نفیسه کلهر
از حادثه خونین یکی از مدارس در افغانستان هنوز چیزی نگذشته که خبر از حملات متعدد به قسمتهای هزارهنشین کابل میرسد. در همین راستا «نسلکشی قوم هزاره را متوقف کنید» هشتگی است که اخیرا فضای مجازی را پر کرده و راهی برای اینکه مردم افغانستان در سراسر دنیا اعتراضشان را به کشتار هممیهنانشان اعلام کنند. بعضی فارسیزبانان از کشورهای دیگر با ملت افغانستان در این جنبش همراه شدهاند، تا جلوی این فاجعه خونین بایستند.
همچنین در هفته جاری تجمعاتی در بعضی کشورهای اروپایی و آمریکا انجام شد که طی آن معترضان از مجامع بینالمللی و سازمان ملل متحد خواستند تا نسلکشی هزارهها در افغانستان را به رسمیت بشناسند.
البته طبق منابع موجود نسلکشی قوم هزاره افغانستان مربوط به سالهای اخیر نیست و پیشینه تاریخی 150 ساله دارد.
قوم هزاره چه کسانی هستند؟
تا پیش از روی کار آمدن امیر عبدالرحمن، در 1259 شمسی، هزارهها یکی از سه قوم قدرتمند افغانستان به شمار میآمدند؛ اما با شروع پادشاهی امیر عبدالرحمان هزارهها تحتفشار حکومت مرکزی قرار گرفته و سرکوب شدند و به مدت یک سده در انزوای سیاسی، اجتماعی و محرومیت اقتصادی فرو رفتند.
کشتار و قتلعام وسیع این قوم عمدتا شیعه باعث شد تا آنها به کشورهای همجوار پناه ببرند. هزارههای شمال غرب مناطق هزارهنشین افغانستان هم به سوی ایران مهاجرت کردند و در محلات اطراف مشهد ساکن شدند. این هزارهها بعدها به بربری و خاوری مشهور شدند.
با سقوط حکومت طالبان در سال 2001 قانون اساسی جدیدی با پشتوانه جامعه بینالملل نوشته شد که طی آن ورود همه شهروندان افغانستان به نظام حکومت ممکن شد؛ از همین رو هزارهها توانستند 20 درصد از کرسیهای مجلس افغانستان را در انتخابات 2011 از آن خود کنند. به گفته السنادرو مونسوتی؛ استاد دانشگاه حقوق بینالملل در ژنو؛ این حرکت سیاسی مورد انتقاد سیاستمداران پشتون بود و با وجود قوانین جدید که بر اساس آن حقوق همه شهروندان را یکسان میدانست؛ اما همچنان حرکات نژادپرستانهای علیه مردم هزاره در افغانستان، پاکستان و ایران صورت میگرفت. در سال 2007 قبایل کوچی، با حمله به روستاهای هزارهها باعث آواره شدن هزاران تن از هزارهها شده و دهها نفر هرساله در پی حملات آنان کشته میشدند.
افغانهای مهاجر در ایران که اکثریتشان را مردم هزاره تشکیل میدهند و معمولاً به صورت غیرقانونی به ایران وارد شدهاند که اینجا هم بارها سازمانهای غیردولتی طی گزارشهایی از بدتر شدن وضعیت حقوق شهروندی هزارهها و حملات نژادپرستانه علیه آنها هشدار دادهاند. بزرگترین اقلیت شیعیان افغانستان
خبرگزاری شیعیان افغانستان به نقل از یک رسانه فرانسوی مینویسد:
هزارهها به طور مرتب هدف حملات اسلامگرایان قرار میگیرند. آنها بزرگترین اقلیت شیعه را در کشور تشکیل میدهند که از نظر افراطگرایان اهل سنت بدعتگذار محسوب میشوند. آنها را با چنگیزخان مغول که افغانستان را در قرن سیزدهم فتح کردند، مرتبط میدانند.
کریم پاکزاد، پژوهشگر موسسه روابط بینالملل و راهبردی و کارشناس مسائل افغانستان، درباره این موضوع میگوید: «آنها همیشه مورد ظلم و ستم قرارگرفتهاند. در اواخر قرن نوزدهم، یک پادشاه پشتون 60 درصد از جمعیت هزارهها را قتلعام کرد و دختران و پسران جوان آنها را به برده تبدل کرد تا آنها را به خانوادههای ثروتمند پشتون بفروشد.»
ژیل دورونسورو، استاد علوم سیاسی دانشگاه پاریس هم توضیح میدهد: «به همان اندازه که طالبان میخواهند بر برتری پشتون و سنی بر هزاره تأکید کنند، به همان اندازه منطق جنگجویان داعش نابودی هزارهها است.»
ژیل دورسونورو یادآوری میکند: «پس از سال 2001 هزارهها استقلال زیادی کسب کردند. حقوق و موجودیت آنها به عنوان یک گروه قومی در قانون اساسی افغانستان به رسمیت شناخته شده است. آنها اکنون اکثریت فارغالتحصیلان افغانستان را تشکیل میدهند.»
کریم پاکزاد میگوید: «از بیست سال پیش تاکنون آنها بر دانش خود سرمایهگذاری کردهاند. در بامیان، زنان محدودیت ندارند، میتوانند دوچرخهسواری کنند، انجمنهای خود را داشته باشند، خواننده باشند.»
حمله به مدرسه دخترانه پیام روشنی را برای هزارهها ارسال میکند که دوره لطف به پایان رسیده است.
حالا به اعتقاد این رسانه شبح جنگ داخلی بار دیگر بر فراز افغانستان سایه افکنده و اسلحه به طور فعال در محلهها ردوبدل میشود. در برابر رخوت دولت کابل، هزارهها در صدد تعلیم دیدن در گروه شبهنظامیان برای دفاع از خود هستند. برخی از آنها قبلا به فراکسیون وردک در مرکز کشور پیوستهاند.
بهطورکلی هزارهها خود را بین آتش جناحهای مختلف در جنگ در طول 40 سال گذشته یافتهاند. اکنون اعتقاد هزارهها، آنها را به ایران پیوند میدهد.
شدت این نسلکشی در بیانیه سفارت آلمان در انگلستان مشخص است. در این بیانیه آمده: ما از تداوم خشونت ناموجه علیه افراد ملکی افغان به ویژه جامعه هزاره بهتزده شدهایم. قربانیان این خشونت و فامیلهای سوگدار در افکارمان هستند. خشونت باید پایان یابد. افغانها سزاوار صلح هستند.
همینطور کمیسیون حقوق بشر افغانستان این نسلکشی را تائید کرد. به نقل از «طلوع نیوز» این ادعا در کنار برخی از آمارها نشان میدهند که تنها در پنج سال اخیر، در چهارده حمله بر شهروندان هزاره افغانستان، بیش از پانصد و شصت تن جانباختهاند. بیشتر این رویدادها که برخاسته از انفجارها و حملههای انتحاری بودند، در غرب کابل رخ دادهاند.
موسیخان رجا، یکی از اعضای این کارزار گفته است: «مسافر ما را در راه پایین میکنند و از بین میبرند. در مکتب از بین میبرند. طفل ما را از بین میبرند. این واقعیت، یک نسلکشی است! ایجاب میکند که ما باید صدای خود را بکشیم».
خالد نورا، فعال فرهنگی نیز در این رابطه گفته است: «این را متوجه بشوند که من بهعنوان یک پشتون، حامی برادر هزارهام هستم! هرگز نمیگذارم تا دشمن با چنین حملات تروریستی بین ما شکاف ایجاد بکند».
خالد نورا تنها غیر هزارهای نیست که به دادخواهی برای هزارهها برخاسته؛ پروانه عارف در اینستاگرامش نوشته: اختلافات و جنگهای داخلی و قومی و ناسیونالیسم بدترین گرهی پیچدرپیچ یک ملت بیپناه است. خاورمیانه فقط درگیر دخالتهای خارجی نیست. از لیبی و سوریه و عراق تا افغانستان، ملتها درگیر این بدبختی اختلافات قومی و ناسیونالیسم کور هم هستند. نسلکشی علنی در افغانستان، قتل هزارهها، خبرهایش حتی پخش هم نمیشود. چه ملت تنها و غریبی هستند. شرایطشان از همه کشورهای خاورمیانه بدتر است.
زهرا عبدی، کاربر ایرانی حامی این جنبش هم در اینستاگرامش متنی منتشر کرده از یک کاربر افغانستانی به این شرح که: «من یک افغانی در ایران و یک هزاره در افغانستان هستم. امثال من همیشه در خطر بودند و هستند» و نوشته است: دخترک در 19 کلمه دردی را گفته که اندازه هزار هزار مثنوی از رنج مردم هزاره است. در 19 کلمه فریاد زده تو چه می دانی مرز چیست؟ در 19 کلمه گفته آی مردم! من خودِ مرزم. مرزی که سرنوشت من است. مرزی که با من جابهجا میشود. من هر جا که بروم سیمخاردارهای مرزی در گوشت و پوست و جان من است. او در پنج کلمه من ایرانی را مقابل خودم در آینه نشانده (من یک افغانی در ایران) من با او چه کردهام؟ چگونه سیمخاردار او شدهام؟ دیگر همه میدانند ملت افغانستان از خطاب افغانی آزردهاند اما مگر این خارهای سیمکشی شده در تن غریب آزار ما میگذارد که لااقل در خطاب رعایتشان کنیم؟ فقط در کلام...
موضوع حمایت انسانی ما از آنها در نسلکشی هزارهها بماند، کاش ما فقط رعایت کلام را بکنیم...
برای فهم اینکه چقدر قدرت طالبان به هر وسیله و به هر شیوهای در پی تصاحب قدرت هستند، شاید نیاز به تحلیل اجتماعی ـ روانشناسی نباشد اما وقتی کسانی که خودشان زخمیِ زخمِ خورهی خاورمیانهاند به «هم زخم» خود رحم نمیکنند، حتما به تحلیل روانشناسی ـ اجتماعی نیاز است.