کشتی به گل نشسته اصولگرایان
- شناسه خبر: 29290
- تاریخ و زمان ارسال: 8 بهمن 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
رحیم سرکار
اصولگرایانی که همیشه از وضعیت مجلس همدست ناراضی بودند و فکر میکردند اگر اصلاحطلبان را از مجلس دور نگه دارند؛ یکدست و یکصدا خواهند شد، با گذشت زمان و تغییر شرایط جهانی، تازه فهمیدند که ممکن است در مجلس یکدست هم مثل همین دوره مجلس افرادی پیدا بشوند که پته آنها را رو بریزند.
آنهایی که دل به حداد عادل و قالیباف و طرفداران دولت بسته بودند، تازه متوجه شدند ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
هنوز هیاتهای نظارت به کار خود پایان نداده بودند که سران طیفهای مختلف اصولگرایان متوجه شدند که با هم همخوانی ندارند و طیفی که دست بالا دارد، کمر به قتل یاران آنها بسته است و درو میکند.
حداد عادل که از این استان به آن استان میرفت و شوراهای وحدت را راهاندازی مینمود، از سفر حذر کرد و قالیباف که میگفت ما همه در یک جبههایم، راه خود را کج کرد و دولتمردان هم نعل وارونه زدند و گهی زین به پشت و گهی پشت به زین.
در این میان طیف بازاریان اصولگرا از اشتباهات گذشته خود گفتند و دورگیران باهنر به قصد سهم خواهی شروع به حملههای درون و برون جبهه اصولگرایان کردند.
کار از این هم فراتر رفت. بچه مکتبیهای اصولگرایان که هنوز آرمانی فکر میکردند، بر پدران معنوی خود که مامور بودند و معذور شوریدند و خواهان سهم بیشتری برای جوانان شدند و چون دیدند سیاهی لشگری بیش نیستند، دل آزرده به شکوه و شکایت پرداختند و دل شکسته فریاد زدند: «پس سخن مقام معظم رهبری در نقش بیشتر دادن به جوانان چه شد؟».
داستان وقتی پیچیده شد که دیدند همان یکدل و یکدست نبودههای مجالس گذشته در تهران با بزرگان بستهاند و درب همچنان بر همان پاشنه میچرخد.
حالا دیگر شرایط عوض شده است و اصولگران مرکزنشین بازی تازهای را شروع کردهاند. قرار است مجلس یکدست اصولگرایان فرو ریزد و تکیه به افرادی کنند که رای آوری بیشتری دارند تا مبادا مشارکت آن چنان پایین بیاید که جهان بر آنها بغرد که شما در بین ملت خود نیز جایگاهی ندارید.
همین غصه برای اصولگرایان بس بود که بنشینند و تعداد بیشتری را تایید صلاحیت کنند تا بلکه هر کدام از قوم و قبیله خود هزار نفر بیاورند تا آبروداری کنند.
اگرچه گفته شد ۱۵۰۰ نفر دیگر تایید صلاحیت شدهاند اما حتی خبرگزاری رسمی دولت نتوانست اسم بیشتر از سیصد نفر را پیدا کند، آن هم اکثرا ناشناخته، شهرت طلب بجای پیروزی و برخی هم عاطل و باطل و پرت از دنیای انتخابات که خود، های و هوی زیادی میخواهد که ندارند حتی به اندازه پوستر چسپان.
آن چه پیداست شورای نگهبان که نگهبان همه چیز است حتی موت و ممات کاندیداها، احتمالا تا روز انتخابات قطره چکانی از ردصلاحیت کردههای خود تایید صلاحیت خواهد کرد تا به زعم خود بر این آتش بدمد؛ اما چه سود، آنهایی که جا ماندهاند، دیگر نه رمق دارند برای داغ کردن این پیاله لیسیده و مالیده و نه قامت بزرگانی در بین کاندیداهای ردصلاحیت شده که تایید کنند که بدمد بر این آتش. انگار خداوند این آتش را سرد کرد، همچنان که سرد کرد آتش را بر ابراهیم.
اکنون صدای تکه تکه شدن استخوانهای اصولگرایان به گوش میرسد که قرار بود به وحدت و ائتلاف همه طیفهای درون حاکمیت بینجامد.
هیاتهای اجرایی از عملکرد هیاتهای نظارت مینالند و هیاتهای نظارت از پاس دادنهای هیاتهای اجرایی که قرار بود در کسوت هم، لاپوشانی کنند و از صندوقها افراد یکدست را بیرون بکشند.
ماجرا از این هم فراتر رفت و اعتراض هر دو هیات به تهران منتهی شد که شما ما را سپر بلای خود کردید و رد کردگان ما را یک یک برمیگردانید. ما آدم بدهها شدیم و شما آدم خوبها.
تهران هم زبان به انتقاد گشود که ما مصالح کشور را از شما بهتر میدانیم و فضولی موقوف.
حالا اصولگرایان در تمام استانها یک یا چند گزینه دارند که چه بخواهند و چه نخواهند باید در لیست قرار دهند و مشتی آدم رند که ماندهاند کدام را در کنار آنها قرار دهند تا جنسشان جور در آید.
تازه این اول ماجراست، آیا اگر جنس را جور کردند، توان این را دارند که ناجورها را از خود برانند؟ اگر بر خلاف قول و قرارها، برخی از لیست بیرون ماندهها به جنس جور آنها اعتراض کردند و در صحنه ماندن و رای بردند، چه باید کرد؟ نمیگویند تمام اصولگرایان با یال و کوپال خود آرای کمتری از رانده شدگان بدست آوردند و آبرویشان بر باد نمیرود؟
اگر چه میگویند هنوز شطرنج شورای نگهبان کامل نشده است؛ اما اسبهایی که نعره کشیدهاند، صفحه شطرنج خالی از مدعیان شد. تا عاقبت چه پیش آید برای این کشتی بهگل نشسته و سوراخ سوراخ.