مهمان سفارشی پیادهروی اربعین
- شناسه خبر: 20000
- تاریخ و زمان ارسال: 14 شهریور 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
قسمت چهارم: موکبهایی که عشق تقسیم میکنند
آرزو سلخوری
در قسمتهای قبل گفته بودم که برای رسیدن به کاظمین سوار بر یک ون شدیم و از مسیر ۵ ساعته که به دور از مسیر پیادهروی بود، راهی کاظمین شدیم.
دمای هوا در کشور عراق بسیار بالا است و تحمل آن برای ایرانیان کمی سخت اما قابل تحمل میباشد. در گرمای هوا تنها چیزی که کمک میکند بدن دیهیدراته نشود نوشیدن مداوم آب است، در مراسم اربعین اما نگرانی از این بابت وجود ندارد و هر چند قدم موکبها آبهای تک نفره توزیع میکنند و هیچ کمبودی در این حوزه احساس نمیشود.
مسیر طولانی بود اما در میانه راه، پسران نوجوان عراقی ماشین را متوقف و از ما دعوت میکردند که به موکب آنها برویم، مهربانیشان بیدریغ بود و چون نسیمی خنک روحمان را نوازش میداد.
اگرچه مسیر انتخاب شده محل تردد کاروان پیاده اربعین نبود اما در طول مسیر موکبهای مختلفی مستقر بودند و به زائرین خدماترسانی میکردند. این موکبها عشیرهای و خانوادگی بودند و یکی از بزرگان خانواده به همراه یکی از پسران کوچکتر خانواده لب خیابان ایستاده و از مسافرین درخواست میکردند دقایقی را مهمانشان شوند.
وقتی درخواستشان را قبول میکردی ذوق چشمانشان تو را به وجد میآورد. اگر از عشق حسین (ع) بینصیب باشی قطعاً نمیتوانی این عشق و علاقه عظیم را درک کنی.
هوا بسیار گرم و نزدیک نماز ظهر بود، از راننده درخواست کردیم برای اقامه نماز در یکی از همین موکبها توقف کند؛ راننده در یک موکب توقف کرد و ما برای خواندن نماز از ماشین پیاده شدیم.
خانه در یک منطقه روستایی قرار داشت و دستشویی و نمازخانه برای مسافران در نظر گرفته شده بود. در ورودی موکب چندین پسر ۷ تا ۱۱ ساله حضور داشتند که با جنبوجوش خاصی به زائرین چایی تعارف میکردند.
صاحب موکب مرد میانسالی بود که تدارک لازم برای پذیرایی از مهمانان امام حسین (ع) را فراهم کرده بود، بخشی از فضا به آشپزخانه تبدیل شده بود که در آن قیمه نجفی تهیه و توزیع میشد و بخش دیگر موکب به چایخانه اختصاص پیدا کرده بود.
در «قیمه نجفی» گوشت و نخود کاملاً آبپز میشود؛ گوشت پخته شده با استفاده از گوشتکوبهای بزرگ له میشود و ادویههایی مانند دارچین، نمک و لیموعمانی را به همراه رب گوجهفرنگی به نخود در حال پخت و گوشت کوبیده شده اضافه میکنند تا غذا کاملاً پخته شود.
ظاهری شبیه قیمه و کمی آبگوشت دارد و برای افرادی که ترکیب این دو غذای ایرانی را دوست دارند طعم خوبی دارد؛ قیمه نجفی به همراه نان و برنج تهیه میشود و ارزش یک بار امتحان کردن را دارد.
بعد از خواندن نماز و ناهار خوردن، ماشین شروع به حرکت کرد؛ ده دقیقه از حرکت کردنمان گذشته بود که تعداد زیادی پسر نوجوان جلوی ماشین را گرفتند، نمیدانستم چه اتفاقی افتاده و تصور کردم نزاعی صورت گرفته است اما کمی بعد متوجه شدم آنها آمدهاند و اصرار دارند که ما به موکبشان برویم و هر کدام با صدایی بلندتر از راننده میخواهد همراهیشان کند و ما را به آن موکب ببرد.
راننده از مسافران نظرخواهی کرد و در نتیجه به راه خود ادامه داد، اما دقایقی دیگر در برابر اصرار موکبداران دیگر تسلیم شد و پیاده شدیم.
برخلاف موکب قبلی اینجا موکب شلوغی بود و ایرانیهای زیادی حضور داشتند، ده نفر از مردان در کنار هم قرار داشتند و با سرعتی بالا سیبزمینی سوخاری و فلافل تهیه و توزیع میکردند.
در این موکب هم پسران کوچک نقش داشتند و هر کدام زبالههای ریخته شده روی زمین را جمعآوری کرده و چایی توزیع میکردند.
بعد از کمی توقف در موکب به حرکت ادامه دادیم و بعد از گذر از چندین شهر و روستا بالاخره به کاظمین رسیدیم، در نزدیکی حرم پیاده شدیم و باقی راه را پیاده رفتیم.
کاظمین برخلاف شهرهای دیگری که از آن گذشتیم بسیار تمیز بود. مغازههای لوکس و کافههای زیبایی داشت؛ ابتدای خیابان اصلی تا خیابان منتهی به حرم از موکبهای زیادی تشکیل شده بود که هر کدام در خدمترسانی به زائرین مسابقه گذاشته بودند.
فراوانی نعمت به چشم میخورد و علیرغم صفهای طولانی مردم، نذری به همه میرسید؛ آب، شیرینی، هندوانه، غذا و انواع شربت در موکبها توزیع میشد.
کاظمین از معماری خاصی برخوردار است و هر ساختمان با معماری کمنظیر طراحی شده است، باز هم خانههای با وسعت بالا و دور افتاده از هم.
در حال حرکت به سمت حرم بودیم که توجهم جلب مغازهای صورتی شد که وسایل تزئینی و لوکس بهفروش میرساند. از کنجکاوی داخل شدم و قیمتها را بررسی کردم در این مغازه قیمت همه اجناس چند برابر ایران بود!
تصور میکنم کاظمین میتواند یکی از محلهای صدور صنایعدستی ایران باشد….