ساختوسازهای بیرویه منظر تاریخی قلعه الموت را مخدوش کرده است
- شناسه خبر: 42309
- تاریخ و زمان ارسال: 18 شهریور 1403 ساعت 07:30
- بازدید :
اشاره
منطقه الموت در بین بناها و محوطههای تاریخی کشور از شهرت بسیاری برخوردار است. شاید بتوان بخشی قابل توجهی از این معروفیت را حاصل کتاب «خداوند الموت» نوشته پل آمیر و ترجمه ذبیحا… منصوری دانست. گرچه این کتاب را باید حاصل تخیل قوی منصوری دانست زیرا با ارائه یک داستان مهیب و هیجانانگیز موفق شد تیراژ این کتاب را به چند ده هزار جلد برساند و نام الموت را پر آوازه کند. شهرت الموت مختص به داخل کشور نیست و ساخت چند بازی کامپیوتری و فیلم و سریال بر اساس داستانها و روایتهای الموت، نام این منطقه را بیشتر از پیش پرآوازه کرده است. در میان مردم بومی، داستانها و روایتهای آکنده از افسانه رواج زیادی دارد که نقل همه آنها وجود شهر زیر زمینی، معادن طلا، کوه طلا و مقبرههایی آکنده از طلا و زمرد و الماس است. همه این عوامل سبب شده است هر گوشه از منطقه تاریخی الموت بارها و بارها مورد کند و کاو سوداگران عتیقه و طلا قرار بگیرد. البته هرچقدر که اشتیاق و انگیزه این سوداگران برای پیدا کردن زیرخاکی شدت دارد، به همان میزان نیز عملیات باستانشناسی و مرمت و نگهداری و ثبت جهانی الموت به کندی پیش میرود! گرچه قصه این روزها و سالهای منطقه تاریخی الموت بیشباهت با دیگر مناطق تاریخی کشورمان نیست و جملگی آنها قربانی عدم مدیریت و نگاه تخصصی هستند اما آگاهی از آخرین کاوشهای و برنامههای صورت گرفته در قلعه گازرخان و شنیدن آن از زبان «دکتر حمیده چوبک» سرپرست پایگاه میراث فرهنگی الموت لطف دیگری دارد.
محمدرضا مقدم
n در ابتدا بگویید با توجه به این که شما جزو نسل اول زنان باستانشناس در ایران هستید و همانطور که میدانید این رشته برای خانمها با دشواریهای متعددی همراه است؛ چقدر از شغلی که دارید راضی هستید و اگر به گذشته باز میگشتید آیا باز هم حرفه باستانشناسی را انتخاب میکردید؟
بله قطعا باستانشناس میشدم. چون خیلی رشته جذابی است. دوست دارم از استادانی که نزد آنها آموختهام یاد کنم؛ در رأس آنها زنده یاد دکتر عزتا… نگهبان، مرحوم پرویز ورجاوند، مرحوم سیمین دانشور و مرحوم منوچهر ستوده. روح همه این عزیزان شاد باشد که هر یک به نوبه خود سهم مهمی در اشاعه تاریخ باستان ایران داشتند. اما این که چرا به باستانشناسی علاقه دارم باید بگویم، باستانشناسی مثل راز هستی است و آدم را اغنا میکند. باعث میشود تک بعدی به زندگی نگاه نکنی. شما باید به همه جوانب دوران گذشته، طبیعت، زبان، لباس، هنر و دانش و خیلی از مسائل دیگر بپردازی. باستانشناسی اهمیت زیادی در دنیای امروز دارد. اگر باستاشناسان حفاری نکنند پس به چه صورت باید الموت ثبت جهانی شود؟
باستانشناسی باید بخشی از سیاست کشور باشد تا آمایش سرزمین و مناطقی که محروم هستند انجام شود. سیستان که امروز منطقه محروم است در 5 هزار سال پیش یکی از مناطق مترقی دنیا بوده؛ پی بردن به دلایل این موضوعات و آگاهی از گذشته سرزمینمان فقط توسط باستانشناسی میسر میشود. باستانشناسی امروز در کل جهان یک بحث مهم سیاسی، فرهنگی، علمی و حتی اقتصادی محسوب میشود.
n نام شما با الموت عجین شده است ولی میدانیم که الموت زادگاه شما نیست؛ خالی از لطف نیست که مخاطبان ما بیشتر با شما آشنا شوند و این که چرا نام خانوادگی شما با مرحوم صادق چوبک نویسنده شهیر ادبیات داستانی تشابه دارد؛ لطفا مختصری هم در این مورد توضیح دهید.
متولد بوشهر هستم؛ در شیراز تربیت شدم و دوران دبیرستان را در تهران گذراندم. من نوه عموی صادق چوبک هستم. درست است که در بوشهر به دنیا آمدم ولی احساس میکنم پوست و خونم متعلق به الموت است و به این موضوع افتخار میکنم. زمانی که زندگی حسن صباح را میخواندم متوجه شدم که وقتی از مصر بازمیگشته، از بصره وارد بوشهر میشود و مدتی را آنجا به سر میبرد؛ شبها به پشت بام میرفته و راز و نیاز میکرده؛ با خودم فکر میکردم شاید از این طریق دیانای حسن صباح به من رسیده است (با خنده). بزرگترین خوشبختی من این است که در الموت زندگی میکنم. به نظرم خدا خیلی به من لطف کرده؛ الموت به من ارزش داده است. امیدوارم تا جایی که خدا به من قوت میدهد و مسئولین به من اعتماد دارند بتوانم در الموت باشم و به فرهنگ و تاریخ این منطقه خدمت کنم.
n اگر موافقید به موضوع کاوش بپردازیم؛ کار حفاری خوب پیشمیرود و به کجا رسیده است؟
ترجیح میدهم آدم خوشبینی باشم و به همین دلیل هیچ وقت نا امید نمیشوم. وقتی سال 80 به الموت آمدیم تنها چیزی که از قلعه دیده میشد فقط یک تل خاک بود. 16 فصل کاوش کردیم بعضی از فصلها خیلی کوتاه بود و بعضی از فصلها بسیار طولانی. در این مدت توانستیم بخشهای مهمی از قلعه را پیدا کنیم؛ موفق شدیم مهمترین بخش قلعه یعنی مولاسرا که محل فرمانروایی حسن صباح و جانشینان او بود را پیدا کنیم.
n پس همچنان حفاری ادامه دارد؟
بله. این پروژه بسیار بزرگ است و نیاز به بودجهای کلان و در سطح جهانی دارد. این میزان از بودجه جوابگو نیست. انتظار ما این است با ثبت مراحل جهانی اعتبارات بیشتری به الموت اختصاص داده شود تا بتوانیم برنامههای کلانی که مدنظر داریم را پیش ببریم.
n در حال حاضر مهمترین برنامه شما در کاوش الموت چیست؟
کاوش کامل قلعه مهمترین برنامه است و همچنین بازسازی و مرمت نقاط مورد نیاز و همچنین بهسازی و سازماندهی محیط، تسهیل راههای دسترسی به قلعه و مرمت قلعه و ایجاد سایت موزه گردشگری برای نمایش آثار به دست آمده از فصلهای مختلف کاوش.
اگر این برنامهها خوب پیش برود و قلعه ثبت جهانی شود قطعا گردشگران زیادی به الموت میآیند.
n به موضوع گردشگری اشاره کردید؛ آیا آمار گردشگران رضایتبخش است؟
بله. دژ الموت و اصولا منطقه الموت شهرت جهانی دارد اینطور نیست که ناشناخته مانده باشد. شاید خیلی از آثار تاریخی ایران نیاز به تبلیغ و معرفی داشته باشند ولی الموت شهرت زیادی دارد. البته الان خیلی نیاز به تبلیغ نداریم چون زیرساختهای لازم برای پذیرش انبوه گردشگران را نداریم.
n پس میتوانیم آینده خوبی را برای الموت ترسیم کنیم؟
من همیشه امیدوارم؛ ضمن این که در طول این سالها موفقیتهای زیادی داشتهایم. بعد از 20 سال رئیس جمهور شهید مصوب کردند که خانه رفاه روستای گازرخان به موزه تبدیل شود چون مردم مشتاق هستند اشیای به دست آمده از کاوشها را ببینند. ضمن این که با رونق گردشگری شاهد یک کارآفرینی در منطقه گازرخان خواهیم بود. خوشبختانه با سیاستهای اتخاذی دولت توانستهایم در جلب مشارکتهای مردمی و به ویژه خیرین قدمهای خوبی برداریم و انشاءا… بتوانیم از این پتانسیل به خوبی استفاده کنیم ضمن این که استفاده از پتانسیل بومی از توصیههای یونسکو نیز هست. به هرحال هرچه قدر زیرساختها قویتر شود کارها بهتر پیش میرود.
n آیا به غیر از میراث فرهنگی، دیگر دستگاههای دولتی هم در ایجاد زیرساختها مشارکت دارند؟
بله. ساماندهی روستای گازرخان باید توسط بنیاد مسکن انجام شود.
n به نظر میرسد ساماندهی روستا خیلی دشوار باشد؛ چرا در یکی دو دهه اخیر بافت روستا تا این حد دستخوش تغییر شده است؟
گازرخان روستای بسیار زیبایی بود. متاسفانه زلزله سال 83 باعث شد ساخت و سازهای بیرویهای در روستا انجام شود. در هر صورت روستای گازرخان خیلی با ارزش است؛ یک باغ روستا است و یک الگو از روزگار اسماعیلیان است که به دست ما رسیده. طبق متون تاریخی حسن صباح باغهای زیادی ساخته است. ما باید از ظرفیت این باغها استفاده کنیم؛ شرایط اسکان گردشگران در باغها را فراهم کنیم البته بدون آسیب رساندن و با رعایت ضوابط.
n چند سالی است که ثبت جهانی الموت زیاد در اخبار شنیده میشود؛ این موضوع به کجا رسید؟
ثبت جهانی در فهرست موقت یونسکو انجام شده است. البته قرار بود «الموت و منظر فرهنگی آن» در فهرست جهانی یونسکو ثبت شود ولی در حال حاضر موضوع پرونده به «الموت و منظر استحکامات دفاعی» تغییر کرده است.
n ساختوسازهای بیرویه و مخدوش شدن معماری روستا باعث این تغییر شد؟
بله. متاسفانه ساخت و سازهای بی رویه و از بین رفتن بافت اصیل و فرهنگی و معماری سنتی روستا باعث شد که در پرونده ارسالی به یونسکو استحکامات قلعه را مورد توجه قرار بدهیم. آقای طالبیان کارشناس و مسئول ثبت پرونده گفتند با توجه به وضعیت موجود روستا، اگر پرونده «الموت و منظر فرهنگی» را به یونسکو ارسال کنیم قطعا برگشت میخورد.
n با این وضعیت آیا منتظر ثبت جهانی الموت باشیم؟
همه کارها انجام شده ولی حریم قلعه باید شرایط و ضوابط مورد تایید یونسکو را داشته باشد. روستای گازرخان در حریم دژ قرار دارد و بخشی از عرصه تاریخی است. جدا از بحث حریم، در گذرگاهها و راههای متصل به قلعه ساخت و سازهای ناهمگونی انجام شده که در شأن فرهنگ الموت نیست. برای درک بهتر موضوع تصاویر روستای آلپ را ببینید؛ همه خانهها و ساختمانها یک شکل هستند. متاسفانه این درد بیدرمان فقط مختص به منطقه الموت نیست؛ بافت تاریخی شهر یزد، شیراز، کرمان و… مخدوش شده است. در صورتی که در گذشته اصلا این طور نبوده؛ معماری و منظر شهری تمام این شهرها یکدست و قاعدهمند بوده و همین موضوع احساس آرامش را برای مردم القا میکرده است.
n متاسفانه بسیاری از اهالی روستا ترجیح میدهند به شهر مهاجرت کنند؛ در روستای گازرخان این موضوع به چه صورت است؟
مردم در حال بازگشت به روستا هستند و این روند پس از گازرسانی سرعت بیشتری گرفته است. اگر مردم بومی بتوانند از پتانسیلهای موجود استفاده کنند وضعیت بسیار بهتر خواهد شد. منطقه الموت گیاهان دارویی منحصر به فردی دارد که اگر مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد در رشد اقتصادی و اشتغال بومیان تاثیر زیادی خواهد داشت. باید توجه شود که تدوین هر گونه برنامه توسعه برای الموت باید بر اساس آمایش و ظرفیتهای بومی باشد.
n عدهای انتقاد دارند که عمده فعالیت پایگاه شما معطوف به قلعه حسن صباح است و به همین دلیل کاوش دیگر مناطق و قلعهها مغفول مانده؛ لطفا در این مورد توضیح دهید.
بله عمده تمرکز و فعالیت ما در قلعه حسن صباحِ روستای گازرخان است. برای روشن شدن موضوع اجازه بدهید که این طور توضیح دهم. در الموت 7 قلعه داریم. ما ملزم هستیم که در همه آنها کاوش و کار کنیم، در غیر این صورت یونسکو پرونده ثبت الموت را قبول نمیکند. در برنامه کوتاه مدتی که به یونسکو ارائه دادیم باید همه قلعهها کاوش شوند. در قلعه لمبسر کاوش کردیم ولی متاسفانه بودجه ما حتی برای همین جا هم کافی نیست.
n به نظر میرسد در طول این سالها فقط از بُعد نظامیگری و استحکامات قلعه به الموت نگاه شده است؛ در صورتی که بعد فرهنگی آن مغفول مانده است؛ علت آن را در چه میبینید و در این مورد توضیح دهید.
همانطور که گفتم این ما هستیم که باید با ساخت فیلم و مستند زوایای مختلفی از فرهنگ سترگ و کهن الموت را به مردم نشان دهیم تا نسبت به پیشینه تاریخی و فرهنگی این منطقه آشنا شوند.
اما در مورد قلعه بد نیست که به این موضوع اشاره کنم. قلعه الموت، قلعه نظامی نبوده؛ یک قلعه دفاعی بوده که در زمان مقاومت کاربرد داشته است. زمانی که اسماعیلیون از طرف حاکمیت مورد ایذا و اذیت و یا قتل عام قرار میگرفتند عکسالعمل نشان میدادند و یا در قلعه مقاوت میکردند و در واقع حکم شرع را اجرا میکردند.
در مورد فرهنگ اسماعیلیان باید بگویم اگر حسن صباح و اسماعیلیان در اینجا و مستقل از اسماعیلیان مصر و به عنوان شاخه نذاریان رشد کردند به دلیل فرهنگ و تمدن ایرانی بود. ما باید به این موضوع نگاه جدی داشته باشیم. اگر حسن صباح و گرایش او به فرهنگ قدیم ایران نبود شاید ما حتی زبان فارسی را از دست میدادیم. اسماعیلیان فقه امام جعفر صادق را به فارسی ترجمه کردند و اگر این کار انجام نمیشد شاید دین ما عوض میشد. توده مردم ایران با زبان عربی آشنا نبودند و پس از ترجمه کتاب فقه بود که مذهب تشیع بین تودههای مردم نفوذ کرد. در غیر این صورت شاید زبان مردم ما هم مثل مردم مصر و یا سوریه به عربی تغییر میکرد. الموت و اسماعیلیان نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ ایران داشتهاند. بنابر نقل برخی از منابع، فردوسی مذهب اسماعیلی داشته است و یا ابنسینا گرایشاتی به این مذهب داشته است.
جدا از نقش فرهنگی، الموت نقش انکارناپذیری در فرهنگ مقاومت و دانش نظامی در کشور ما داشته است. متاسفانه این مسائل نسبت به موضوعات معماری، تاریخی و باستانی، مغفول مانده است. ما باید به این لایههای معنوی دقت کنیم. بسیاری از کتب مهم پزشکی، علمی و نجوم در همین جا تالیف شده است. برای مثال خواجه نصیرالدین طوسی مدتها درهمینجا اقامت و فعالیت داشته است. ما باید به این فرهنگ احترام بگذاریم و آن را حفظ کنیم.
n کمی از موضوع قلعه و کاوش فاصله بگیریم. اخیرا سریالی به نام حشاشین ساخته شده است که منتقدان زیادی دارد؛ آیا شما این سریال را دیدهاید و با توجه به این که از صاحبنظران دوره اسماعیلیه هستید این سریال را چگونه ارزیابی میکنید؟
این سریال را مصریها ساختند. به نظر من از نظر فیلمسازی قوی بود و موسیقی خوبی داشت و میتوانم بگویم از حیث سینمایی ساختار خوبی داشت. از نظر تاریخی هم 50 یا 60 درصد اطلاعات درست به مخاطب میداد که بر اساس منابع تاریخی بود ولی با خوانش خاص. سازندگان فیلم، منابع تاریخی را با هدف و مقصد خاصی خوانده بودند که علمی و صحیح نبود. خوانش آنها از منابع اسماعیلیان، شبیه نگاه و برداشت مسیحیت و کشیشیها از اسماعیلیه بود. در واقع اطلاعاتشان بر اساس کتاب «خداوند الموت» نوشته پلآمیر است که ذبیحا… منصوری آن را ترجمه کرده و شاخ و برگ داده است. طبیعی است نگاه خاص آنها نسبت به اسماعیلیه با اطلاعاتی که ما از اسماعیلیه و حسن صباح و قلعه داریم همخوانی ندارد. این که کل سریال را با تردید نگاه کنیم درست نیست. این سریال ثابت کرد این ما هستیم که باید بر اساس دانش و دانستههایمان قصه حسن صباح و قلعه الموت را روایت کنیم. این ما هستیم که باید نقش اسماعیلیه را در تاریخ تشیع و نقش حسن صباح را در گذر تاریخ بیان کنیم و از آن فیلم و سریال بسازیم. این که بنشینیم و فقط انتقاد کنیم چیزی حل نمیشود باید دست به کار شویم.
n شما معتقدید سریال حشاشین چهره درستی از اسماعیلیه به مخاطب نشان نداده؛ کمی در مورد این تناقصها توضیح دهید.
بله همینطور است. ببینید اسماعیلیه تمام اصولش را از قرآن میگیرد؛ در قرآن به مومنین وعده بهشت داده شده؛ در سریال حشاشین هم از جهاد و وعده بهشت صحبت میشود. جهاد در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژهای دارد و اصلا چیز عجیبی نیست؛ ولی این که اسماعیلیان را آدمکش نشان دهند و آدم کشی را جهاد بدانند و اینطور به مخاطب القا کنند که بعد از استفاده از مواد مخدر و آدم کشی جهادگر به بهشت موعود میرود، اینها مسائلی هستند که جایی در فرهنگ شیعه و اسماعیلیان ندارند. شیعه و مریدان امام حسین(ع) عقیده دارند انسان برای عقایدش حتی شهید میشود و خونش را نثار میکند و در واقع جهاد واقعی اینگونه تفسیر میشود نه با استفاده از مواد مخدر و آدمکشی.
n حراست و مراقبت از فرهنگ الموت در مرحله اول به عهده مردم بومی الموت است؛ چه صحبتی با آنها دارید؟
ما چشم انتظار کمک و حمایت آنها هستیم. قطعا وظیفه اصلی حفظ فرهنگ و تاریخ الموت بر عهده آنهاست. اگر به باغداری مشغول هستند فکر اقلیم منطقه الموت هم باشند. دقت داشته باشند درختانی که میکارند باعث رانش خاک نشود و بیشتر به گیاهان و گونههای بومی توجه کنند. همانطور که گفتم اینجا منبع اصلی بسیاری از گیاهان دارویی بوده و هست؛ توجه به این موضوع باعث کارآفرینی میشود ضمن اینکه با فرهنگ و اقلیم منطقه الموت سازگاری و همخوانی دارد.
من این موضوع را در مورد تمام ایران میگویم، یک اشرافیت ارزشمند در روستاهای کشور ما وجود داشته است و متاسفانه در حال از دست دادن آن هستیم و آن را تبدیل به یک بافت فرسوده مخدوش کردهایم. تمام ارزشهای کشور ما از همین فرهنگ روستایی اشرافی سرچشمه گرفته است.
من واقعا دلم میسوزد از این که میبینم سرمایه ارزشمندی که دنیا آرزوی داشتن آن را دارد ما نه تنها قدر آن را نمیدانیم بلکه آن را به سخره میگیریم و نسبت به آن بیاحترامی میکنیم. در واقع این بیاحترامی به خودمان است. ساخت و سازهای بیرویه و فاقد اصالت در بافت تاریخی و روستایی، تاسیس استخرهای پرورش ماهی بیرویه و خیلی از مواردی که فقط به محیط و فرهنگ تاریخی منطقه الموت آسیب میرساند باید جلوی آنها گرفته شود.
n یکی از مشکلات همیشگی در مناطق تاریخی حضور افرادی است که سودای پیدا کردن گنج دارند؛ ضمن تشکر از همراهی شما و در پایان گفت و گو به عنوان یک باستانشناس با تجربه چه صحبتی با این افراد دارید؟
من سه سال رئیس پژوهشکده باستانشناسی کشور بودم. در طول این مدت بارها و بارها افرادی مراجعه میکردند و مدعی بودند که نقشه گنج دارند یا با دستگاه فلزیاب ردیابی کردهاند و اطمینان دارند که به طلا یا گنجینه ارزشمند میرسند. از من اجازه حفاری میخواستند و حتی میگفتند طلایی که ما از این حفاریها کشف میکنیم برابر با بودجه 30 سال کشور است. ما یک کشور تاریخی هستیم طبیعی است که آثار تاریخی در برخی از نقاط کشور ما یافت شود ولی گاهی برخی از مردم دچار گمراهی و توهم میشوند. از افرادی که مراجعه میکردند میپرسیدم به چه استنادی اطمینان دارید که فلانجا گنج است؟ یکی میگفت چون آن جا یک درخت تنومند است یا فلان قسمت سنگ یا صخره شبیه کله عقاب است یا فلان امامزاده در اصل یکی از اشراف زادگان ایرانی بوده است که اشیای گرانبهایی را آن جا دفن کرده است و از این قبیل مسائل.
این افراد به طمع گنج بسیاری از لایههای باستانی را مخدوش میکنند و حتی آثار طبیعی مانند صخره و کوه را میشکافند و نابود میکنند در صورتی که از نظر ما باستانشناسان لایههای خاک خیلی مهم هستند و حتی آن تکه سفالها و تکه کاشیهای روی زمین ارزشمنداند و مهم است که در کجا و در چه لایه و عمقی از خاک به دست میآید. انشاءا… بعد از تاسیس موزه الموت همه اینها را به نمایش میگذاریم تا مردم متوجه اهمیت موضوع شوند.
اما در پایان امیدوارم با همکاری شما اهالی رسانه و همه دغدغهمندان بتوانیم اتفاقات خوبی را برای آینده الموت رقم بزنیم چون من همیشه به آینده امیدوارم.