لگاریتم باورهایش را در بینهایت ضرب کرد
- شناسه خبر: 51194
- تاریخ و زمان ارسال: 22 دی 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

نفر دوم ایستاده در این عکس تاریخی، کسی نیست جز محمد علی رجایی دبیر ریاضی دبیرستانهای قزوین که در پس سالهای دور و دراز از نگاهش، لبخندش و جرعههای کوتاه چای خوردنش میشود فهمید که چقدر شریف است.
کلمات توانمند نیستند برای ستایش مردی که با زر، زور و تزویر نسبتی نداشت و هرگز سادگیاش را با پیچیدگی روزگار تاخت نزد. مردی که از دبیرستان محمد قزوینی به ریاست جمهوری رسید، اما عوض نشد و هرگاه که دلش برای خودش و کوچههای خاکی زادگاهش تنگ میشد روی کاغذ اینگونه مینوشت؛ محمد علی رجایی، دبیر ساده ریاضی، فرزند عبدالصمد صاحب خرازی کوچک انتهای بازار قزوین…
رجایی چهل و هفت سال زیست و شریف زندگی کرد و غریبه با تبختر و تفرعن همواره به یاد خویشتن میآورد که چگونه پلکان پیشرفت را طی کرد و چگونه آشناترین لبخند دنیا را تحویل بیچارهها و پاپتیها میداد. او که تا بود ثناگوی خاک قزوین بود و از کوچههای زنگار گرفته سیاست پلی به کوچههای ساده کودکیاش میزد و مشق عشق را بر تکتک اشکهایش حک میکرد. او که جهان را هیچ انگاشت و به شبنشینی با خدا در پیرامون لاهوت قدم گذاشت.
نام و یاد دبیر ریاضی دبیرستان محمد قزوینی تا همیشه باقی است و رخسار متبسمش از ذهن شاگردانی که درتنگنای نفسگیر جهان به عطوفتش زلف گره زدند نخواهد رفت… و این صدای رجایی است که در کلاسهای بخار گرفته محمد قزوینی به گوش میرسد. او که در زنگ ریاضی گیتی باورهایش را به توان رساند، از خواستههایش جذر گرفت و لگاریتم اعتقاداتش را در بینهایت ضرب کرد و هرگز راضی نشد انتگرال آرمانهایش را به مشتق الصاق کند.