کارگردانی که نگاه ویژهای به موسیقی داشت
- شناسه خبر: 22584
- تاریخ و زمان ارسال: 29 مهر 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
اشاره
آخرین دقایق روز شنبه 22 مهرماه بود که خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر در فضای مجازی منتشر شد. پس از مدت کوتاهی این خبر هولناک تایید و به طور گسترده در خبرگزاریها منتشر شد. داریوش مهرجویی علاقهمندان زیادی داشت و همین موضوع سبب شد جامعه هنری و به ویژه علاقهمندان به سینما و تئاتر با انبوهی از تألمات روحی مواجه شوند.
مهرجویی در 17 آذر سال 1318 در تهران به دنیا آمد و در دانشگاه کالیفرنیا فلسفه خواند. فیلمهای ماندگار و تاثیرگذاری ساخت. ترجمه کرد و نمایشنامه نوشت. شاید آثار دهه پایانی زندگیاش رنگ وبوی چندانی از مهرجویی دهه 60 و یا قبل از آن نداشت ولی در هر صورت او برای سینمای ایران و مخاطبانش همچنان داریوش مهرجویی بود و قابل احترام.
موسیقی در اکثر آثار مهرجویی جایگاه خاصی داشت؛ چه موسیقی فیلم و چه موسیقی که در بسیاری از سکانسهای فیلم پخش میشد. او حتی دو فیلم با موضوع موسیقی ساخت که «سنتوری» با استقبال بسیار زیادی از طرف مردم مواجه شد و «لامینور» که گرچه میکوشید در ادامه سنتوری تولید شود ولی از حیث جذب مخاطب و ساختار فیلم در درجه پایینتری از سنتوری قرار گرفت.
آشنایی با موسیقی ایرانی و همچنین موسیقی کلاسیک سبب شده بود که مهرجویی نگاه ویژه به این هنر در آثارش داشته باشد. از فیلم «گاو» گرفته که ساخت موسیقی آن را هرمز فرهت بر عهده داشت تا فیلم «اجارهنشینها» که ناصر چشمآذر موسیقی آن را ساخته و حسین سرشار که نقش یک خواننده اپرا را در آن بازی کرد و در سکانسهای مختلفی از فیلم به هنرنمایی میپردازد.
مهرجویی از دوران هفت سالگیاش به سنتورنوازی علاقهمند شد و بعد به هنرستان موسیقی رفت تا در آنجا با آموزههای بیشتری از موسیقی کلاسیک هم آشنا شود.
او در فیلم «گاو» ساخت موسیقی فیلم را به هرمز فرهت واگذار کرد. هرمز موسیقیدان جوان آن سال با استفاده از ارکستراسیون غربی، قطعاتی را که برای فیلم گاو ساخت اما پیوند چندانی با موسیقی ایرانی نداشت و فقط در بعضی از بخشهای آن از ساز ایرانی استفاده میکرد و آن به دلیل اقلیم جغرافیایی بود که فیلم گاو در آن ساخته شده بود.
موسیقیشناسی آثار مهرجویی موضوعی است که باید بیشتر به آن پرداخت و خود میتواند موضوع یک پژوهش یا کتاب باشد. همچنین بررسی و نگاه مهرجویی و تغییر آن در چند دهه زندگیاش میتواند موضوع جالبی باشد. در متن پیشرو از یاداشت «لامینور؛ تکامل فلسفی موسیقی در سینمای داریوش مهرجویی» نوشته بابک صحرایی که در مجله فیلم امروز سال 1401 منتشر شده است بهره میبریم تا شناخت بسیطتری از موسیقی آثار زندهیاد داریوش مهرجویی داشته باشیم.
محمدرضا مقدم
موسیقی در فیلمهای مهرجویی گاهی حضور بسیار پررنگی داشته و گاهی هیج حضوری نداشته است. مثل فیلم مهم «دایره مینا» که کلاً موسیقی متن ندارد.
با این وجود مهرجویی همیشه نگاهی جدی به موسیقی در ساختار مفهومی آثارش داشته است. او دارای دانش بسیطی در حوزه موسیقی است و طبق گفته خودش، پیش از ورود حرفهای به سینما، قصد داشته موسیقیدان شود. همکاریاش با هرمز فرهت در قبل از انقلاب نیز نشاندهنده شناخت او از موسیقی کلاسیک و سلیقه متفاوتش نسبت به موسیقی است.
همکاریاش با ناصر چشمآذر در بعد انقلاب نیز نشاندهنده نگاه مدرن او به موسیقی است. به یاد داشته باشیم که موسیقی الکترونیک اولین بار توسط ناصر چشم آذر در دهه ۶۰ وارد موسیقی ایران میشود. آهنگسازی که آثارش هم مورد اقبال توده مردم بود و هم ارزشهای شاخص هنری داشت. برعکس هرمز فرهت که اگر چه نام بزرگی در عرصههای بینالمللی بود اما موسیقیاش با سلیقه و ذائقه مخاطب ایرانی سازگاری چندانی نداشت. این عدم سازگاری به معنی عدم زیبایی و نفی ارزشهای هنری موسیقی فرهت نیست.
از سوی دیگر، ساز زدن یکی از شخصیتها از ویژگیهای فیلمهای مهرجویی است. حتی در برخی از آثارش که موسیقی در متن فیلم حضوری پررنگ ندارد گهگاه میبینیم یکی از شخصیتها سازی میزند و آوازی میخواند مثل سکانس طربانگیز نوزاندگی و آوازخوانی عزتا… انتظامی در بانو.
داریوش مهرجویی تا سالها با ترانه و موسیقی باکلام میانهای نداشت تا اینکه برای اولین بار در لیلا، از قطعهای با صدای علیرضا افتخاری در برخی سکانسها استفاده کرد و در نهایت با فیلم سنتوری، در دهه پنجم فیلمسازیاش، پیوند عمیقی میان او و ترانه و موسیقی باکلام ایجاد شد که در لامینور دوباره تکرار شده است.
موسیقی در فیلمهای داریوش مهرجویی از دو زاویه قابل بررسی است:
ـ حضور موسیقی در متن فیلمها
ـ نگرش به موسیقی در ژرف ساخت مفهومی فیلمها
در مورد اول، موسیقی در فیلمهای داریوش مهرجویی در ابتدا حضوری حاشیهای داشته و به مرور پررنگتر شده است. یعنی در فیلمهای او به خصوص آثار دهه اول کارنامهاش، عنصری به عنوان موسیقی متن حضور شاخصی ندارد اما در فیلمهای پس از انقلاب کمکم حضور موسیقی پررنگتر میشود تا جایی که در سنتوری و لامینور به اوج میرسد.
در بین فیلمهای شاخص مهرجویی در دهه چهل و پنجاه، دایره مینا به کل موسیقی متن ندارد. در گاو، آقای هالو و پستچی نیز موسیقی از عناصر حاشیهای فیلم است. ساختار موسیقی هرمز فرهت که آهنگساز موسیقی متن این سه فیلم بوده، در کلیت دارای ساختار کلاسیک با ارکستراسیون کاملا غربی است و حضور گاهبهگاه سازهای ایرانی فقط به خاطر نزدیک شدن به اقلیم رخ دادن وقایع فیلمها و یا وجه بومی شخصیتهای داستان بوده.
دهههای چهل و پنجاه دوره اوج گرفتن گرایش مردم و سینماگران به سمت موسیقیهای ملودیک بود اما موسیقی هرمز فرهت موسیقی هارمونیک و معمولا دور از فضاهای ملودیک بوده که تا حد زیادی با جریان رایج موسیقی متن فیلمهای آن روزگار فاصله داشت. در روزگار مد شدن موسیقی اسفندیار منفردزاده در سینما و موفقیت موسیقی فیلمهایی مثل قیصر، رضا موتوری، داش آکل و گوزنها در بین توده مردم، نگاهی به موسیقی فیلمهای داریوش مهرجویی نشاندهنده سلیقه دیگرگونه او در سبک و ساختار موسیقی و اجتناب ویژهاش از کاربرد موسیقی به شکل پررنگ در فیلمهایش است. در زمینه موسیقی باکلام نیز هیچ حضوری در فیلمهای این دورهاش دیده نمیشود.
در سالهای بعد از انقلاب همکاریاش با ناصر چشمآذر در اجارهنشینها، شیرک، هامون و بانو، روند حضور موسیقی در آثار مهرجویی را تغییر میدهد. در اجارهنشینها موسیقی حضور پررنگی دارد و یکی از شخصیتهای فیلم با بازی حسین سرشار نیز یک خواننده اپرا است.
گرایش ناصر چشمآذر به سمت موسیقی ملودیک، حضور موسیقی در این فیلمها را به نسبت گذشته، متفاوت میکند. هر چند که به پیشنهاد مهرجویی، موسیقی هامون بر اساس تمهایی از باخ ساخته میشود که نشاندهنده علاقه همیشگی و ویژه این کارگردان به موسیقی کلاسیک و قرون وسطایی است.
گرایش به موسیقی با کلام
در دهه هفتاد بعد از سارا که موسیقیاش قطعاتی از فیلیپ گلس است و پری، با لیلا حضور موسیقی در سینمای مهرجویی شکل دیگری میگیرد. استفاده از قطعهای باکلام با صدای علیرضا افتخاری که خواننده پرطرفدار این دهه است در چندین سکانس، نشاندهنده گرایش مهرجویی به موسیقی باکلام در چهارمین دهه فیلمسازیاش است. برای اولین بار نیز آهنگسازی که از نامهای برجسته موسیقی به اصطلاح سنتی است، یعنی فریدون شهبازیان نامش کنار کیوان جهانشاهی به عنوان آهنگساز موسیقی لیلا به چشم میخورد.
در درخت گلابی، دوباره بازگشت به سلیقه گذشته مشاهده میشود و از قطعاتی ساخته فیلیپ گلس در فیلم استفاده شده است.
در میکس بار دیگر ناصر چشمآذر موسیقی فیلم را ساخته و در نقش خودش هم در فیلم بازی کرده است.
در دهه هشتاد با سنتوری، عمیقترین پیوند مهرجویی با موسیقی شکل گرفت. فیلمی که به خاطر سوژه داستان و حاشیههایش تبدیل به یکی از مهمترین فیلمهای بعد از انقلاب میشود. سنتوری یکی از برجستهترین و مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که با محوریت موسیقی ساخته شده و قطعات باکلام فیلم با صدای محسن چاوشی در این فیلم در زمان انتشار به محبوبیت زیادی رسیدند.
لامینور، تکرار حضور پررنگ موسیقی در فیلمی از مهرجویی است. این بار داستان فیلم نیز مستقیما درباره موسیقی است. در سنتوری اگر شخصیت اصلی نوازنده سنتور بود که دچار تراژدی عاشقانه میشود، این بار در لامینور خود موسیقی است که نقش اصلی را بر عهده دارد. دختر جوانی عاشق موسیقی است و به این بهانه بخشی از حضور موسیقی پاپ در جامعه ایران، روایت میشود. پدربزرگ دختر، عاشق موسیقی است و آواز میخواند. عموی دختر نیز از نگاه پدر این دختر، به خاطر موسیقی جان خود را از دست داده است.
موسیقی لامینور را کریستف رضاعی ساخته است. او با ساخت موسیقی فیلمهای محروم و فاتح به کارگردانی بهرام ریپور در دهه هفتاد وارد عرصه موسیقی فیلم شد و همکاریاش با مهرجویی از فیلم چه خوبه برگشتی آغاز شد. پس از آن موسیقی «نارنجیپوش» را ساخت و لامینور سومین همکاریاش با مهرجویی است. کریستف رضاعی با ساخت موسیقی فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ (صفی یزدانیان، ۱۳۹۳) و استقبال فراوان از این موسیقی، در زمره آهنگسازان نوآور و متفاوت سینمای ایران قرار گرفت.
موسیقی کریستف رضاعی تلفیق خوبی از موسیقی کلاسیک و مدرن است. او با رعایت مولفههای موسیقی کلاسیک، با ساخت تمهای خوب و طراحی مناسب ارکستراسیون، همراهی خوبی بین موسیقی و تصویر ایجاد میکند. استفاده متفاوت و نوآورانه از سازهای ایرانی و شرقی نیز یکی از مشخصههای موسیقی این آهنگساز است. استفاده از سه تار و تبلا و تمبک در موسیقی «چه خوبه برگشتی» یکی از این نمونه هاست.
لامینور آخرین ساخته مهرجویی
در موسیقی لامینور، نزدیک شدن به موسیقی پاپ و استفاده از سازهای ایرانی مثل سنتور به چشم میخورد که برگفته از موضوع فیلم است. موسیقی قطعه باکلام این فیلم (رفیق من باش) نیز تلفیق بسیار خوبی از موسیقی کلاسیک و پاپ و حضور سازی مثل سنتور است.
تلفیق سنتور با گیتار و ویولنسل و هنگ درام و صدای کاوه آفاق منجر به خلق قطعه زیبایی شده که یکی از نکات ویژه این فیلم موسیقی محور است. ملودی کلام این قطعه نیز به شکل هوشمندانهای تلفیقی از پاپ و راک است. کاوه آفاق خواننده مولفی است که از نامهای سرشناس موسیقی راک ایرانی بهشمار میرود. همکاری او و کریستف رضاعی در لامینور، منجر به تلفیق بسیار خوبی از موسیقی راک و کلاسیک و پاپ شده که چنین اتفاقی در فیلمهای مهرجویی سابقه نداشته است.
داریوش مهرجویی در ششمین دهه فیلمسازیاش، حضور موسیقی در سینمای خود را به تکاملی فلسفی رسانده است. شوپنهاور در تعریف ارتباط موسیقی با دیگر هنرها میگوید تمام هنرها میروند تا روزی به موسیقی برسند. با توجه به خاستگاه فلسفی فیلمهای مهرجویی، او خودآگاه یا ناخودآگاه، این مسیر را در فیلمسازیاش طی کرده است. حضور موسیقی در فیلمهای او نموداری سینوسی کسینوسی دارد. از یک سو فیلمی مثل دایره مینا موسیقی ندارد و در درخت گلابی فقط صدای پیانو در ابتدا و انتهای فیلم شنیده میشود و از سویی دیگر سنتوری موسیقی محور است. از یک سو در هامون از تمهای موسیقی باخ استفاده شده و در سارا قطعاتی از فیلیپ گلس شنیده میشود و از سوی دیگر قطعهای با کلام با صدای علیرضا افتخاری حضور برجستهای در لیلا دارد.
لامینور هم از منظر استفاده از موسیقی و قطعهای باکلام در متن فیلم و هم از منظر نقش موسیقی در مفهوم داستان، نهایت حضور موسیقی در سینمای داریوش مهرجویی است. او در لامینور بیش از تمام آثارش نیز به ارتباط جوانان با موسیقی پرداخته که از این منظر لامینور حتی از سنتوری هم پیشی گرفته است.
فیلمسازی که همیشه با نگاهی فلسفی به تحلیل اجتماعش پرداخته، در لامینور به شکلی هوشمندانه از موسیقی برای نقد و تحلیل جامعهاش بهره برده است. او آگاهانه دریافته که موسیقی، مهمترین درگاه ورود به دغدغههای بخش زیادی از جوانان جامعه ایران در دو دهه اخیر است. جامعهای که مراسم تشییع پیکر یکی از خوانندههای پاپ در آن (مرتضی پاشایی) اتفاقی کم نظیر از منظر حضور مردم را رقم میزند. جامعهای که در اوج معضلات اقتصادیاش، کنسرتهای خوانندههای پاپش به اصطلاح سولد اوت میشود. جامعهای که بر خلاف دهههای چهل تا هشتاد، مهمترین و محبوبترین ستارههایش خوانندهها هستند تا جایی که بسیاری از ستارههای سینما و فوتبال را نیز ترغیب کرده تا وارد عرصه موسیقی بشوند.
لامینور فیلم کارگردانی است که از جوانی عاشق موسیقی بوده و این عشق را با دانش بسیطی در این حوزه همراه کرده است. کارگردانی که ادراک منحصر به فردی از موسیقی دارد. سنتور مینوازد. هرمز فرهت را از آمریکا میآورد تا موسیقی فیلمش را بسازد. به ناصر چشم آذر در فیلمش نقش میدهد. از قطعات باخ در فیلمش استفاده میکند و به وقتش درمییابد موسیقی، در اوج معضلات اجتماعی و اقتصادی، پناهگاهی آرامشبخش برای جوانان جامعهاش است.
فیلمشناسی داریوش مهرجویی
«آقای هالو ـ ۱۳۴۹» به آهنگسازی هرمز فرهت، «پستچی ـ ۱۳۵۱» به آهنگسازی هرمز فرهت، «دایره مینا ـ ۱۳۵۳» به آهنگسازی هرمز فرهت، «مدرسهای که میرفتیم ـ ۱۳۵۹»، «اجارهنشینها ـ ۱۳۶۵» به آهنگسازی ناصر چشمآذر، «شیرک ـ ۱۳۶۶» به آهنگسازی ناصر چشمآذر، «هامون ـ ۱۳۶۸» به آهنگسازی ناصر چشمآذر، «بانو ـ ۱۳۷۰» به آهنگسازی ناصر چشمآذر، «سارا ـ ۱۳۷۱» به آهنگسازی فلیپ گلاس، «پری ـ ۱۳۷۳» به آهنگسازی کیوان جهانشاهی، «لیلا ـ ۱۳۷۵» به آهنگسازی فریدون شهبازیان و کیوان جهانشاهی، «دختردایی گمشده ـ ۱۳۷۷» به آهنگسازی ناصر چشمآذر براساس تمهای ساخته انوشیروان روحانی، «درخت گلابی ـ ۱۳۷۶» به آهنگساز فیلیپ گلاس، «میکس ـ ۱۳۷۸» به آهنگساز ناصر چشمآذر، «بمانی ـ ۱۳۸۰» به آهنگسازی محمدرضا درویشی، «مهمان مامان ـ ۱۳۸۲»، «سنتوری ـ ۱۳۸۵» به آهنگسازی اردوان کامکار، «طهران تهران ـ ۱۳۸۸» به آهنگسازی کارن همایون فر،
«محبوب ـ ۱۳۸۸» به آهنگسازی حسین علیزاده، «نارنجیپوش ـ ۱۳۹۰» و «لامینور ـ ۱۳۹۸» به آهنگسازی کریستف رضاعی از جمله آثاری هستند که مرحوم مهرجویی از ابتدای آغاز فعالیتهای خود در سینما پیش روی مخاطبان قرار داده است.