پرتره مرگ با 60 دلار!
- شناسه خبر: 11244
- تاریخ و زمان ارسال: 28 فروردین 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
آرزو سلخوری
در دهه ۱۸۴۰ و اوایل ۱۸۵۰ میلادی اولین و تنها عکسی که یک فرد میتوانست داشته باشد همان عکس پس از مرگش بود که حدودا دو دلار (معادل با ۶۰ دلار امروز) برای بازماندگان آب میخورد. مورخان تخمین زدهاند که در طول دهه ۱۸۴۰ میلادی و همزمان با شیوع وبا در بریتانیا و آمریکا، نرخ عکسبرداری از مردگان نسبت به عکاسی از مراسم ازدواج سه به یک بوده است.
چندی پیش تصاویری از کیومرث پوراحمد بعد از فوت در شبکههای اجتماعی منتشر شد، تصاویری که افراد با انتشار آن در خصوص علت مرگ گفتوگو میکردند و با تحلیل نحوه قرار گرفتن جسد کیومرث پوراحمد در خصوص خودکشی بودن یا نبودن مرگ او نظر میدادند؛ عکسی که به شدت واکنش خانواده او را در برداشت.
سالهای گذشته نیز شاهد این امر بودیم که پس از فوت هنرمندی محبوب، تصاویر پس از مرگ او توسط کاربران شبکههای اجتماعی منتشر و بازنشر میشود، انتشار تصاویری که با سرعت واکنش خانواده و دوستان فرد متوفی را در بردارد، اما بد نیست بدانید که عکس گرفتن از فرد فوت شده یکی از رسوم قدیمی اروپاییان بوده است که نه تنها واکنشبرانگیز نبوده بلکه صرفا خانوادههای با تمکن مالی از عزیز از دست رفتهشان عکسبرداری میکردند و بعد از سالها عکاسی از مردگان به دلیل حفظ رعایت حریم شخصی فرد متوفی و خانواده وی ممنوع شد.
پیش از اختراع دوربین عکاسی تنها راه حفظ و نگهداری تصویر یک شخص نقاشی پرتره بود، نقاشی گرانقیمتی که هر کسی توان مالی آن را نداشت که بتواند پرتره خود را سفارش دهد اما اواسط دهه ۱۸۰۰ با اختراع دوربین عکاسی، عکس محبوبیت خاصی در بین مردم پیدا کرد.
اولین شکل موفقیتآمیز عکاسی به صورت دائمی (داگرئوتایپ)، ثبت تصویر کوچک و بسیار دقیق بر روی صفحه آغشته به پودر نقره بود که تجملاتی و گرانقیمت به حساب میآمد؛ اما نه به اندازه هزینه یک پرتره نقاشی بنابراین به دلیل مقرون به صرفه بودن منجر به پیدایش عکاسی پرتره از مردگان شد.
در سالهای دور اروپا، به دلیل عدم دسترسی به دوربین، افراد تنها در زمان مرگ یکی از عزیزانشان این شانس را داشتند که در قاب دوربین جای بگیرند و تصویرشان ثبت شود بنابراین پرترههای مرگ و عکاسی از اجساد به طور فزایندهای در دوره ویکتوریا محبوب شد.
در دهه ۱۸۴۰ و اوایل ۱۸۵۰ میلادی اولین و تنها عکسی که یک فرد میتوانست داشته باشد همان عکس پس از مرگش بود که حدودا دو دلار (معادل با ۶۰ دلار امروز) برای بازماندگان آب میخورد. مورخان تخمین زدهاند که در طول دهه ۱۸۴۰ میلادی و همزمان با شیوع وبا در بریتانیا و آمریکا، نرخ عکسبرداری از مردگان نسبت به عکاسی از مراسم های ازدواج سه به یک بوده است.
شهرهای آمریکا وسعت و امکانات امروز را نداشتند و به همین خاطر غالبا خانوادهها مجبور میشدند چند کیلومتری را برای رسیدن به اولین استودیوهای عکاسی طی کنند، مردمی که در تمام طول عمرشان حتی از نزدیک دوربین و تجهیزات عکاسی را ندیده بودند به واسطه غم عزیز خود این شانس برایشان فراهم میشد.
البته در آن زمان کارآموزان و عکاسان نوپا تازه یاد گرفته بودند تجهیزات سنگین و مواد شیمیایی محترقه مربوط به این کار را به منازل افراد متوفی حمل کنند و بعد از آنکه دستها و پاهای بیجان آنها را در وضعیت طبیعیشان قرار میدادند و علائم بیماری را از روی صورت آنها میپوشاندند، تصویری نسبتا طبیعی را از بدنهای بیجانشان ثبت میکردند.
ـ شیوه عکاسی از مردگان
عکاسی از افراد فوت شده به دو روش انجام میشد، روش اول ثبت تصویری است که در آن به نظر میرسد متوفی به آرامی در رختخواب یا تابوت خود دراز کشیده است. این حالت از عکاسی بیشتر برای کودکان مرده استفاده میشد؛ اغلب تصاویر ثبت شده از آنها در حالت خوابیده است و اسباب بازیهایشان اطرافشان قرار دارد یا در آغوش مادرانشان هستند. بسیاری از عکسهای گرفته شده بین دهه ۱۸۴۰ تا ۵۰ میلادی از این دست هستند.
اما روش دوم نیز به شیوهای است که فرد مرده همچنان زنده به نظر میرسد. در دهه ۱۸۶۰ میلادی تلاشهایی برای متحرکسازی عکس مردگان انجام گرفت. برای مثال عکاسان اجساد را روی صندلی قرار میدادند و با قرار دادن کتاب در دستان آنها یا حرکت دادن صندلی طوری وانمود میکردند که فرد زنده است.
عکاسها گاهی اوقات به بازکردن چشمان متوفی با استفاده از ابزارهای خاص مانند قاشقهای کوچک و دوختن دهان او که پس از مرگ شل میشد، متوسل میشدند و به آرامی آن را در جای قبلی خود قرار میدادند. با استفاده از گیره مخصوص فوتشدهها در کنار زندهها به صورت نشسته یا ایستاه قرار داده میشدند تا به صورتی تقریبا طبیعی، آخرین عکس دستجمعی با آنها گرفته شود.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، به شکل گستردهای عکاسان از لوازم آرایشی برای درخشندگی و سرزندگی جسد استفاده میکردند. این کار آسیبهای روحی ناشی از مرگ را برای خانواده کاهش میداد. برخی خانوادهها همچنین گاهی به مومیایی کردن از طریق مواد شیمیایی برای جلوگیری از تجزیه سریع جسدرو میآوردند.
از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی عکاسی پس از مرگ شکل دیگری به خود گرفت در مقابل اما سفیدپوستان طبقه متوسط شروع به گرفتن عکس خود در حین عزاداری برای از دست رفتگانشان کردند در حالی که هیچ مردهای در آن تصاویر حضور نداشت. زنان غالبا افرادی بودند که به گرفتن این دست تصاویر آن هم در لباس سیاه علاقه نشان میدادند و معمولا یا مشغول پاک کردن چهرهشان با دستمالهای گلدوزی شده بودند یا اینکه پشت به دوربین عکس میگرفتند. گاهی هم برای آنکه یاد متوفی زنده نگه داشته شود بازماندگان در کنار جسد مینشستند یا میایستادند و عکس میگرفتند.
در آغاز قرن بیستم، عکاسی از مردگان با تصویب چند قانون برای حفظ حریم خصوصی، از جمله حریم خصوصی مردگان؛ میان مردم اروپا کمرنگتر شد و میتوان گفت امروزه نه تنها این امر فراموش شده بلکه در اغلب فرهنگها امری ناپسند محسوب میشود و گاهی نیز باعث ایجاد ترومای روانی برای خانواده میشود چرا که امروز هر فرد از لحظه به دنیا آمدن تا لحظه فوت هزاران عکس دارد که میتواند برای همیشه او را در یادها نگهدارد.
احتمالا عکس منتشر شده از پوراحمد نیز ترومای شدیدی را بر روان خانواده تحمیل کرده است اما میتوان گفت بعید به نظر نمیرسد که عکسی که از مرحوم پوراحمد منتشر شده است در تاریخ عکاسی ایران ماندگار شود همانطور که تصویر جسد هدایت در تاریخ ماندگار شد.
اغلب عکاسانی که چنین عکسهایی را منتشر میکنند به هیچ چیز جز ذات و رسالت عکاسی فکر نمیکنند. آنها تلاششان رساندن خبر به واسطه تصویر است چرا که عکس به عنوان یک سند در ذهن چنان مینشیند که کمتر متنی میتواند کار یک عکس را بکند؛ نمیدانم انتشار چنین تصاویری برای ماندگاری در تاریخ خوب است یا با توجه به ترومای ایجاد کرده باید نسبت به آن جرمانگاری شود؛ اما تصور میکنم تاریخ برای ساخته شدن نیاز به این اسناد دارد و گاهی باید برای ماندن در تاریخ این تروما را تحمل کرد.