درنگی بر 6 فیلم جشنواره سینما جوان قزوین
- شناسه خبر: 44085
- تاریخ و زمان ارسال: 11 مهر 1403 ساعت 07:30
- بازدید :

امیرحسین رحیمی
فیلم تجربی چیست؟ و یا فیلم تجربی چه ویژگیهایی دارد؟ جوابهای زیاد وگاها تکراری به این سوالات وجود دارد که حتما آنها را شنیدهاید. اما از نظر من این دو سوال نه تنها ماهیت این نوع سینما را برای ما روشن نمیکنند، بلکه خود کلمه تجربی را هم زیر سوال میبرند. بنابراین سعی کردم به دور از معیارهایی که برای سینمای تجربی در نظر میگیرند، به تماشای این فیلمها بنشینم و به دنبال تجربهای نو یا متفاوت باشم تا ساختار روایت گریز و یا ابداعاتی در فرم.
سریر خون شیاطین!
فیلم «خزندگان» به کارگردانی امیرمهدی توکلیان شاید بیشتر از اینکه کاری تجربی باشد، اثری سورئال با درون مایه ضد جنگ است. البته سوژه فیلمساز قابل ستایش و نشان از دغدغهمندی او در رابطه با جنایتهایی است که چه در غزه و چه در مکان و زمانهایی مختلف اتفاق میافتند. اما این فیلم موفق به شکلگیری نگاه و یا فضای جدیدی نشده و حتی با دیکته کردن پیامی که دارد، از حضور فعال مخاطب و رسیدن به درک و برداشت شخصیاش، جلوگیری میکند. با این حال فیلمساز موفق شده است که در مدت زمان کوتاه سه دقیقه صدای کسانی باشد که صداهایشان مدتهاست که زیر سریر خون شیاطین دفن شده.
ساده نگذریم!
«اِگ»، فیلمی از فرهاد نجفیفرد برایم بیشتر از یک تجربه متفاوت بود و نکتهای را به من و شاید مخاطبان دیگرش گوشزد میکند و آن هم این است که ساده از کنار چیزی نگذریم؛ حتی خطکشیهای خیابان! شاید برای فیلمساز تازهکاری مثل من، ساخت یک فیلم تجربی مساوی باشد با گشتن به دنبال ایدهای عجیب و غریب و طراحی فرم و ظاهری خاص برای آن. اما فیلم اِگ نشان میدهد که برای ساخت یک فیلم تجربی تنها کافی است که اطرافمان را طوری ببینیم که دیگران به آن نگاه نمیکنند. و همین نکته باعث شده است که تخممرغ دوست داشتنیمان، ما را دعوت به یک کنسرت پر جنبوجوش از خطکشیهای خیابان کند.
از غار تا ماتریکس!
«فرگشت»، ساخته احسان میرزایی، همانطور که از اسمش مشخص است، زندگی بشر را در میلیونها و شاید حتی میلیاردها سال دنبال میکند و غارهای انسان نخستین را به ماتریکس حساب و کتاب شدهای میرساند. نکته جالب این فیلم برای من، تصاویر آن بود که احتمال میدهم با کمک هوش مصنوعی طراحی شده باشند و از نظرم برای فیلمی که قرار است نمایشدهنده این فرگشت چندین و چندین ساله انسان باشد، استفاده از یکی از دستاوردهای بزرگ او، یکی از بهترین راهها برای چنین نمایش بزرگی است.
دایهدایه؛ وقت جنگه!
بعد از تماشای فیلم «ایلیها» به کارگردانی رضا دانشپژوه، ناخودآگاه ترانهای از رضا سقایی (که میخواند: دایهدایه؛ وقت جَنگه! قطارِ بالای سرم؛ پر از دشنگست!) افتادم و همین باعث شد که در نقد این فیلم بنویسم که فیلمساز در هدفش موفق بوده است. چرا که جدا از جهان صوتی که برای فیلمش ساخته، پای نقاشی را هم به تصاویرش اضافه کرده و توانسته برای مخاطبش تجربهای از همراهی با زندگی یک ایل را رقم بزند و با به تصویر در آوردن زندگی مردم و مکانی که خود از آنجا آمده و ارتباط نزدیکی با آن دارد، برای من مخاطب تداعیگر زندگی دلیرانه لرهای کشورمان و ترانه زیبای رضا سقایی شده است.
دریا بالای سر ماست!
فیلم «شهر»، تولید مشترک حسن گوهری و صاغر بصیری، ما را به دل شلوغی شهری میکشاند که با آن غریبه نیستیم. اما این گردش قرار است از زاویهای به غیر از زاویه دید چشمان خودمان باشد و بیشتر به جستوجویی در دل عکسهای و فایلهایی از شهر است که با چند کلیک و اسکرول انجام میشود. اما به دور از این شهر شلوغ و پر هیاهو با آن آسمان خراشهای بلندش که به مردم اجازه نگاه کردن به آسمان را نمیدهد، به نظرم فیلمسازها حواس جمع بودهاند و به ما میگویند که دریا میتواند در آسمان بالای سر ما باشد و لازم نیست برای یک تفریح و تماشای دریا مدتها در ترافیک جاده چالوس برانیم.
نوایی خوش!
«آزمون آفرینش»، فیلمی از مصطفی منصورآبادی، با روایت اپیزودیکش، لابهلای پردهبندیهایش با نوای خوش استاد محمدرضا شجریان و پسرش همایون شجریان، در تلاش است انسانی مدرن را به تصویر کشد که قدم در راه خلق و زایش میگذارد و این مسیری است طولانی که در فیلم شاهد آن هستیم. مراحلی که فیلمساز برای رسیدن به ایده سورئالش (تبدیل شدن یک انسان به درخت) در نظر گرفته است با دکوپاژی ساده و مینمال به تصویر کشیده میشود و حتی خود شخصیت هم در طول فیلم، بار و بندیل مدرنیتهاش را جمع میکند و به ریشههای خود یعنی خاک برمیگردد تا در نهایت به همان قسمتی از روحش برسد که خداوند از وجود خودش در آن دمیده.