«تختی» اسطورهای برای همه دوران
- شناسه خبر: 27782
- تاریخ و زمان ارسال: 17 دی 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
محمد بهرامی
یکسال دیگر گذشت و دوباره به سالگرد درگذشت غلامرضا تختی رسیدیم. روزی که علاقهمندان این بزرگمرد ورزش ایران، در غم و اندوه فرو میروند و در حسرت از دست دادن او اشک ناراحتی و حسرت میریزند. خصوصا در این روزها که مردی و مردانگی در ورزش ما رنگ باخته و دیگر کمتر شاهد اقدامات جوانمردانه از سوی ورزشکاران هستیم. در این سالها همه از این جهان پهلوان، مطالب بسیار گفته و نوشتهاند و ما اینجا میخواهیم یک خاطره از حریف روس تختی را نقل کنیم.
با پای آسیبدیده من مدارا کرد
الکساندر مدوید، کشتیگیر صاحبنام شوروی سابق و رقیب مقتدر تختی، خاطره جالبی از کشتی با تختی دارد: «در تولید و (۱۹۶۲) تختی و من دیدار نهایی را برگزار کردیم. در جریان این مسابقهها، پای راست من به شدت ضرب خورده و روحیهام را خراب کرده بود. فکرم متوجه تختی بود که باید با این پای ناجور با او مبارزه میکردم.
به راستی تا آن موقع از خصوصیات اخلاقی، رفتار و کردار انسانی و والای تختی خبر نداشتم. اما در آنجا به عظمت، انسانیت و جوانمردی تختی پی بردم و تحت تأثیر آن قرار گرفتم. او که شنیده بود پای راست من ضرب دیده با این پا به خوبی مدارا کرد و هرگز نخواست با هجوم به این پا مرا زجر دهد. او تا آخرین لحظه، مردانه و تمیز کشتی گرفت و از پای ناراحت من اصلاً استفاده نکرد.
تختی با این کارش نشان داد که یک قهرمان به معنای واقعی است. بعد از این جریان، ما بهصورت دو دوست صمیمی درآمدیم. او همیشه مرا دوست میداشت. او ملت خودش را هم دوست میداشت و فکر میکنم تختی اصلاً برای ملتش زندگی میکرد.
آشنایی با او برای من افتخار بزرگی به حساب میآید. تختی بسیار خوب و فنی کشتی میگرفت و من چیزهای زیادی از او آموختم. ما روی تشک دو حریف سختکوش بودیم و در خارج از تشک دو دوست جدانشدنی، تختی میتواند الگوی خوبی از نظر ورزشی و اخلاقی برای جوانان شما باشد.»
وی در آبان ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد پسری به نام بابک در سال ۱۳۴۶ بود. خبر درگذشت جهان پهلوان ـ پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش همه را در اندوهی عظیم فرو برد. وی در آخرین روز زندگیش نامهای را به دادستان تهران نوشت که بسیار غمبار است.
متن نامهای که جهان پهلوان تختی در آخرین دقایق زندگی برای دادستان وقت تهران نوشت:
حضور مبارک آقای دادستان
این ورقه وصیتنامه اینجانب است خواهشی که دارم این است که اولا مهریه خانمم را هر چه هست بدهید، بیشتر از آن راضی نیستم
ثانیا خانه نارمکم را یکسال است که فروختهام به آقای ایرج…… بنز در خیابان چراغ برق مال ایشان است
در ضمن از هیچکس شکایتی و گله و ناراحتی ندارم
خودم این تصمیم را گرفتم و احدی در کار من دخالت ندارد
غلامرضا تختی
۱۶/۱۰/۴۶