واقعیت برایتان دشوار است.
شاید چون به طرف مقابلتان بیش از حد وابسته هستید و اگر باور کنید که او خیانت میکند یا رابطه با او به جایی نخواهد رسید احتمال دارد جدا شوید و شما نمیخواهید حتی به این موضوع فکر کنید. ما خودمان را وقتی در چنین شرایطیگیر میاندازیم، در تله رهاشدگی یا وابستگی میمانیم.
وابستگی عاطفی و ترس از تنهایی باعث میشود در تصمیمگیریها بلاتکلیف و مُردد بمانیم و به دیگران اجازه بدهیم با ما بازی کنند و گاهی حتی سوءاستفاده کنند. انگار تصمیمگیری بدون تایید دیگران برایمان خیلی سخت میشود و احساس گیجی میکنیم که بالاخره باید چکار کنیم.
برای غلبه بر این وابستگی در قدم اول باید از احساسات و خواستههای درونی خود، آگاه شوید. اینکه شما چه کسی هستید و از زندگی و رابطه چه میخواهید؟ اِنکار احساسات و نیازهای درونیتان و تبعیت از خواستههای دیگران فقط به جهت حفظ رابطه کار درستی نیست چون با این کار احساس ارزشمندی نخواهید کرد و هیچ خوشبختیای در دنیا مثل احساس ارزشمندی نیست. در قدم بعدی لازم است برای زندگی خودتان شخصا تصمیم بگیرید. مدام از دیگران راهنمایی و تایید نخواهید و اجازه ندهید کسی به جای شما تصمیم بگیرد. امکان اشتباه همیشه وجود دارد و هیچکس نمیتواند به شما تضمین صددرصد بدهد ولی اگر تصمیم شما با احساسات و منطق خودتان همخوان باشد و مسئولیت نتیجه را هم بپذیرید احساس توانمندی و ارزشمندی را تجربه خواهید کرد. در قدم بعدی یاد بگیرید به دیگران نچسبید. اوقاتی را تنها باشید و به تنهایی کاری لذتبخش یا ارزشمند برای خودتان انجام دهید. تمام زندگی ما در روابط خلاصه نمیشود و رسیدن به تعادلی بین تنهایی و رابطه با دیگران برای شما خیلی مهم است. و در نهایت اگر در انجام اقدامات فوق به موانعی برخوردید، از روانشناس یا مشاور کمک حرفهای بگیرید تا فردی متخصص در طی این مسیر به شما کمک کند.
در مجموع ذکر این نکته ضروری است که مراقبت از عشق دارای مراتب و پیش نیازهایی است که فرد از همان ابتدایی آشنایی باید با در نظر گرفتن خصوصیات طرف مقابل به آن بپردازد. اگر در همان ابتدای رابطه علامت و سیگنالهایی نامناسب دریافت شود و فرد به این موارد بیتوجهی کند، شاید در آینده با چالشهای جدی مواجه شود. فلذا دانستن فن شناخت طرفین، اولین گام در مراقبت از عشق و زندگی است که باید در مراودات به آن توجه ویژه داشت.
اولویت قرار دادن زندگی مشترک، خوش خلقی، یادگیری هنر عشق ورزیدن، پرهیز از تلاش برای تغییر طرف مقابل، زندگی در حال و پرهیز از ورق زدن یا بیل زدن آلبوم و باغچه گذشته و … میتوانند در حفظ زندگی و عشق مشترک موثر باشند.