این عمارت هنوز هم زنده است!
- شناسه خبر: 10023
- تاریخ و زمان ارسال: 16 اسفند 1401 ساعت 08:00
- بازدید :

رومینا اسماعیلیپور
مقدمه
از کوچه پس کوچههای محله آخوند که میگذرم و درختهای چند صد سالهاش را پشت سر میگذارم، به عمارتی با نمایی آجری برمیخورم که روی تابلوی بزرگ نصب شده بر در فلزیاش نوشته شده: “بنیاد ایرانشناسی” که هنوز هم خیلی ها به اسم خانه استاد محصص می شناسند.
عمارتی که تنها، قسمتی از آن حدود 200 سال پیش محل تدریس یکی از بزرگترین عارفان قزوینی به نام حاج ملا خلیل از شاگردان شیخ بهایی و میرداماد بوده است.
ـ ورودی عمارت
قسمت ورودی عمارت از دو طرف به شکل قرینه و در هر سمت 3 طاق رو به روی هم و در قسمت بالانشین آن نیز در هر سمت پنجرههای کوچکی با شیشههای مربعی رنگی به چشم میخورد. تزئین آن، با همان آجرهای به کار رفته در ساخت عمارت زینت داده شده است که در مرمتهای انجام شده در بنا قسمتهایی از این آجرها به رنگ سرخ، آبی و زرد آمیخته شده و نمای بصری متفاوتی را نسبت به سایر قسمتها ایجاد کرده است.
درب ورودی که به شکل هلالی عظیم به استقبال میهمانانش میآید زیر گچبریهای ظریفی که شکل هندسی طاقهای بسیار کوچک را دارد و ایوانی که در طبقهی بالای آن قرار گرفته است فضای چشمنوازی را ایجاد میکند. فضای ایوان با گچبریهای بیشتر و ظریفتر و ستونهایی تزئین شده با گلها و شاخ و برگهای ریز و درشت که دور تا دور آنها را فرا گرفته است شکوهی قابل تامل به سایر قسمتهای بنا میبخشد.
از درب ورودی وارد عمارت میشوم که با چند پلهی کوچک به فضای داخلی وصل میشود. فضای ورودی داخل عمارت، دایره شکل و دورتا دور آن را طاقهای آجری فرا گرفته است. که در هر سمت دو در چوبی هلالی که یکی به ایوان و دیگری به ساختمان مکتبخانهی قدیم منتهی میشود دیده میشود.
خدیجه محمدی یکی از نیروهای پژوهشی بنیاد ایرانشناسی به سمت مکتبخانهی حاج ملاخلیل هدایتم میکند. دور تا دور اتاق با قفسههای کتاب پر شده است. سقفها هلالی شکل و مساحتی حدود 100 متر را شامل میشود. محمدی توضیح میدهد: در دوران صفویه و همزمان با شاه عباس اول حاج ملا خلیل این قسمت را به عنوان مدرسهی علوم دینی تاسیس کرده و شروع به تربیت عالمان دینی در آن زمان میکند.
بعدها سه نفر از پسران ملاخلیل به نامهای سلمان، ابوذر و احمد در کنار پدر شروع به علم آموزی کرده و بنا به وصیت خودشان در همین ساختمان و به احتمال زیاد زیر همین مدرسه دفن شدهاند اما محل دقیق آرامگاه آنها دقیقا مشخص نیست.
از کتابخانه که خارج میشوم از قسمت رو به روی مدرسه وارد مسیر دالانی میشوم. تمام مسیر سنگفرش شده با سنگهای ریز و درشت است که جانی تازه به کالبد بنا بخشیده است. بساط نورافشانی خورشید در این مسیر باریک جمع میشود و در انتهای آن دری کوچک که از شیشههایش روشنایی سفیدی روی زمین پهن شده است نوید فضایی باز و جدید را میدهد.
حیاطی با ابعاد نزدیک به 100 متر با درختان اندک خشک شده که شاخ و برگهای خشکیدهاش را به دیوار حیاط تکیه زده است مثل تجسم دو تجسم سالخورده متکی به یکدیگر در مقابلم نقش میبندد.
ـ عمارت زمستانی
آن سمت حیاط بنایی دیگر وجود دارد که به اصطلاح قدیمیترها بخش زمستانی عمارت است. دری چوبی که با پلههای کوتاه و کوچک از سطح حیاط جدا شده است و مسیر باریکی که به زیر زمین آن منتهی میشود توجهم را به خودش جلب میکند.
از پلهها که پایین میروم بوی قطرههای جمع شده در بین آجرهای قدیمی وارد ریهام میشوم و طولی نمیکشد که بوی نا، کل وجودم را پر میکند.
زیرزمین با سقفهای هلالی و چندین ورودی طاق مانند از رو به رو که با چند پله به طبقهی بالا میرود و ورودی طاق مانند دیگری در قسمت راست ورودی، خنک و کوچک است و سقف کوتاهی دارد. از پلهها بالا میروم. در مسیر پلهها اتاق کوچکی که با آثار به جا مانده از قدیم، یک سکو، چاه کوچک برای هدایت مسیر آب متوجه میشوم در زمانی نه چندان دور به عنوان حمام مورد استفاده قرار میگرفته است و در آخر فضای انتهای راه پله به اتاقی کوچک که پنجرهای مشرف به حیاط دارد منتهی میشود.
رو به روی همین بنا و در کنار درب ورودی اصلی که از آن وارد حیاط شدم چندین پلهی کوچک به سمت زیر زمین مشرف شده است. از کاغذ نصب شده کنار پلهها “ورود ممنوع است” متوجه میشوم که این قسمت در حال مرمت و بازسازی است. یکی دو تا از پلهها را میگذرانم تا به اتاق کوچکی برسم. در امتداد راهپلهها مسیر دیگریست که به آب انبار کوچکی منتهی میشود که به دلیل بازسازی چهرهی واضحی از آن باقی نمانده است.
محمدی دربارهی این قسمت از عمارت توضیح میدهد: مابقی بناها یعنی حیاط و دو ساختمان دیگر که در حیاط قرار گرفتهاند بعدها به دست خانوادهی محصص ساخته شده است. از یکی از قفسههای کتاب خانه کتاب قطوری به نام سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین را جدا میکند؛ ورق میزند و به عنوان کوتاه نوشته شده در کتاب اشاره میکند و میگوید: خاندان محصص نیای این خاندان عهدهدار وصول مالیات و “حصهکننده ” آن بوده از این رو به محصص معروف شدهاند.
جد بزرگ آنها میرزا مطیعا برادر میرزا بزرگ خان بود که مدتها حکومت خلخال را داشت. پسر میرزا مطیعا، میرزا ابوتراب نام داشت که وزارت قزوین بر عهدهی او بود. او با دختر حاج حسینعلی پسر حاج اسماعیل آشوری ازدواج کرد. در بخش حکمرانان قزوین نیز چند سند دربارهی نقش و شخصیت میرزا ابوتراب آورده شده است. میرزا ابوتراب سه دختر و سه پسر داشت. یکی از پسرها به نام میرزا ابوالقاسم مستشار نیز سمت وزارت قزوین را عهدهدار بود.
او چنین میافزاید: پسر سوم میرزا بزرگ و برادرزاده میرزا مطیعا، نیز از افراد برجستهی این خاندان است. او که به مشیرالرعایا معروف بوده است مدتها سمت کدخدایی محله آخونده را بر عهده داشت. او بعد از مشروعیت نیز مدتی رئیس کلانتری قزوین بودو را روی کار آمدن سوئدیها از کار برکنار گذاشته شد. ابوالقاسم محصص، خوشنویس معروف شهر قزوین از نوادگان میرزا ابوتراب مستشار وزیر قزوین به شمار میرود.
محمدی کتاب را میبندد و ادامه میدهد: در دوران فتحعلی شاه قاجار در سال 1220 هجری قمری هم زمان با جنگهای ایران و روس محصصها منزلی مسکونی در مجاورت مدرسهی ملاخلیل احداث میکنند که البته در حال حاضر بخشهایی از این منزل مسکونی از بین رفته است. و قسمتهای حاضر تنها بخشی از خانهی قدیمی ست.
محمدی با تاکید بر اعیاننشین بودن خاندان محصص میگوید: این خانه قطعاً مساحت بیشتری داشته است اینجا چندین حیاط اندرونی تودرتو وجود داشته که بعدها تصرف و تخریب شده است.
محمدی با اشاره به قسمت شاهنشین منزل مسکونی که در طبقهی بالای مدرسه قرار گرفته است از مدرسه خارج شده و به سمت دری که درست در قسمت قرینهی مدرسه قرار گرفته راهنماییام میکند. مسیر راهپله کمی مارپیچ مانند و ارتفاع پله زیاد است.
در قسمت شاهنشین شومینهای با گچبریهای گلهای درشت و پیچ در پیچ در بالای سالن قرار گرفته و دو طرف آن با درهای چوبی زینتشده با پنجرههای رنگی که جریان نور را با رنگ های سبز، قرمز و آبی به داخل هدایت میکند دیده میشود.
در قسمت دیگر، سرتا سر پنجرههای رنگی و مشبک هلالی که به ایوان منتهی میشود نگاه را به خودش جلب میکند.
دو طرف سالن طاقهای کوچک گچبری شده درست قرینهی یکدیگر جا خوش کردهاند.
ـ قرینگی اجزای عمارت
محمدی دربارهی معماری بنا توضیح میدهد: علت قرینه بودن ساختمان به دلیل نوع معماری دوران قاجار است که همه چیز به صورت مشابه در دو سمت بنا ساخته میشده است. البته تزئینات نسبت به دوران صفوی چندان قابل توجه نیست. چرا که همانطور که در این بنا دیده میشود؛ گچبریها کاملا زمخت و درشتتر است و به پای گچبریهای ظریف دوران صفویه نمیرسد.
او ادامه میدهد: همینطور در این ساختمان هیچ کاشی کاری ای به کار نرفته است و بیشتر آجرهای رنگی و گچبری تزئینات را شکل میدهند.
جزء دیگری که در معماریهای قاجار رواج بسیاری داشته و در این عمارت هم به کار گرفته شده «اورسی» یعنی پنجرههای کشویی است.
از محمدی دربارهی بنیاد ایرانشناسی میپرسم که توضیح میدهد: بنیاد ایرانشناسی نهادی فرهنگی است و شعب متعددی در استانهای کشور دارد. شعبه قزوین از سال 1377 شروع به کار کرده است. کار بنیاد ایرانشناسی بیشتر حوالی پژوهشهایی در رابطه با فرهنگ و آداب و رسوم ایران است کتابهای موجود در این کتابخانه نیز برای بنیاد ایرانشناسی است.
***
از پشت پنجرهی چلنگری که بیهیچ جوشکاری ای، آهنگر میلههای به کار رفته با طرحهای مختلف و در پنجره را کنار هم چفت میکرده نگاهی به پنجرههای رنگی که آن سمت اتاقی که زمانی اتاق مهمان بود میاندازم.
در پشت نمای کدر شده که در پس شیشهها حرکت میکند، درختان حیاط را پربار، عمارت را بزرگتر و زنده و صدای پایی را میشنوم که با عبایی بر شانه و کتاب به دست به سمت زیر زمین حرکت میکند.
عمارت هنوز هم زنده هست!