زن خانهدار؟ یا شاغل؟
- شناسه خبر: 17441
- تاریخ و زمان ارسال: 8 مرداد 1402 ساعت 08:00
- بازدید :
نفیسه کلهر
هر روز زنان بیشتر بر سر دوراهی اشتغال در خارج از خانه یا پذیرفتن نقش زن خانهدار مردد میمانند. تلقینات نظام سرمایهداری مبنی بر اینکه زن باید شاغل باشد و درآمدی از آن خود داشته باشد فشار را برای زنان در تصمیمگیری زیاد کرده است. اما آنان که مسیر زن خانهدار بودن را انتخاب میکنند با چه مشکلاتی روبرو هستند؟
*
فرشته دانشآموخته فیزیک دانشگاه تهران است. به قول خودش سختترین رشتهای که میشود در دانشگاه خواند فیزیک است آن هم در دانشگاه تهران. مدرک کارشناسی ارشدش را هم از همانجا گرفته است، ولی بعد از به دنیا آمدن دخترش و بیماری خاصی که کمی بعد از تولد فهمیدند به آن مبتلا است تصمیم گرفت که شغلی بیرون از خانه نداشته باشد و بیشتر توجه و رسیدگیاش را معطوف به امور خانه و فرزندش بکند. فرشته در این باره توضیح میدهد: «گرفتن این تصمیم اولش خیلی سخت بود. دل کندن از رشتهای که 6 سال برایش زحمت کشیده بودم و دوستش داشتم نشدنی بود. دخترم بیماری خاصی داشت که نیاز به توجه و مراقبت ویژه داشت. گرفتن پرستار هم چیزی بود که من و همسرم نمیپذیرفتیم چون فکر میکردیم وظیفه پدر و مادر است که به کارهای شخصی فرزندشان رسیدگی کنند نه غریبهها. مشکل بعدی بیقراری و تشنج دخترم در دوری از من بود و همه اینها در نهایت باعث شد تا تصمیم بگیرم که محیط امن و آرامی برای دخترم و همسرم بسازم و این علاقه را اینطور به آنها نشان دهم.»
او تاکید میکند که در ذهنش اول برای چند سال و به صورت موقت خودش را خانهدار دیده بود اما بعد از مدتی متوجه شد که این وضعیت قرار است کار دائمی او باشد و شکست اصلی برای او آنجا بود: «تحملش را نداشتم. وقتی ظرف میشستم گاهی آرام آرام اشک میریختم. به خودم میگفتم این بود سرانجام همه آرزوهای من؟ این بود نتیجه آن همه شاگرد اول شدنم؟ بدتر از آن وقتی بود که با همکلاسیها در فضای مجازی گروهی ساختیم و من دیدم کسانی که درسشان خیلی از من ضعیفتر بود در جاهای خوبی مشغول به کارند و این واقعا برای من عذابآور بود. از طرفی دیگر نشستن در خانه و سر زدن هر روز خاله و مادرشوهر و خواهرشوهرها و حرف زدن درباره کارهای خانه و خانهداری برایم خیلی سخت بود. تمام شخصیت من خلاصه شده بود در اینکه فرچهای که فلان فروشگاه میفروشد برای تمیز کردن بطریها خوب است و پودر ماشین لباسشویی فلان لباسها را لطیفتر میکند و…»
فرشته همینطور ادامه میدهد: «من حیران مانده بودم میان دو دنیای متفاوت بین دوستانم فقط درباره فیزیک و کار صحبت میشد و کار خانه هیچ اهمیتی نداشت و بین فامیل و آشنایان معیارهای دختر کدبانوی خانهدار بودن دهان به دهان میگشت. مسئله بدتر این بود که من جایی در هیچکدام از این دنیاها نداشتم؛ یکی را نمیخواستم بپذیرم و به دیگری مرا راه نمیدادند.»
فرشته که با مدرک کارشناسی ارشد فیزیک و به صورت خودخواسته تصمیم گرفته تا خانهدار باشد همینطور از این مسئله گلایه دارد که خانهداری به چشم کسی نمیآید و اصلا آن را کار حساب نمیکنند. از طرفی هم تمامی ندارد و هرچقدر کار کند باز هم انگار کم است. او توضیح میدهد: «همسرم که از سر کار میرسد تا آخر شب جلوی تلویزیون، روی مبل لم میدهد و من برایش چایی میبرم و شامش را حاضر میکنم و ظرفها را میشویم؛ انگار نه انگار که من هم از صبح در این خانه کار کردم و کلی انرژی صرف کردم. فکر میکنند چون من در خانه بودم کاری نکردم که خسته شوم و کار خانه را کار نمیدانند؛ چه برسد به اینکه من که یک بچه بیمار را هم تر و خشک میکنم. تصورشان از کسی که در خانه است همین است که در سایه و آرامش است و کار سنگینی هم انجام نمیدهد. در عین حال مادر و مادرشوهرم انتظار دارند که تمام خانهام برق بزند. قسمتهایی را موشکافانه بررسی میکنند که به عقل کسی نمیرسد، و من وظیفه دارم مدام گردگیری کنم و رفت و روب و شستوشو، تا خانهام به قول خودشان دستهگل باشد. گاهی که مادرم به خانهام میآید فرصت نمیکنم برای نیم ساعت کتاب بخوانم. میگوید حالا که بیکاری بیا ظروف بوفه را بریزیم و بشوییم. انگار بیکاری و نشستن بد است و باید برای خودت کار بتراشی. فکرش را نمیکنند که زن خانهدار هم میتواند موقع بیکاری کتاب بخواند یا نواختن یک ساز را تمرین کند یا هنر دیگری بیاموزد تمام فکر و ذکرشان همین کارهای تمیزکاری خانه است.»
*
جدا از مساله داشتن درآمد ـ که در این گزارش به آن نپرداختیم – اشتغال برای بعضی زنان تبدیل به آرزو شده است. زنان تحصیلکرده مشتاقترند برای اشتغال و داشتن وجهه اجتماعی و از آنجایی که کار خانه توسط نسل گذشته با سختگیری زیاد همراه است و نسل جدید آن را بیارزش میداند؛ شاغل نبودن برای این گروه از زنان تحصیلکرده سرشکستگی بزرگی است.
شاید نسل معاصر با دیدن و ارج نهادن برای کار خانه و نسل قبلی با کمتر کردن سختگیریها بتوانند از این بار سنگین بر شانه زنان بکاهند.