از وقتی چشم باز کردم، موادمخدر در خانهی ما وجود داشت، پدرم تریاک مصرف میکرد. او همیشه به من و برادرانم توصیه میکرد که مبادا معتاد شویم. او ما را تشویق میکرد که مشروب بخوریم اما سراغ مواد نرویم. از 7 سالگی مشروب میخوردم و پدرم مخالفتی نداشت، از 10 سالگی نیز کشیدن سیگار را آغاز کردم. در مدرسهی ما همه چیز پیدا میشد. این در حالی بود که خانوادهام از سیگار کشیدنم اطلاعی نداشتند. پنجم ابتدایی بودم که یک روز دیدم یکی از همکلاسیهایم مشغول بار زدن حشیش داخل سیگار است. وقتی خواست آن را بکشد به من تعارف کرد و من پذیرفتم.
|