دغدغه های مردم در دیدار با مدیران استانی
- شناسه خبر: 11307
- تاریخ و زمان ارسال: 29 فروردین 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
گزارش: پایا ماندگار
همانطور خندان از در خارج میشود و با صدای بلندی میگوید: «بنویس که خدا خیرشان دهد، ما از او راضی هستیم. اولین بار بود با یک مقام بالا برخورد میکردم، تصور نمیکردم که حتی من را برای صحبت بپذیرد چه برسد به اینکه پیگیری هم کند، خدا ازشان راضی باشد، از همهشان.»
«دوشنبهها» در اغلب ادارات و سازمانها به عنوان «دوشنبههای مردمی» نامگذاری شده و در این روز مسئولین پای صحبت مردم مینشینند. دوشنبههای مردمی کلید واژهای است که بارها شنیده بودم، به فرمانداری قزوین آمدم تا روند ملاقات مردمی را ببینم.
به محض ورود به فرمانداری هماهنگیهای لازم انجام شد و به سمت دفتر فرماندار راهنمایی شدم؛ رئیس دفتر با فشردن دکمه ریموت در را باز میکند و وارد میشوم. گویا به نشستی صمیمی دعوت شدهام؛ فرماندار به همراه مشاور حقوقی و دستیار ویژهاش در انتهای میز و مردم دور میز نشستهاند، متقاضی در صندلی نزدیک فرماندار مینشیند و مشکلش را بیان میکند و به ترتیب نفر بعدی میآید.
گاهی افراد مسئلهای خصوصی دارند که در این صورت فرماندار به همراه وی به انتهای دفتر میروند و در مکانی دور از افراد دیگر به گفتو گو مینشینند اما اگر مسئله خصوصی نباشد همانجا مسئله را مطرح میکنند.
رفت و آمد زیاد است، برخی برای مسائل و مشکلات شخصی و برخی دیگر برای پیگیری مسائل شهر و روستا آمدهاند، برای همه زمان در نظر گرفته شده که بتوانند به طور کامل مسئله خود را بیان کنند.
فرزندانم شناسنامه ندارند
زن ایرانی است اما طرحهای حک شده روی صورتش او را شبیه به زنان افغان کرده است. کنار صندلی فرماندار مینشیند و میگوید همسرش از اهالی افغانستان بوده و فوت کرده است، حالا او با 7 فرزند تنها مانده که 5 فرزند اولش شناسنامه دارند اما بعد از فوت همسرش نتوانسته برای دو فرزند دیگرش شناسنامه تهیه کند، پسری 28 ساله و دختری 19 ساله که هر دو برای ورود به جامعه نیاز به مدارک هویتی دارند.
فرماندار با روی خوش از او استقبال میکند و به دقت حرفهایش را میشنود، حتی پایش را فراتر از این حرفها میگذارد؛ نگران وضعیت معیشتش میشود و به سرعت دستور پیگیری را صادر میکند.
عوامل دفتر فرماندار به سرعت با مدیران متولی تماس میگیرند و خواستار بررسی و حل مشکل او میشوند.زن با خوشحالی از دفتر فرماندار خارج میشود، به سراغش میروم و میپرسم: «دیدارتان چطور بود؟» میخندد و پشت سر هم تکرار میکند: «خدا ازشان راضی باشه، خدا خیرشان بده»؛ در حالی که سعی میکند لبخندش را مخفی کند میگوید: «همینطور شانسی تماس گرفتم و از همه جا مانده بودم؛ در کمال تعجب گفتند امروز به دفتر فرماندار بیا تا مشکلت بررسی شود و درجا پیگیری کردند، حتی بسته معیشتی هم برایم هماهنگ کردند که بروم تحویل بگیرم»؛ همانطور خندان از در خارج میشود و با صدای بلندی میگوید: «بنویس که خدا خیرشان دهد، ما از او راضی هستیم، اولین بار بود با یک مقام بالا برخورد میکردم، تصور نمیکردم که حتی من را برای صحبت بپذیرد چه برسد به اینکه پیگیری هم کند، خدا ازشان راضی باشد، از همهشان.»
در استخدام بخش اداری ملزم به رعایت قانون هستیم
زن همراه با دختر جوانی با تردید وارد میشوند، مسئول دفتر آنها را به داخل اتاق فرماندار هدایت میکند، در صندلی آخر روی میز مینشینند و گهگاهی در گوش یکدیگر صحبت میکنند تا نوبتشان شود.
نوبتشان که میشود به آرامی به صندلی کنار فرماندار میروند، مادر از بیکاری دختر تحصیلکردهاش گلایه میکند. دختر بسیار ناراحت است و میگوید هر روز از اینکه درس خوانده و شغلی ندارد گریه میکند، فرماندار در خصوص تحصیلات و رزومهاش میپرسد و تاکید میکند، کار در بخش اداری ملزم به رعایت قانون و شرکت در آزمون استخدامی است. پیشنهادهای مختلفی را مطرح میکند که دختر با توجه به رشتهاش از طریق بخش خصوصی بتواند وارد عرصه کار شود.
مادر میگوید: «همهجا برای کار رفتهایم، امروز که از فرمانداری رد میشدیم، گفتیم اینجا هم شانسمان را امتحان کنیم، نگهبان گفت که امروز ملاقات مردمی است و اصلا باورمان نمیشد بتوانیم شخصا با فرماندار صحبت کنیم اما به راحتی ما را پذیرفتند و به خوبی راهنمایی کردند.»
زن دیگر هم برای شغل پسرش به فرمانداری آمده است میگوید: پسرم در تهران با هزینههای زیادی مشغول به کار است، من میخواهم او ازدواج کند اما اینجا شغلی ندارد، نامهای از فرماندار دریافت میکند و پسرش به یک واحد صنعتی معرفی میشود.
به سراغ او میروم تا نظرش را در مورد ملاقات مردمی بدانم، زن میگوید: امروز صبح به دفتر فرماندار زنگ زدم و گفتند میتوانم حضوری او را ببینم، باورم نمیشد اما نه تنها من را برای دیدار پذیرفتند بلکه برای یک واحد صنعتی هم به من نامه دادند که مشکلم حل شود.
نانواییهایی که تخلف نکنند سهمیهشان کم نمیشود
پیرمردی که بسیار عصبانی است وارد دفتر فرماندار میشود و میگوید همین الان باید فرماندار را ببینم. 80 سال است که نانوای این شهر هستم و حالا هر روز سهمیهام کم میشود، یک دفعه بگویید نانوایی را تعطیل کنم؛ مسئول دفتر سعی میکند پیرمرد را آرام کند و او را به صف ملاقات مردمی هدایت میکند.
ساعت نزدیک به اذان ظهر و پیرمرد شاکی است، فرماندار با دیدن پیرمرد از جا برمیخیزد، او را میشناسد. با توجه به صحبتهایش متوجه میشوم که او اطلاع دقیق و اشراف کاملی در حوزه نانواییها دارد. به طوری که اغلب نانوایان را با نام میشناسد، میگوید کاهش سهمیه به دلیل عملکرد نانوا است. احتمالا شما با سیستم کارتخوان به خوبی آشنا نشدید و مشکل از عدم آشنایی با روند کار است، ما نمیتوانیم سهمیه را اضافه کنیم اما موضوع را پیگیری میکنیم.
با هماهنگی دفتر به مسئول امور حوزه آرد و نان تماس میگیرند و دستور پیگیری میدهند که بررسی شود، به چه علت نانوایی پیرمرد کاهش سهمیه داشته است؛ پیرمرد همچنان زیر لب غر میزند.
فرماندار با احترام بیشتری با او رفتار میکند و میگوید: نزدیک اذان است شما به مسجد بروید و نماز بخوانید. بعد از نماز مسئول پیگیری شخصا به نانوایی شما میآید و اگر نیاز به آموزش باشد آموزش داده میشود تا بتوانید به خوبی عمل کنید. پیرمرد آرام شده است و میگوید میمانم تا بررسی شود اما فرماندار تاکید میکند که «وظیفه ما خدمت به شماست، بروید به نانوایی همکار ما میآید موضوع را بررسی کند.»
پیرمرد از دفتر خارج میشود، فرماندار در طول جلسات دیگر پیگیری میکند تا به محض تمام شدن بازدیدها و نظارتها فرد مسئول به نانوایی برود، کمتر از نیم ساعت به او خبر میدهند که فرد رفته و مسئله در حال پیگیری است.
از طرح هادی تا احداث پل
بخشی دیگر از مراجعین شورای روستا و دهیاران هستند که از این فرصت استفاده کرده و به اینجا آمدند تا مشکل روستایشان را حل کنند.
دهیار روستای دینهرود که به صورت جدی به دنبال تاسیس پل برای روستا است، مختصات روستا را میگوید اما فرماندار این بار نیز به طور کامل در جریان مشکل پل است و به صورت تخصصی برای او توضیح میدهد که روند کار به چه شکل است. مرد در حالی که برق امید در چشمانش روشن شده است از اتاق خارج میشود.
به سراغ او میروم و نظرش را جویا میشوم؛ با لبخندی بر لب میگوید: «مشکل روستای ما از خیلی سال پیش وجود داشته است و ما از سال 92 پیگیر کار هستیم، در این مدت نتوانستیم با فرمانداران وقت صحبت کنیم. حتی یکی از فرمانداران به اصرار من قبول کرد که پای صحبتم بنشینید اما فقط 3 دقیقه در حاشیه یک جلسه به من فرصت داد و توجهی به صحبتهایم نشد این بار حداقل شنیده شدم و وعده دروغین ندادند، گفتند کار در دست پیگیری است و تا 2 ماه دیگر انشاا… بخشی از مشکلات حل میشود.»
خانم پیکانی دهیار دینه کوه نیز آمده است که مشکل روستایشان را برطرف کند، او نیز میگوید: «3 هفته پیش درخواست ملاقات دادم که امروز تماس گرفتند و گفتند بیاید، مشکل را مطرح کردم فرماندار به طور کامل مسئله را برایم روشن کردند و راهکار قانونی ارائه دادند، ما با قانون آشنایی کافی نداریم اما فرماندار قانون را خوب توضیح میدهند و با راهنمایی که کردند گفتند از مسیر حقوقی مسئله را حل کنید.»
************
به اذان ظهر نزدیک میشویم اما همچنان میز ملاقات مردمی پابرجاست و افراد با مشکلات مختلفی به اینجا آمدند از کمیسیون ماده 100 تا طرح هادی روستا، هر کدام با خوشحالی از دفتر فرماندار خارج میشوند، برگزاری این میزخدمتها و ملاقات مردمی حتی اگر مشکلی را حل نکند و تنها صدای مردم شنیده شود نوری در دل جامعه روشن میشود.