آموزش صحیح هنر سبب ارتقای فرهنگ میشود
- شناسه خبر: 6896
- تاریخ و زمان ارسال: 10 دی 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
محمدرضا مقدم
مقدمه
سی و نهمین شماره از سلسله گفتوگوهای موسیقایی به گپ و گفت با «محسن فریدمهر»، آهنگساز، نوازنده و مدرس سه تار اختصاص یافته است. فریدمهر در کنار تحصیلات تکمیلی در دانشگاه هنر تهران از محضر استادان صاحبنامی مانند مسعود شعاری و بهداد بابایی بهره برده است. عضویت در دو دوره هیات مدیره انجمن موسیقی قزوین و داوری در جشنواره موسیقی نیایش کسب دو رتبه سومی در جشنواره موسیقی قزوین، رتبه سومی در جشنواره شیراز و همچنین رتبه سومی در جشنواره ملی آهنگسازی عارف در کارنامه هنری وی دیده میشود. همچنین تدریس در دانشگاه و هنرستان موسیقی بخش دیگری از فعالیتهای این هنرمند است. «تاثیر تحصیلات آکادمیک بر فعالیتهای هنری»، «اهمیت آموزش ردیف موسیقی» و «نوآوری در سه تار» از جمله موضوعات مورد بحث در این مصاحبه است که در ادامه از نظر شما فرهیختگان میگذرد.
ـ در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید فراگیری موسیقی را از چه سنی شروع کردید؟
سال 1363 در قزوین به دنیا آمدم. 8 یا 9 ساله بودم که نزد شخصی به نام شاملویی که از تهران به قزوین میآمد به فراگیری ساز کیبورد مشغول شدم. آقای شاملویی مدرس باسوادی بود و اتفاقا از من خیلی رضایت داشت و به پدر و مادرم تاکید میکرد که فرزند شما استعداد خیلی خوبی دارد. آن زمان به دلیل سن کم، ذهنیتم نسبت به موسیقی مانند امروز نبود و به همین دلیل بعد از 6 یا 5 ماه، از آموزش موسیقی دست کشیدم و به کامپیوتر علاقهمند شدم. پدرم کیبورد را فروخت و کامپیوتر خرید.
ـ چطور شد که دوباره به موسیقی علاقهمند شدید؟
علاقه به موسیقی که از همان دوران کودکی و نوجوانی وجود داشت. در دهه هفتاد فیلمی به نام «دو نفر و نصفی» از تلویزیون پخش شد که کاراکتر اصلی آن، گاه گداری تار مینواخت و در بسیاری از سکانسهای فیلم تاری دیده میشد که روی دیوار آویزان بود. من مجذوب صدای آن میشدم. همانطور که میدانید آن زمان هم مانند امروز تصاویر سازهای موسیقی از رسانه ملی پخش نمیشد و همین صحنههای کوتاه برای من مغتنم بود تا علاقهام به موسیقی و صدای ساز بیشتر شود. علاقهام به موسیقی همچنان ادامه داشت؛ همسایهای داشتیم که همسرش در پیش از انقلاب وزیر نفت بود. این خانم فرهیخته به سه تار خیلی علاقهمند بود و با استاد احمد عبادی، نوازنده شهیر سه تار رفت و آمد داشت. شوق و اشتیاق وی نسبت به سه تار در من هم تاثیرگذار بود. در نهایت 18 ساله بودم که از آقای آبدارباشی سه تاری به قیمت 40 هزار تومان خریدم. نزد یکی از شاگردان مرحوم علی اکبر ثقفی به فراگیری سه تار مشغول شدم ولی متاسفانه شیوهی آموزش وی اصولی و صحیح نبود. دو سالی میشد که به کارگاه آقای آبدارباشی رفت و آمد داشتم و همچنان خودم با آزمون و خطا تمرین میکردم.
ـ در ادامه نزد چه افرادی آموزش دیدید؟
آرش ابوترابی (نوازنده نی) به من گفت چرا اصولی تمرین نمیکنی و به توصیه او نزد شهاب بابا گیلک رفتم و به مدت یک سال مقدمات نت و کتاب هنرستان روحا… خالقی را فرا گرفتم. دوباره آرش آقای حسین جباریفر را به من معرفی کرد و 4 سال هم نزد وی مشغول به آموزش شدم. در نهایت سال 89 برای تکمیل آموختههایم به تهران و نزد استاد مسعود شعاری رفتم. بعد از 4 سال آموزش مستمر، استاد شعاری گفت بهتر است از این به بعد قطعه و ملودی بسازی و نزد من بیاوری تا در موردش صحبت کنیم. ناگفته نماند که به توصیه ایشان یک سال هم نزد استاد بهداد بابایی تمرین کردم. دو جلسه هم در مستر کلاس استاد حسین علیزاده شرکت کردم که تاثیر خیلی خوبی داشت.
ـ کدام مدرس بیشترین تاثیر را در نوازندگی شما داشت؟
استاد شعاری. با اینکه ردیف میرزا عبدا… را قبلا نواخته بودم یک دوره هم نزد ایشان ردیف نوازی را پشت سرگذاشتم.
ـ شیوه آموزش شعاری و بابایی متفاوت است؟
بله. سبکهای متفاوتی دارند. نزد استاد بابایی بیشتر آثار مشکاتیان و همچنین آثار خود استاد بابایی و قطعات سرعتی را کار کردیم. بسیار انسان شریف و با احترامی هستند.
ـ با توجه به اینکه پیش از ورود به دانشگاه دوره آموزشی کاملی را پشت سرگذاشتید، آیا تحصیلات آکادمیک در این رشته را ضروری میدانید؟
قطعا؛ دانشگاه مسیر را به آدم یاد میدهد. من مدرک کارشناسی مکانیک داشتم و متوجه شدم که میتوانم در مقطع کارشناسی ارشد در رشته موسیقی ادامه تحصیلم دهم. استاد شعاری آقای امیرحسین اسلامی را به من معرفی کردند و برای آمادگی کنکور نزد ایشان رفتم. سال اول با اینکه رتبه 50 آوردم ولی نتوانستم در دانشگاه روزانه قبول شوم و به همین دلیل مجددا در کنکور شرکت کردم و این بار با کسب رتبه 7 در دانشگاه هنر تهران پذیرفته شدم.
ـ در دانشگاه با کدام یک از اساتید درس داشتید؟
یک ترم با استاد داریوش طلایی و همچنین یک ترم با استاد بهداد بابایی. کلاسهای استاد مجید کیانینژاد هم خیلی برایم مفید بود. یک ترم هم با آقایان حسین مهرانی و دکتر میثمی درس داشتم. جواب آواز را هم نزد استاد ناصحپور و مدتی هم نزد استاد علی جهاندار کار کردم. کلاسهای استاد شریف لطفی هم بسیار پربار بود.
ـ از چه زمانی به آموزش سه تار مشغول هستید؟
سال 88 یا 89 بود در کارگاه آقای آبدارباشی شخص جوانی که برای خرید سه تار آمده بود از من خواست تا به او آموزش بدهم و آن جوان اولین هنرجوی من بود. در ادامه به آموزشگاههای نوا و سپس فراهنگ رفتم و بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه هنر تهران در رشته نوازندگی ساز ایرانی، آموزشگاه نغمه مهر را تاسیس کردم که فعالیت آن تا به امروز ادامه دارد.
ـ به چه سبک و سیاقی تدریس میکنید؟
نظر یک مدرس به مرور زمان تغییر میکند. اوایل فقط کتاب هنرستان را تدریس میکردم چون امتحانش را به خوبی پس داده بود. خیلی از چهرههای تاثیرگذار موسیقی ما، سه تارنوازی را با همین کتاب شروع کردهاند. البته در کنار آن میتوان از کتابهای دیگر مثل کتابهای استاد ذوالفنون استفاده کرد. به نظر من به نسبت توان هنرجو میتوان کتابهای مختلفی را تدریس کرد. البته مدرسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند میتوانند برای هر هنرجو قطعات تمرینی بنویسند تا نقاط ضعف دست چپ یا راستش برطرف شود. گاهی حتی در کتاب آموزشی یک نت به اشتباه نوشته میشود و مدرس باید بتواند آنها را رفع کند. در مجموع یک مدرس باید آنالیزی از سطح توانایی هنرجو داشته باشد و بتواند ردیف و تصانیف را به او بیاموزد. بد نیست به این نکته اشاره کنم که یکی از هنرجویانم به نام امید جوراببافان موفق شد دوبار به مقام سومی و یک بار نیز به مقام دومی در جشنواره ملی موسیقی جوان دست یابد.
ـ همانطور که گفتید برای تکمیل آموختههای خودتان به تهران رفتید؛ آیا الان هم لازم است که یک هنرجو برای آموزش به تهران مراجعه کند؟
به طور کل یک هنرجو لازم است برای تکمیل دوره آموزش به چند مدرس مختلف مراجعه کند. استاد شجریان میگفت من عصاره تمام اساتید آواز ایرانم. لازم است که هنرجو با شیوه های مختلف نوازندگی آشنا شود.
ـ به ردیف اشاره کردید؛ آموزش خشک ردیف باعث دلسردی خیلی از هنرجوها میشود. شما در این مورد چه نظری دارید؟
ردیف حکم الفبای موسیقی را دارد؛ اگر کسی الفبا را یاد نگیرد میتواند یک متن را بخواند و بنویسد؟ ممکن است یک مدرس شیوه تدریس خیلی خشکی داشته باشد؛ ولی یک مدرس خوب باید ذهن هنرجو را برای فراگیری ردیف آماده کند؛ حتی لازم است بعضی از گوشهها را گلچین کند و یا میتواند با ابتکار خود هر گوشهای را که تدریس کند آثاری از بزرگان موسیقی را که در همان دستگاه و گوشه خوانده یا اجرا شده است به عنوان شاهد مثال به او معرفی کند و یا گوشهها را برای هنرجو تحلیل کند. به نظر من ردیف استاد دوامی مختصر و مفید است و اگر یک هنرجو بتواند آنها را یاد بگیرد بهتر میتواند ردیف آوازی را درک کند. فراموش نکنیم ردیف شاکله موسیقی ایرانی است و شناخت آن برای درک موسیقی ایرانی ضروری میباشد.
ـ کتابهایی با عنوان آکوردنوازی برای سه تار منتشر شده است و بعضی سنتگراها روی خوشی به این کتابها نشان نمیدهند؛ شما چه نظری در این مورد دارید؟
به نظر من هیچ اشکالی ندارد. با این کار یک رنگ صوتی جدید به دست میآید. البته در کنار آکوردنوازی، یکسازی دیگر هم برای نواختن ملودی نیاز است. اما اگر کسی بگوید که سه تارنوازی فقط باید به این شیوه باشد و منکر شیوه قدما و اصالت آن شود، من مخالفم. گرچه به طور کلی سازهای ایرانی برای نواختن ملودی و تکنوازی ساخته شدهاند؛ البته حرفم هرگز به این معنی نیست که سازهای ایرانی قابلیت گروه نوازی ندارند. تکنوازیهای استادان عبادی و شهناز به خودی خود زیبا هستد و اصلا نیازی به همراهی تمبک و یا گروهنوازی ندارند.
ـ امروز خیلی از سازگران با هدف رسیدن به رنگ صوتی جدید تغییراتی را در سه تار ایجاد کردهاند؛ موافق این موضوع هستید؟
سازهای ایرانی در طول تاریخ با تغییراتی مواجه شدهاند. سه تار در ابتدا سه تا سیم داشت ولی امروز چهار تا سیم دارد. حتی خود مرحوم استاد عبادی دست به تغییرهایی در سه تار زد؛ قطر سیمها را بیشتر و خرک آن را بلندتر کرد. البته همه این تغییرات در راستای کیفیت بهتر صدای سه تار بود و ایشان به هیچ وقت ماهیت و ساختار سه تار را تغییر نداد. اگر تغییرات به این شیوه باشد قطعا لازم است. یا همچنین استاد شعاری «سه تار سوپرانو» را ساختند و یا «سه تار بم» که توسط استادان شعاری و بوستان ساخته شده است؛ این قبیل تغییرات، اتفاقات خوبی هستند و رنگهای صوتی جدید تولید میکنند. یکسری هم اقدام به ساخت سه تار الکتریک کرده اند. به نظر من جلوی خلاقیت این افراد را هم نباید گرفت ولی اینطور نباشد که بگویند سه تار فقط چیزی است که ما ساختهایم.
ـ سالها پیش «کانون سهتارنوازان قزوین» را تاسیس کردید؛ با اینکه کانون شروع خوبی داشت چرا فعالیتهای آن متوقف شد؟
قزوین سهتارنوازان بسیار خوبی دارد و همچنین سازگران بسیار خوبی. هدف من از تاسیس کانون این بود که مدرسان و نوازندگان پیشکسوت و همچنین جوانترها دور هم جمع شوند تا از تجربیات و دانش یکدیگر استفاده کنیم. همانطور که گفتید شروع خوبی هم داشتیم و برای افتتاح کانون استاد شعاری را به قزوین دعوت کردم و ایشان هم از این ایده خیلی استقبال کردند. پیشکسوتان هم استقبال و همراهی خیلی خوبی داشتند اما متاسفانه یکی دو نفر اعتراض کردند چرا من از نام کانون استفاده کردهام و شروع کردند به ایجاد حواشی. بدیهی است که کانون سهتارنوازان برای من هیچ بعد مالی نداشت و اصلا با هدف مالی تاسیس نشده بود. هدف این بود که ما چند گروه جوان داشته باشیم و همچنین در این کانون از تجربیات پیشکسوتان استفاده کنیم. به هرحال به دلیل حواشی فعالیتهای کانون تعطیل شد و بعد هم که ماجرای کرونا پیش آمد. سوال من از این افراد این است که با تعطیلی کانون سه تار چه اتفاقی افتاد!
ـ با توجه به اینکه تجربیات خوبی در زمینه موسیقی دارید چرا تا به امروز اقدام به ضبط آلبوم نکردید؟
بعد از تاسیس آموزشگاه بیشتر وقت من صرف تدریس و مدیریت شد. اتفاقا استاد بابایی هم انتقاد داشتند که چرا آثارم را ضبط نمیکنم. البته یک تصنیف در همایون با صدای آقای کیوان کاکاوند ضبط کردهایم و قصد دارم تصنیفی که در جشنواره شیراز رتبه سوم را به دست آورد و در دستگاه چهارگاه خوانده شده و همچنین تصنیفی که در جشنواره ملی عارف حائز رتبه سوم شد را ضبط کنم. قصد ضبط یک آلبوم تکنوازی هم دارم که امیدوارم مراحل انجام آن سریعتر انجام شود.
ـ به سلیقه خودتان چند آلبوم سه تار نوازی به مخاطبان معرفی کنید:
همه آثار استادان قدیم با ارزشاند. اما اگر بخواهیم به ترتیب تاریخ به این موضوع بپردازیم آثار استادان صبا، عبادی، لطفی، ذوالفنون، علیزاده، شعاری، بابایی و متبسم اهمیت خاصی دارند. البته از آثار استادان دیگر مثل هرمزی و فروتن هم نمیتوان گذشت. به عنوان آلبوم هم میتوانم «شباهنگ» اثر استاد شعاری، «جوی نقره مهتاب» و «راه جنون» استادان بابایی و افقه، «گریه بید» استاد لطفی را نام ببرم.
ـ ضمن تشکر از شما، در پایان اگر مطلبی هست بفرمایید:
ما اهالی موسیقی باید بیشتر با ادبیاتِ این سرزمین عجین باشیم. نباید فقط به جنبه فیزیکال موسیقی بپردازیم. در کنار آموزش تکنیک باید احساس را هم به هنرجوها منتقل کنیم؛ چون موسیقی ایرانی دارای ظرایف بسیار احساس است که تنها با داشتن درکی صحیح از فرهنگِ ایرانی میتوان زیباییها و ظرایف موسیقی ایرانی را شناخت. فرهنگ و هنر ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند که بهنظرم با آموزش صحیح هنر میتوان فرهنگ را هم ارتقا بخشید. دوست دارم ارتباط هنرمندان با هم بیشتر باشد. متاسفانه امروز هنرمندان همدیگر را قبول ندارند و فقط از هم انتقاد میکنند. وقتی یک هنرمندی مرحوم میشود چرا نباید هنرمندان در مراسم او حضور پیدا کنند؟ استاد کیانینژاد همیشه میگفت اگر شما اهالی موسیقی با یکدیگر مشکلی با هم دارید هیچ وقت جلوی دیگران جمع بروز ندهید حتی اگر به ظاهر هم شده با یکدیگر ارتباط خوبی داشته باشید هم خوب باشید.
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
در انتها امیدوارم موسیقی و هنر ایرانی که سرشار از زیبایی، آرامش، صلح و صفاست جایگاه پررنگتری در بین مردم عزیز داشته باشد.