در کانال موسوم به «آتش به اختیار» یک شبه بیوگرافی از حجتالاسلام والمسلمین علیخانی آمده که اگرچه تکرار همه مطالبی است که در این سالیان دور گفته شده؛ از یک لحاظ جالب توجه است و آن این که این سرگذشت بیتحلیل با قلمی غیراصولی در رسانهای احتمالا جعلی و به ظاهر اصولگرا نوشته شده است.
در این مقاله سعی دارم مطلب را تا سطح پاسخهای همیشگی یا بررسی داراییها یا یک دفاعیه عادی فرو نکشانم و آن را با تحلیلی که روشنگر بعضی زوایای تاریک باشد؛ همراه سازم. این به مقدمهای کوتاه نیازمند است. یک نقطه ضعف برای روحانیت با بررسی تاریخ معاصر به یک نقطه ضعف مهم در بعضی روحانیون میرسیم که وجودش گاهی سیر تاریخ را عوض کرده است. یک روحانی مثل مدرس همواره ابتکار عمل را در دست خود نگاه میداشت و تحت تاثیر احدی قرار نمیگرفت. خطش را گم نمیکرد و راهش را ادامه میداد. در عوض روحانیونی بودند که دیدگاههای سیاسیشان تحت تاثیر القائات بیت ـ اطرافیان و سیاست پیشگان رند قرار میگرفت. مثل آیتا... کاشانی ـ اطرافیان اگر میتوانستند یک روحانی را جلو میانداختند و اهداف خودشان را دنبال میکردند و گاهی اگر نمیتوانستند؛ از آن روحانی عبور میکردند. بسیاری از تحلیلها در پیروزی انقلاب این بود که امام را به خاطر قداستش و اینکه مردم قبولش دارند و به عنوان عامل وحدت جلو میاندازند و وقتی انقلاب پیروز شد؛ کنارش میگذارند و قدرت را خود به دست میگیرند. به همین دلیل نهضت آزادی، جبههی ملی ـ امت ـ جنبش مسلمانان مبارز و سازمان منافقین و حتی حزب توده و چریکهای فدایی هر کدام تا پیروزی انقلاب همراهی کردند تا پس از پیروزی، روحانیت و امام را به این دلیل که سیاست مثلا آغشته به دروغ و حقه است و امثال امام که همواره در محیطهای زاهدانه زندگی میکردند یا خسته میشوند و کنار میروند یا دل زده میشوند و مقدس باقی میمانند و قدرت در دست سیاستمداران حرفهای میافتد. امام اما اجازه نفوذ و رسوخ نداد. لذا اطرافیان یا کنار رفتند یا عبور کردند یا در برخورد با راه امام طرد شدند و از بین رفتند. امثال قطبزاده و بنیصدر و جبهه ملی و منافقین و حزب توده و غیره از این دست بودند. آیتا... طالقانی مورد سوءاستفاده قرار گرفت؛ اما چون یک مجتهد سیاسی بود؛ بلافاصله خودش را جمع کرد و تا آخر همراه امام ماند. منافقین از او عبور کردند. اما آیتا... منتظری تحت تاثیر اطرافیان قرار گرفت و اساسا رهبری بیت خودش هم از دستش خارج شد. مستند قائم مقام تا حدودی روشنگر این مطلب است. آیتا... منتظری مبارزی سیاسی و متقی بود. انحرافش نه از روی پیروی از نفس، بلکه به خاطر منفعل شدن به دست اطرافیان بود و عاقبت کار را دیدیم. در قضیه پذیرش قطعنامه 598 حضرت امام برای کنترل کسانی که البته غیرتمندانه آماده ادامه جنگ بودند؛ چنان سیاستمدارانه مدیریت کرد که اوضاع کنترل شد و اجازه نداد کسانی با عبور از او به ورطه افراط بیفتند. اگرچه این روزها عدهای با مطرح کردن این سوال که جام زهر را چه کسانی به امام خوراندند؛ زمینه را برای عبور از آن شجاعت پربرکت و بیبدیل امام در پذیرش قطعنامه آماده میسازند... در میان روحانیون که این قلم دیده و مطالعه کرده است؛ شخصیتهایی مثل مقام معظم رهبری، آیتا... هاشمی رفسنجانی، آیتا... مصباح (که توانست پس از افراط دلواپسان، مدیریت را در دست خود حفظ کند) ـ حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری ـ حضرت آیتا... مرحوم باریکبین و حجتالاسلام والمسلمین علیخانی قرار دارند. برای اثبات این خصوصیت در این روحانیون قرائن بسیاری دارم؛ اما مهمترین شاخصه، این است که افراطیون اطرافشان از آنان عبور کردند؛ زیرا نتوانستند آنان را با خود همراه کنند.
از قرائن امر برمیآید که این بیوگرافی ساخته و پرداخته کسانی است که مایوس از هدایت حجتالاسلام علیخانی؛ با این اعلامیه در کانال ظاهرا اصولگرای «آتش به اختیار» از ایشان عبور کردهاند. نکته قابل تامل و عبرتآموز تشبت به این جناح در برابر حجتالاسلام علیخانی است. بزرگوارانی هم در این اعلامیه و هم در این سالها برای حفظ این نیروها؛ منفعل از آنان شدهاند و توسط آنان رهبری میشوند تا جایی که مباحث حیاتی سیاسی را تا حد شاخصههای منطقهای و سهمهای مدیریتی تنزل دادهاند؛ مراقب باشند که روزی در جایی قرار داده میشوند که پشتشان خالی میماند.
اصولگرایی اصلاحطلبانه در این اعلامیه ناشران ناشیانه در یک کانال ظاهرا اصولگرا در حال اثبات اصلاحطلب نبودن علیخانی هستند! و آن سید بزرگوار را که اصولگرایان اگر از علیخانی بگذرند؛ از پیشنمازی نمایندگان متحصن مجلس ششم نمیگذرند؛ یک جا میانجی آیتا... باریکبین و علیخانی مطرح میکنند و در سرتاسر بیوگرافی؛ سکوت جانبدارانه درباره او؛ در پی اثبات اصلاحطلب نبودن علیخانی هستند تا جایی که مواضع ضدمشارکتی علیخانی در مجلس ششم را به عدم ثبات ایشان در یک جناح تعبیر کردند؛ در حالی که این چرخش ظاهری از آنجایی که همواره در جناح مقابل قدرت بوده؛ نشان از وابستگی و وفاداری علیخانی به اصل نظام دارد؛ نه تندروی براندازانه علیه نظام در پوشش اصلاحطلبی. علیخانی در انتخابات 76 از ناطق نوری حمایت کرد. ولی به دلیل رابطه با روحانیون مبارز از در تضاد علیه خاتمی برنیامده بلکه خاتمی را مورد حمایت قرار داد. در عین حال در مجلس از تندروانی که عاقبت بعضا از خاتمی و از نظام هم عبور کردند به شدت انتقاد میکرد. همین علیخانی در مجلس بعد، علیه احمدینژاد هم موضع گرفت؛ نه از باب اصلاحطلبی افراطی، بلکه از موضع دلسوزی برای اصولگرایان. این روزها با آشکار شدن بیشتر چهره احمدینژاد نطقهای تند علیخانی در مجلس علیه احمدینژاد در شبکههای مجازی دست به دست میشود. در دو قطبی احمدینژاد ـ هاشمی، علیخانی به سرعت به هاشمی نزدیک شد؛ زیرا معتقد بود احمدینژاد اصالت ندارد. علیخانی همواره با شم سیاسی قوی در بزنگاهها فارغ از جناح و خط از اصل نظام دفاع کرد. چرخشهای تاکتیکی علیخانی هرگز راهبردی و استراتژیک نشد. زیرا این دو نوع چرخش شدیدا متضاد هستند. چرخش اگر استراتژیکی و متاثر از قدرت باشد؛ کاسبکارانه و سودجویانه و قدرتطلبانه است. اما اگر تاکتیکی و به تبع منافع نظام باشد؛ دلسوزانه و سیاستمدارانه و وفادارانه و متعهدانه است. شاخصهی مهم این چرخش همان قدرت است. اگر علیخانی همواره با قدرت چرخیده باشد؛ مثل بسیاری؛ کاسب کار است و نان به نرخ روز خور. اما اگر چرخش به سوی حق باشد؛ اگرچه در برههای ضعیف و مغلوب؛ این چرخش متعهدانه و وفادارانه است. علیخانی در اوج قدرت حزب مشارکت در مجلس ششم، تندتر از اصولگرایان، منتقد مشارکت است. و در اوج قدرت احمدینژاد جلوتر از اصلاحطلبان منتقد احمدینژاد است و سرانجام زمانی که هاشمی از قدرت بوروکراتیک فاصله میگیرد؛ در کنار هاشمی قرار دارد. این یعنی نهایت هوشمندی سیاسی در طرفداری از جوهر انقلاب اسلامی.
افراطیون چپ هم البته چرخش دارند؛ ولی در مقابل نظام. کسانی که مثل آیتا... منتظری با موج آنان حرکت کنند؛ روزی در مقابل نظام قرار خواهند گرفت. آیا همه آنانی که به طرفداری از آیتا... طالقانی او را پدر خطاب میکردند؛ واقعا او را رهبر خود میدانستند؟ خیر! به محض اینکه طالقانی موضع خود را در کنار امام تثبیت کرد؛ از او عبور کردند. آنان که توانستند آیتا... منتظری را مقابل امام و نظام قرار دهند؛ همانهایی بودند که تا چند ماه قبل با سخیفترین تعبیرات از ایشان یاد میکردند. در مدار دوم طرفداران واقعی آیتا... منتظری کسانی قرار داشتند که با تقویت ایشان در واقع قصد براندازی نظام را داشتند. در تقابل خاتمی با اصولگرایان، رسانههای آمریکا و ضدانقلاب و تمام آنانی که با انقلاب پدرکشتگی داشتند؛ کنار اصولگرایان قرار گرفتند یا ساکت بودند؟ معلوم است که خاتمی را تقویت میکردند تا اصل نظام تضعیف شود. اما خاتمی فرزند انقلاب بود. مواضع اصلاحطلبانهاش را با حفظ و تقویت نظام دنبال کرد تا جایی که افراطیون ناامیدانه از او عبور کردند و اکنون بسیاری از آنان در خارج از کشور به دریوزگی و دلقکی برای تشکیلات دست چندم آمریکا مشغولند؛ بعضی سرخورده و بریده و البته انگشتشماری چون مهاجرانی هنوز پایبند انقلاب. در فتنه 88 خانواده اعدامیها و باقی مانده تشکیلات گروههای معاند با نظام آیا سکوت کرده بودند؟ معلوم است که نه! پس طرف احمدینژاد بودند؟ فهم اینکه آنان در مقابل احمدینژاد بودند؛ نیاز به نبوغ سیاسی ندارد. اگرچه نه برای حبّ به موسوی و کروبی که منصوبین امام بودند! بلکه به جهت بغض به نظام در صف معترضین قرار گرفتند و همانها شعار «نه غزه نه لبنان» سر دادند و همانها با همراهی افراطیون طرفدار احمدینژاد اعتراض را خونین کردند. همان روزها این قلم علیرغم حمایت از مهندس موسوی هشدار داد که اگر موسوی و کروبی صفشان را از افراطیون جدا نکنند؛ این موج آنان را مقابل نظام قرار خواهد داد که معالاسف این شد که شد. امروز همان ضداحمدینژادیهای افراطی کمکم در دفاع از مواضع احمدینژاد زمزمه میکنند. چرا؟ زیرا امروز احمدینژاد مقابل نظام قرار گرفته است. پچ پچ میکنند که احمدینژاد سابقهاش خراب است؛ اما سخنش در تضاد با لاریجانیها از موضع عدالت است ...!!
یک سیاستمدار حتی باهوش متوسط، حداقل هنرش باید این باشد که اجازه ندهد اطرافیان مدیریتش کنند. البته مقاومتش منجر به عبور افراطیون میشود که خسارتش حداقلی است.