باغستان را دریابیم …
- شناسه خبر: 22576
- تاریخ و زمان ارسال: 29 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
مصطفی حاجی کریمی، دبیربازنشسته و باغدار سنتی
بر کام خشک ما به حقارت نظرمکن
ما هم رفیق ساغر و پیمانه بودهایم
این دل نوشته را برای آن معدود عزیزانی مینویسم که امروز منصبی را دارا هستند و در پشت میزشان به کار من باغدار و باغکار رسیدگی میکنند. وقتی به این آقایان عزیز مراجعه میکنم کارم را که میگویم میپرسند شما؟ میگویم باغدار هستم و باغکار، بعد از آن کاملا متوجه میشوم که حساسیت کار برایشان کم جلوه میکند؛ چرا؟ نمیدانم! شاید برداشت میکنند که کار باغستان حتی در این شرایط اولویت چندانی ندارد. البته این افراد انگشتشمار هستند. بزرگانی که در این وادی دستاندرکاراند و سابقهای دارند هم البته بسیارند و در مقابل آنها به احترام میایستم و کلاه از سر برمیدارم که لااقل با اخلاق حرف باغدار را گوش میکنند و البته این ارجمندان را در پرانتز میگذارم.
خطاب من به آقایانی است که در ارگانهای مختلف مشغول هستند و مسئولیتشان به نوعی بستگی به باغ و باغستان دارد، باغستانی که روزگاری بهطور دایره و حلقهای سبز نگین شهر قزوین را در دل خود جای داده بود و امروز به هر دلیلی متاسفانه نصف شده است. یک قسمت در جنوب غرب و یک قسمت هم در جنوب شرق باقیمانده است و اصرار دارم با توان اندکم به هر طریقی با نوشتهای، درخواست تانکر آبی، تقاضای حفظ امنیت باغ و … باقیمانده این باغهای هزار ساله حداقل حفظ شود که قزوین بدون باغها دورنمایی غیرقابل تصور دارد.
همین چند سال پیش وقتی از آب و هوای شهرها صحبت میشد، شهر ما کهنشهر قزوین زیبا در زمره خوش آب و هواترین شهرها به برکت این باغهای بینظیر بود و همه هموطنان عزیزمان دوست داشتند در قزوین زندگی کنند. متاسفانه چند سالی است که وقتی صحبت از شهرهای آلوده میشود قزوین هم در زمره آنان است و شاید یکی از دلایل آن هم از بین رفتن تدریجی همین باغها باشد. نمیدانم عزیزانی که کارشان نظر دادن در مورد باغستان بوده و هست و چند روزی در باغستان بهسر بردهاند و چهار فصلش را دیدهاند، در مورد کارهای باغ میدانند چه عملیات سخت و جانکاهی باید انجام شود و میدانند که کار باغ هرگز بازنشستگی ندارد.
اگر شرایط جوی اجازه دهد همواره باغ کار دارد و کار باغستان شب و روز ندارد. بارها نوشتهام دو نیروی ماندگاری باغستان آب است و کار. آب تانکری یک میلیون تومان و کارگری که با هزار زحمت باید یافت تا هزینه گزاف کاری مختصر انجام دهد.
متاسفانه ارگانهایی که دستاندرکار باغستان هستند با یکدیگر همدل که هیچ، همزبان هم نیستند. این را در جلسات مختلفی که شرکت میکنم میبینم. هر که ساز خودش را میزند و تنها چیزی که شنیده نمیشود صدای ساز باغستان است! عزیزان امروز ساز باغستان ناکوک است امنیت و آب میخواهد، حتی شده یک قدم هم بردارید و آن را دریابید.
گاه چشمانم را میبندم و شهر قزوین را بدون باغ تصور میکنم؛ وحشتناک است! مگر میشود این شهر را بدون باغ تصور کرد! بنده که هفتاد سال در این باغها رفت و آمد کردهام، نفس کشیدهام، خوشی و ناخوشیهایش را دیدهام، هزاران بار جویهای پر آبش را دیدهام و حال چند سالی است که برخی از همین جویها رنگ آب را نمیبینند! میشود غصه نخورم؟ میشود بیخیال باشم؟ به خدا نمیشود. نمیدانم مشکل کجاست و این گرهها به دست کدامین عزیزان دغدغهمند باز میشود؟ دستاندرکاران عزیز و شریف و بزرگوار از شما درخواست دارم تا دیرتر از این نشده به قدر همتتان باغستان را دریابید باغستانی که نه برای بنده، نه برای شهر و نه برای کشور، که امروز دیگر قرار است متعلق به همه دنیا باشد (ثبت جهانی باغستان سنتی قزوین در حال انجام است). عزیزان نگذارید آیندگان فقط عکسی از این باغستان زیبا ببینند. تاریخ حافظهای قوی دارد، نگذارید آیندگان، ما و شما را بد قضاوت کنند که تلاش کافی برای حفظ این سرمایه بینظیر نکردیم. هم شما میدانید و هم باغداران گذشته که این باغها چه خاک حاصلخیزی دارند و فقط و فقط با یکبار آب کافی در سال چه برکات و خدماتی به این شهر میدهد. انشاا… به همت یکایک عزیزان شاهد حفظ این سرمایه بیتکرار باشیم.
برو فرزند ایران همتی کن
پی عمران این مهد کیانی …