برای زخـمهای وطن …
- شناسه خبر: 61733
- تاریخ و زمان ارسال: 8 تیر 1404 ساعت 09:07
- بازدید :
انسیه بخارایی
با دلی رنجـور و قلبی پُر مِحَـن
از تو میخواهم بگویم، ای وطــن
سـَرو را مـانی، تــو در آزادگـی
رَخش، را مـانی، دلیـر و صفشکن
سرزمینی چون تو گوهـرخیز نیست
در کمینگـاه تو هـر دم راهــزن
بودهای مهــد تمــدن در جهــان
بستر علــم و هنرهــای کهــن
همچو یاقوتی درخشان در زمین
رشک میورزند، دیو و اَهرمَن
دشمنانت در میان دوستان
گرگها با میشها همپیرهن!
ما همه اعضای یک تن در توئیم
کی شود عضوی علیه خویشتن؟
تا نگردد خاک تو تسلیم غیر
شهریاران سر دهندت بیکفن
رستم دستان نه یک تن بود و بس
این وطن بسیار دارد پیلتن
پهلوان پرور به تاریخ ایستا
چون دماوندت مقاوم مرد و زن
بشنو ای سیمرغ کوهستان قاف
پیش ما باز آی هنگام فِتن
از دلاورهای ایران نقل کن
با کمانگیران، از آرش گو سخن
بازگو از پایمردیها که چون؟
آریو برزن گذشت از جان و تن
هر که آبادت نخواهد نیست باد
مرگ ، آری بهتر از بد زیستن !
آشیان عشق ، قامت راست کن
ما تو را سرباز و همچون پادتن
خسته و زخمی، پریشانی و باز
مام میهن، دوستت دارم «وطن»