گزارشی از سفر به بیرجند
- شناسه خبر: 29713
- تاریخ و زمان ارسال: 14 بهمن 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
دکتر صادقی پور
قسمت چهارم
همانطور که در مقدمه سفرنامه آوردهام، یکی از فواید سفر ملاقات با دوستان قدیم و یافتن دوستان جدید هست.
صبح روز بعد، قبل از شروع اعمال جراحی در جستجوی دیدن یک همکلاسی عزیز دانشگاهی با اشتیاق به بخش ایشان رفتم، که همکارانش گفتند امروز نیامده است. و این در سه روز غیر متوالی تکرار شد و موفق به دیدار وی نشدم!
البته خاطره من از ایشان منحصر به دوره دانشجویی و آن هم دوره بالینی و در کلاس درس بود و به جز آن در هیچ موقعیتی در کنار هم نبودیم، تا اینکه در فضای مجازی و به برکت برنامه واتساپ و تشکیل گروههای همکلاسی توانستم تصویر و نظرات سیاسی ـ اجتماعی ایشان و برخی از دیگر هم ورودیهای دانشگاه مشهد را داشته باشم. نمیدانم چرا این همه مشتاق دیدارشان بودم.
خاطره من از ایشان تقریبا منحصر به سر کلاس درس و آن لبخند زیبایش بود که با خوشرویی تمام، پاسخ سوالهای درسیام را گاهی از ایشان میگرفتم.
همین خاطره خوبی در ذهن من گذاشته بود که در سفر به بیرجند اول از همه میخواستم او را ببینم.
ما در گروه واتساپی با وجود اختلافات عقیدتی ـ سیاسی با احترام در کنار هم هستیم و همین ذوق بیشتری برای دیدار بعد از حدود ۴۰ سال در من بوجود آورده بود.
ولی نمیدانم چرا برخلاف شوقی که در فضای مجازی داشت، ذوق چندانی از او در فضای حقیقی ندیدم. شاید اختلاف سلیقه سیاسی و مذهبی علت آن بود، نمیدانم!؟
البته ناگفته نماند ایشان بعد از مراجعه اول، به من پیام دادند…
در مراجعه بار سوم به اتاق پزشکان و در آخرین روز اقامتم همکار پزشکی که شوق دیدار من را دیده بود، بدون درخواست من، به ایشان زنگ زدند و گوشی را در اختیار من قرار دادند. مکالمه کوتاهی با یار دیرینه داشتم. فرمودند عصر برای دیدارکجا هستم تا…، ولی من پیشنهاد دیدارشان را رد کردم. چون دیگر دیر شده بود، روز آخر سفرم بود، عصر پرواز داشتم و کارهای انجام نشده بسیار؛ شاید، شاید مهمتر از همه اینکه آن ذوق و اشتیاق اول دیگر در من سرد شده بود!
آذر ماه ۱۴۰۲