ترجمه، آمیزهای از هنر و فن است
- شناسه خبر: 8205
- تاریخ و زمان ارسال: 8 بهمن 1401 ساعت 08:00
- بازدید :
زهرا طهماسبی
اشاره
«عباس پژمان» سال 1337 در خرمدشت قزوین به دنیا آمد. او پزشک، مترجم و نویسنده ایرانی است و کتابهای متعددی از زبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه کرده است و به زبان اسپانیایی هم آشناست. پژمان ترجمه آثار ادبی را در اوایل دهه 1370 و ضمن اشتغال به طبابت شروع کرد و اولین اثرش در سال 1373 به چاپ رسید. اما بعد از ترجمه اثر اول خود به علت گرفتاریهای شغلی و جو فرهنگی خاصی که در اوایل دهه هفتاد حاکم بود مدت شش سال از ترجمه دست کشید، تا اینکه مجدداً، در سال 1378، ترجمه آثار خارجی را از سر گرفت. پژمان علاوه بر مقالات و سخنرانیهای مختلفش، یک سالی هم در سرای عالی ترجمه، اصول ترجمه را به دانشجویان تدریس کرده است. او همچنین داور یک دوره از جایزه گلشیری در بخش رمان، چند دوره جایزه کتاب سال و کتاب فصل و پروین اعتصامی در بخش ترجمه بوده است. ترجمه پژمان از کتاب «من و پلاترو»، اثر خوان رامون خیمنس، در دپارتمانهای زبان و ادبیات اسپانیایی در دانشگاه علامه طباطبایی و بعضی از واحدهای دانشگاه آزاد تهران تدریس میشود. عباس پژمان تسلط کامل مترجم به زبان مقصد و متن اصلی اثر و سبک نویسنده را اساس ترجمه میداند و معتقد است که تا مترجم، متن اصلی اثر را بهطور کامل درک نکند در واقع ترجمه واقعی صورت نخواهد گرفت و مترجم حتی در بهترین حالت فقط تصورات خودش را به نام ترجمه به زبان مقصد خواهد نوشت.
ـ تحصیل در مدرسه امیرکبیر قزوین
عباس پژمان تا اتمام دوره دبیرستان به سال 1356 در قزوین بود. پژمان در آن سال با قبولی در کنکور تجربی وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. پس از 9 سال و کسب تخصصهای لازم از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل شد. او که در دوره دانشجویی از مترجمین رسمی ماهنامه پزشکی بود، از اواخر دهه شصت به حوزه ادبیات داستانی گرایش پیدا کرد و کار خود را با ترجمه آثاری از زبانهای انگلیسی و فرانسه آغاز کرد.
برخى از آثار ترجمه رمان او عبارتند از: والس خداحافظى اثر میلان کوندرا، بهار رم اثر امانوئل روبلس، باخت پنهان اثر گراهام گرین، مارى اثر ولادیمیر ناباکف، همه نامها اثر ژوزه ساراماگو، سال مرگ ریکاردوریش و تاریخ محاصره لیسبون اثر ژوزه ساراماگو، موز وحشى اثر ژوزه مارودواسکونسلوس، تولدى دیگر اثر مارى داریوسک، من و پلاترو اثر خوآن رامون خیمنس، بوى خوش عشق اثر گى یرمو آریاگا، آلبوم خاطرات اثر هانس هرلین و…
ـ چاپ بیش از صد مقاله در نشریات مختلف در زمینه نقد کتاب یا مقالات تئوریک.
ـ تدریس ترجمه «من و پلاترو اثر خوآن رامون خیمنس» در دانشگاهها به عنوان واحد ترجمه اسپانیایى و…
مشخصه فرهنگى هر سرزمین، ادبیات آن سرزمین است. گسترش و همگانى شدن ادبیات نیز به توسط مترجمان صورت مىگیرد.
ـ مترجمان مسئول انتقال فرهنگ هستند
مترجمان مسئول انتقال فرهنگ هر سرزمین به سراسر جهان هستند. تأثیرگذارى ادبیات هر سرزمین نیز به وسیله قدرت مترجمان و زبان گویاى آنها مشخص مىشود. هر قدر زبان مترجم غنى باشد، آثار ادبى ارزش بیشترى پیدا مىکند و مىتواند تأثیر بسزایى در مخاطب ایجادکند.
در این میان داستان، جهان یگانهاى از دنیاى پیرامون نویسنده است که مترجم با شواهد کلمات موظف به ترجمه و انتقال صحیح آنهاست. در این بین عباس پژمان جزو آن دسته از مترجمانى است که با انگیزه و دقت به دنیاى نویسنده احترام مىگذارد و با حوصله و پشتکار همت به ترجمه بسته و ترجمههاى سالم و تأثیرگذارى از خود ارائه کرده است. او مترجمى است که خود را در برابر یک کلمه هم مسئول مىداند و اگر در یک واژه یا جمله شک داشته باشد براى فهم و درک آن روزها و ماهها وقت صرف مىکند و آثارى را ترجمه مىکند که خودش شیفته آنهاست. از اینرو حق مطلب را به جا مىآورد و آثار درخورتوجهى از خود ارائه کرده است.
عباس پژمان به سال 1338 در خرمدشت قزوین به دنیا آمده، تحصیلات ابتدایى را در خرمدشت و دبیرستان را در قزوین گذرانده و پیش از رفتن به دبستان، خواندن قرآن و گلستان و بوستان را آموخته است.
در تمام دوران تحصیلىاش نیز جزو شاگردان اول و با استعداد مدرسه بوده و یادگیرى زبان را نیز در همان دوران دبیرستان آغاز کرد و در همان زمان نفر اول استان مرکزى در امتحان بورس فرهنگى 1355 شده است.
پژمان در سال 1356 از دبیرستان امیرکبیر قزوین در رشته ریاضى فارغالتحصیل شد و همان سال به دانشکده پزشکى تهران با رتبه عالى راه یافت. در دوران دانشجویى مترجم رسمى ماهنامه پزشکى نسخه بود. از همان نخست علاقه وافرى به مطالعه و ترجمه داشت. به طورى که از سال 1356 شروع به مطالعه آثار ادبى خارجى به زبان انگلیسى کرد و از سال 1364 نیز به فراگیرى زبان فرانسه پرداخت. عشق و علاقه به زبان آموزى اکنون نیز در او وجود دارد به طورى براى ترجمه بعضى از کتابهایى که انجام داده خود را مجبور به آموزش آن زبان کرده که مىتوان در این زمینه آموزش زبان اسپانیایى را نام برد. در تمام دوران دانشجویىاش در رشته پزشکى با آثار ادبى و ترجمههاى آنها بیگانه نبود. عباس پژمان بسیارى از آثار کلاسیک ایرانى را خوانده و با آثار کلاسیک ادبیات جهان آشنایى کامل دارد و جالب است بدانید که بسیارى از آثار را به زبان فرانسه و انگلیسى خوانده است.
ـ آشنایی با اخوان ثالث
اما آنچه او را به جد متوجه ترجمه آثار ادبیات داستانى جهان مىکند، یک حادثه به یاد ماندنى است. سال 1356 در بخش قلب بیمارستان امام خمینى مشغول گذراندن دوره ویژه پزشکىاش بود که با مهدى اخوان ثالث آشنا مىشود، اخوان ثالث که چند روزى در آن بخش بسترى بوده از علاقه و اشتیاق او نسبت به ترجمه و ادبیات آگاه مىشود و او را با رضا سیدحسینى و دکتر شفیعى کدکنى آشنا مىسازد و این آشنایى راهى نو در زندگى عباس پژمان مىگشاید.
نخستین ترجمههایش که شعرهایى از رمبو بود را توسط مهدى اخوان ثالث چاپ کرد و این دریچه تازه گشوده شده او را به جهان بىانتهاى ادبیات رهنمون کرد به طورى که از او ترجمههاى بسیارى در زمینه شعر و داستان ـ بهویژه داستان ـ در تاریخ ادبیات ایران به ثبت رسیده است.
عباس پژمان در کنار پزشکى مشغول به ترجمه آثار ادبى است که آنها را دوست دارد و ترجمه بخش مهمى از زندگى او را تشکیل مىدهد و با ترجمه زندگى مىکند.
پژمان در پاسخ به این سوال که ترجمه هنر است یا فن مىگوید: «ترجمه، آمیزهاى از هنر و فن است که قسمتى از آن را مىتوان با آموزش آموخت، اما آنچه در ترجمه اصل است، خلاقیت مترجم و هنر ترجمه اوست. بخش مهم ترجمه به استعداد و ذوق هنرى مترجم و گنجینه ادبى، هنرى او بستگى دارد، این بخشى است که نمىتوان آن را به کسى آموزش داد.
هنگامى که مترجم متنى را ترجمه مىکند ـ به ویژه متن ادبى ـ ممکن است با ترکیبات و لغاتى روبه رو شود که آموزش، فرهنگ لغت و تجربه کمکى به او نکند بلکه باید ذوق و هنر این کار را داشته باشد. داشتن نثر فارسى سالم و استفاده از هنر کلامى از ویژگىهاى یک ترجمه است که در آن صورت مىتوان ترجمه را آمیزهاى از هنر و فن دانست.» عباس پژمان از راه خواندن به ویژه خواندن ترجمه توانسته ترجمه را بیاموزد. او با خواندن هزار و یک شب که خود ترجمهاى عظیم است، با فضاى داستانى و ترجمه این اثر مهم آشنا شده است.
متون ادبى هرکدام دنیایى منحصر به فرد هستند که علاوه بر انتقال فرهنگ آن سرزمین، دنیاى نویسنده را نیز شامل مىشوند که هرکدام از اینها از طریق ترجمه امکانپذیر است.
او در پیشنهاد به مترجمان جوان و دوستداران ترجمه مىگوید: «آثار کلاسیک نثر فارسى، خواندن آثار قدما و متأخرین به مترجم بیش از هرچیز کمک مىکند. دانستن زبان فارسى و استفاده به موقع از آن نیز در جهت بهبودى زبان مترجم مؤثر است.»
نخستین کتاب ترجمه شده توسط عباس پژمان والس خداحافظى اثر میلان کوندرا است که این ترجمه در سال 1373 توسط نشر علم به بازار تقدیم شد.
بهاررم اثر امانوئل روبلس در سال 1377 و باخت پنهان اثر گراهام گرین را در سال 1378 ترجمه کرده است. عباس پژمان در پاسخ به اینکه چگونه متنى را براى ترجمه کردن انتخاب مىکنید، مىگوید: «وقتى قرار است اثرى را ترجمه کنم به دنبال شهرت و اهمیت آن اثر نیستم و دوست دارم کارهایى را انتخاب کنم که قبل از ترجمه مورد علاقهام باشد و خودم آن را درک کرده باشم، اگر از ترجمهاى راضى نباشم حتى اگر در یک جمله آن شک داشته باشم رضایت نمىدهم آن اثر به مردم عرضه شود. زیرا مترجم موظف به حفظ ارزش کلمات از نظر نویسنده است و باید به این عهد وفا کند.»
ـ ترجمه اثری از ولادیمیر ناباکف
عباس پژمان در سال 1378 مارى اثر ولادیمیر ناباکف را ترجمه مىکند. در مقدمه این کتاب مىخوانیم: «مارى، رمانى اتوبیوگرافیک یا خود زندگىنامه است. ناباکف در مقدمه ترجمه انگلیسى رمان شرح مىدهد که صحنههایى از رمان در عالم واقع اتفاق افتادهاند. موضوع رمان دومین عشق دوران نوجوانى ناباکف است. دخترى که گانین در دوران نوجوانىاش در سن پترزبورگ، عاشق او مىشود، در واقع همان والنتنیا است که ناباکف در شانزده سالگى عاشقش مىشود. مارى، ازجهاتى، عزیزترین کتاب ناباکف است، ناباکف پیش از انتشار مارى نویسنده ناشناسى بود و با انتشار مارى بود که به عنوان نویسندهاى مدرن و با قریحه به سر زبانها افتاد.»
از دیگر ترجمههاى عباس پژمان مىتوان به سه اثر معروف ژوزه ساراماگو با نامها «همه نامها، سال مرگ ریکاردوریش و تاریخ محاصره لیسبون» اشاره کرد که بین سالهاى 80 ـ 79 به بازار کتاب عرضه شده است.
رضا سیدحسینى، مترجم تواناى معاصر درباره ترجمه رمان سال مرگ ریکاردوریش مىگوید: «در رابطه با سال مرگ ریکاردوریش اثر معروف ژوزه ساراماگو باید بگویم، براى ما که به اصطلاح عمرمان را روى ترجمه گذاشتهایم، ترجمه خواندن خیلى دشوار است، اما باید بىتعارف بگویم که این کتاب براى من خیلى راحت بود، یعنى مىتوانم بگویم که واقعاً به اِشکال برنخوردم، به قدرى ترجمهها زیبا، تمیز و قابل تحمل است مخصوصاً کتاب به این دشوارى.»
حسن بنى عامرى نویسنده معاصر در همین رابطه مىگوید: «عباس پژمان، واقعاً معجزه کرده است. او باعث شد من این کتاب را در یک نشست بخوانم. نثر و زبان ترجمه «پژمان» به گمان من یک کلاس درس است. نثر او، نثرى ساده و عمیق و درعین حال، پیچیده است.»
«موز وحشى» اثر «ژوزه مارود واسکونسلوس» نیز از دیگر ترجمههاى عباس پژمان در سال 1380 است.
بهترین تفریح و سرگرمى از نظر عباس پژمان نوشتن و خواندن است. او اعتقاد دارد اگر زمانى حس کند نیاز به تفریح دارد قطعاً خواندن و نوشتن بعد از ترجمه او را سرحال مىکند.
«من و پلاترو» اثر «خوان رامون خیمنس» از دیگر ترجمههاى اوست که در سال 1383 وارد بازار نشر شده است. در این رابطه نظر دکتر نجمه شبیرى ـ استاد زبان اسپانیایى، مدرس دانشگاه و مترجم ـ را مىخوانیم:
«این کتاب را بارها و بارها به زبان اصلى خواندهام و چنان تأثیرى بر من گذاشته که هنوز مایلم آن را بخوانم و معتقدم ترجمه چنین اثرى، کارى بس دشوار است که شاید از عهده هیچ مترجمى برنیاید. اما وقتى ترجمه عباس پژمان از این اثر را خواندم این واقعیت را دریافتم که پژمان واقعاً یک مترجم تواناست، چرا که خود من هرگز جرأت نکردم این کار را ترجمه کنم، آنچه پژمان ارائه کرده واقعاً توانایى انتقال ظرافتها و ارزشهاى نهفته در اثر خیمنس را دارد.»
«من و پلاترو» یکى از پرخوانندهترین آثار ادبى در زبان اسپانیایى است که از لحاظ قدرت ترجمه از ارزش والایى برخوردار است به طورى که کتاب درسى واحد ترجمه در دپارتمانهاى زبان اسپانیایى دانشکده علامه طباطبایى و دانشگاههاى آزاد ایران محسوب مىشود. خیمنس نویسندهاى است که در سال 1956 موفق به دریافت نوبل ادبى شد.
عباس پژمان در پاسخ به اینکه آیا مىتوان شعر را ترجمه کرد، میگوید: «بعضى از شعرها از امکانات خاص زبان مبدأ بسیار استفاده کرده است و در مورد امکانات زبان باید گفت؛ امکانات زبانها با یکدیگر متفاوت است. به ویژه در زبانهایى که هم شکل نیستند مانند انگلیسى، فرانسوى با فارسى. در این صورت شعرهاى این زبانها در ترجمه نمىتوانند بدون بازآفرینى ترجمه شوند. شعر حادثهاى که در زبان اتفاق مىافتد و از امکانات خاص زبان استفاده مىکند. براى ترجمه شعر ابتدا باید ترجمه را تعریف کنیم و چه انتظارى از ترجمه داریم و هدف از ترجمه چیست؟ اگر قرار باشد همه اطلاعات، معانى و احساسات را بخواهیم منتقل کنیم چنین کارى مقدور نیست، باید دانست درآن شعر چه چیزى اصل است و مشابه آن را در زبان مبدأ خلق کنیم.» ترجمه «بوى خوش عشق» اثر گى یرمو آریاگا در سال 1382 ـ از دیگر ترجمههاى عباس پژمان ـ اثرى از نویسنده فیلمنامه 21 گرم است، موضوع این کتاب عاشقانه است و وقایع آن در روستایى در مکزیک مىگذرد.
این ترجمه نخستین اثرى است که از این نویسنده به فارسى ترجمه شده است و درحال حاضر در آمریکاى لاتین از آثار معروف بهشمار مىرود. این اثر ترجمه شده توسط عباس پژمان براى ادبیات ایران و دوستداران ادبى بسیار مهم است. زیرا با آثار نویسندگان جدید آشنا مىشوند. گى یرمو آریاگا به زبان عقیده خاصى دارد و نثر او پویا و دقیق است که با ترجمه ساده و سالم پژمان اثرى در خور توجه شده است، پژمان با انعکاس توصیفها و صحنهها به طور دقیق درست توانسته به خوبى آن را به خواننده انتقال دهد. از دیگر کارهاى او مىتوان به آلبوم خاطرات اثر هانس هرلین اشاره کرد که در سال 1384 چاپ شده است.
او قصد دارد که در سالهاى آینده 10 اثر معروف فرانسوى را ترجمه کند که بسیارى از آنها تاکنون ترجمه نشدهاند.
ـ1ـ ماهنامه آزما، ویژه هنر و ادبیات، شماره 27
ـ2ـ روزنامه همشهرى، سال نهم، شماره 2311