زمانی که ساز کانون کوک بود
- شناسه خبر: 3491
- تاریخ و زمان ارسال: 7 آبان 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
اشاره
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان در دیماه 1344 تاسیس شد. این نهاد فرهنگی در برههای از زمان آغاز به کار کرد که در کشور ما هیچ نهاد و یا سازمانی در حوزه فعالیت فرهنگی برای کودکان و نوجوانان وجود نداشت. به همین دلیل کانون خیلی زود توانست در کل کشور فراگیر شود و توجه مردم را به خود جلب کند. ورود کانون پرورشی به نقاط مختلف کشور و به ویژه واحد سیار آن در مناطق محروم سبب شد که این نهاد فرهنگی خیلی زود به محبوبیت برسد. حضور چهرههای شاخص در حوزههای مختلف هنری را میتوان یکی از مهمترین دلایل عملکرد موفق کانون دانست. ادبیات، فیلم، نقاشی و موسیقی از مهمترین رشتههای هنری بود که کانون پرورشی نگاه ویژهای به آنها داشت. در شمارههای پیشین به موضوع «ادبیات کودک و نوجوان» و «سینمای کودک» پرداختیم و توضیح دادیم که چگونه هنرمندان تراز اول کشور توانستند آثاری ماندگار را برای تاریخ فرهنگ و هنر کشور تولید کنند. در نوشتار پیشرو به هنر موسیقی و آثار تولید شده در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میپردازیم.
ـ نقش پررنگ خانم موسیقیدان و آقای نقاش
در میان افرادی که نقش مهمی در تولیدات موسیقایی کانون پرورشی داشتند ابتدا باید از شیدا قرچه داغی نام برد. قرچهداغی پایهگذار بخش موسیقی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ایران است که خود پنج سال نیز مدیریت آن را به عهده داشت. او برای اولین بار در ایران، شیوه ارف را برای آموزش موسیقی به کودکان در کلاسهای کانون بهکار برد. همچنین در دوره فعالیتش در کانون در کنار آموزش، برای چندین داستان کودک موسیقی ساخت که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به صورت صفحه منتشر شدند. این موسیقیدان ایرانی سال 1320 متولد شد و در حال حاضر در کانادا سکنی دارد.
این هنرمند موسیقی را با فراگیری پیانو نزد دینا باغداساریان آغاز کرد. بعدها برای تحصیل موسیقی راهی اتریش شد و تحصیلات خود را در رشته پیانو و آهنگسازی در آکادمی موسیقی وین بهپایان برد.
احمدی در مهرماه سال 1349 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد. تا سال 1358 در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار ماند و از سال 1358 تا زمان بازنشستگی یعنی سال 1373 در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول بود. احمدی نه موسیقیدان بود و نه موسیقیشناس ولی آشنایی خوبی با موسیقی داشت و ماحصل فعالیت او را میتوان تولید آثار فاخر با تکیه بر سنتهای موسیقی ایرانی دانست. وی نگاه ویژهای به فرهنگ موسیقی ایرانی داشت و تلاش میکرد ردیف موسیقی ایرانی را با استفاده از همکاری هنرمندان شاخص آن دوره به کودکان و نوجوانان معرفی کند. اما مشکل کار این جا بود که عدم شناخت کامل احمد از موسیقی سبب شد که موسیقی ایرانی فقط به مخاطبان معرفی شود و او نتوانست راهی برای مفهوم درست ردیف موسیقی برای مخاطبان پیدا کند. احتمالا همانند امروز، موسیقی ردیف ایرانی برای مخاطبان و به ویژه جامعه آماری کودک و نوجوان نامانوس بوده است و درک و دریافت آن توسط مخاطب نیاز به یک برنامه بلندمدت و منظمی داشته است. اما در هر صورت از فعالیتهای احمدی در حوزه موسیقی کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان به هیچوجه نمیتوان عبور کرد.
تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدا… رویایی، نصرت رحمانی و…) از جمله فعالیتهای وی در کانون بودهاست. برخی از آثار تولیدی تحت سرپرستی وی به شرح زیر میباشد:
«مجموعه صدای شاعر» که معرفی شعر معاصر و شعر کلاسیک فارسی بود، مجموعه «زندگی و آثار موسیقیدانان ایران و جهان»، «مجموعه آوازهای فولکلور ایران»، «مجموعه کل ردیف موسیقی ایران»، «مجموعه بازسازی تصنیفهای کلاسیک موسیقی ایران» ، «مجموعه قصه برای کودکان.»
ـ تولیدات موسیقایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تولیدات موسیقی کلاسیک ایرانی کانون شامل صفحاتی بود که در قالب موسیقی دستگاهی که گروهی متشکل از نوازندگانی خبره، با آواز محمدرضا شجریان و به سرپرستی کامبیز روشنروان ضبط و منتشر کردهاند. همچنین، آثاری از ساختههای فرامرز پایور و مجموعه تصنیفهای عارف و شیدا که اسماعیل واثقی آنها را تنظیم مجدد کرده است. نقطهی عطف این تولیدها انتشار همان مجموعهی موسیقی دستگاهی است که با نیت معرفی و آشنایی با محتوای دستگاههای موسیقی ایرانی و رپرتوار ردیف انجام شد. احمدرضا احمدی دلیل تولید این صفحهها را وضعیت موسیقی ایرانی در رادیو و تلویزیون میداند که در آن دوران به چنان سطح نازلی رسیده بود که بسیاری از موسیقیدانان ایرانی که سالها با رادیو و تلویزیون همکاری میکردند، از ادامهی کار منصرف شدند و موسیقی ایرانی منزوی شد و به حاشیه رفت. در چنین وضعیتی، احمدرضا احمدی که اتفاقاً آنطور که امروز خودش میگوید میانهی خوبی با شنیدن و ارتباط مدام با موسیقی ایرانی بهدلیل فضای بسته و محتوای تکراری آن ندارد، دست به تولید آثاری میزند با محتوای رپرتوار ردیف که گونهای از موسیقی ایرانی است که عموماً آن را تکراری و فاقد نوآوری و خستهکننده میدانند. همان شناخت شهودی در آن برههی زمانی تشخیص میدهد که این موسیقی باید بماند و نیاز به حمایت و معرفی شدن و شناخته شدن دارد. بههمینمنظور، کامبیز روشنروان سرپرست کار درنظر گرفته میشود تا کار از نظر کیفی در درجهی مقبولی باشد. حاصل کار نمونهای درخشان از رپرتوار ردیف است که برخلاف تصور، ابداً نمونهای آموزشی و کسلکننده نیست و ارزشهای هنری و کیفی درخشانی دارد و علاوهبر معرفی محتوای گوشههای ردیف، فرم اجرایی موسیقی ایرانی را در قالب یک سوییت بهخوبی عرضه میکند. اگر بهجای روشنروان موسیقیدان دیگری بر سر کار میبود، شخصی از جنس موسیقیدانان برخاسته از سنت موسیقی کلاسیک ایرانی با ملاک تشخیصی متفاوت، حاصل کار چیزی میشد که جز بهکار پژوهش و آموزش نمیآمد و فقط روایتی میشد از ردیف، در کنار دیگر روایتهایی که در آن سالها نهادهایی بهمنظور حفظ موسیقی ایرانی از استادان کهنسال ضبط میکردند که در کشاکش اینکه کدام ردیف در نهایت معتبر است و باید مبنای کار قرار بگیرد، اصل کار فراموش میشد و به حاشیه میرفت؛ اینجا نیز احمدرضا احمدی با انتخاب کامبیز روشنروان در مقام سرپرست و ناظر تولید از وقوع چنین اتفاقی جلوگیری کرد. کیفیت ضبط و نوع صدابرداری در این مجموعه نیز جزء نمونههای مثالزدنی در تاریخ ضبط موسیقی ایرانی است که در آن صدای ساز بدون هرگونه دخل و تصرف به بهترین وجه شنیده میشود و از تکنیکهای صدابرداری و میکس مرسوم در صدابرداری موسیقی پاپ که در دهههای بعد در موسیقی ایرانی رایج شد، در این مجموعه خبری نیست. صدابرداریای که اکنون از آسیبهای جدی موسیقی کلاسیک ایرانی است.
در مجموع میتوان گفت اهدافی که کانون در زمینهی تولید موسیقی بهطور کلی و تولید موسیقی ایرانی بهطور خاص دنبال میکرد به نتیجه رسید. این نتیجهگیری در پرتو آن شعور جمعیای بود که بهندرت در تاریخ فرهنگ و هنر ایران یک جا جمع میشود. در نهایت این مجموعه هنوز میتواند نقطهی آغازی برای ورود و آشتی با فضای موسیقی ایرانی باشد و شنوندهی آن میتواند مطمئن باشد که نمونهای خوب و درست را برای ارتباط و فهم موسیقی ایرانی انتخاب کرده است که بهواسطهی آن میتواند به شناختی کلی و درست از صورت و محتوا در موسیقی ایرانی دست پیدا کند. شناختی از جنس همان شناخت شهودی که این مجموعه در سایه آن تولید و منتشر شده است. (پارههایی از موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.)
آن چه مسلم است کانون در پیش از انقلاب رویکرد تخصصیتری نسبت به موسیقی داشت و گواه این موضوع نیز تولید آثار متنوع و همچنین نگاه ویژه به موسیقی فولکلوریک و معرفی آن برای مخاطبان است. همکاری موسیقیدانانی مانند شیدا قرچهداغی، کامبیز روشنروان، محمدرضا شجریان، پری زنگنه و حتی احمدرضا احمدی بهترین گواه برای این موضوع است.