گاهی به پشت سر نگاه کن!
- شناسه خبر: 30594
- تاریخ و زمان ارسال: 29 بهمن 1402 ساعت 07:30
- بازدید :
وحید حاجسعیدی
در بخشی از کتاب «هشت و چهل و چهار» نوشته کاوه فولادینسب چنین آمده است: «گاهی اوقات در زندگی لازم است آدم پایش را از روی گاز بردارد؛ راهنما بزند؛ آرام آرام بگیرد توی شانه خاکی جاده… ترمز دستی را بکشد و پیاده شود و هر چند کوتاه، نگاهی به پشت سر بیاندازد، به مسیر رفته و ردی که از خودش باقی گذاشته!
البته ما این کار را توصیه نمیکنیم، چرا که آدم باید سریعتر به محل کارش برسد یا اگر در مسافرت است، بیخیال خط ممتد، سرعت مطمئنه، رعایت حق تقدم، رعایت فاصله طولی، توجه به جلو، بستن کمربند و این دست سوسول بازیها شود و به فقط به شمال، کنار ساحل، لب آب، جوجه کباب و دود حلقوی قلیان فکر کند و اصلا هم نگران رعایت حق تقدم، احتمال تصادف، انبوه زبالههای رها شده در حاشیه ساحل و جنگلهای باران خورده شمال نباشد!
اما از آنجا که دولتمردان و مسئولان ما که اکثرا مویی سفید کردهاند و فعلا بیخیال قانون بازنشستگی هستند و با نگاه تیزبینی به مسائل اطراف مینگرند، ممکن است مثل ما مردم عادی عجلهای نداشته باشند و توصیه جناب فولادینسب در خصوص نگاه انداختن به پشت سر را به گوش بگیرند و تا تصدی مدیریتیشان تمام نشده، راهنما بزنند، آرام وارد شانه خاکی شوند و ترمز دستی را بکشند و به مسیر طی شده نیم نگاهی بیندازند!
به قیمت لجامگسیخته دلار و سکه، کاهش چشمگیر ارزش پول ملی، کاهش قدرت خرید مردم، پاسپورتی که قرار بود بر اعتبار آن بیافزایند، بنرهایی که بعد از هر فتحالفتوح نصب میکنند، مسکن اجتماعی که ساخته نشد، افزایش فزاینده طلاق، تیراژ خندهآور کتاب، پرایدی که 300 میلیون تومان شد، رسیدن نقدینگی و معوقات بانکی به اعداد و ارقامی که قبلا از آنها فقط برای محاسبه اجرام آسمانی استفاده میشد، اختلاسهایی که تن ویکتور لوستیک (معروفترین کلاهبردار جهان) را در گور میلرزانند، آموزش و پرورش ورشکسته، مافیای کنکور که در حال بلعیدن دانشگاه و مدرسه است، مدیران فاسد و اختلاسگری که خیلی دبش اختلاس میکنند، افزایش ناچیز حقوق کارگران و کارمندان که قرار بود با تورم شانه به شانه حرکت کنند، وعدههای عملی نشده در اشتغالزایی، وعده جذب چندین میلیون گردشگر خارجی، اجرای قانون ارتقای سلامت نظام اداری و مبارزه با فساد، وعده عدالت درآمدی و زدودن چهره فقر از کشور، اختلاف فاحش آمارهای دولتی با جیب مردم که قرار بود ملاک محاسبه باشد، محرمانههای بیشمار دولتی، مالیاتی که از فرا دستان دریافت نشد، اموالی که در بورس به فنا رفت و …
کار تا جایی بیخ پیدا کرده که هر مدیری که وظایف محولهاش را انجام میدهد، مدیر جهادی شناخته میشود! شاید الان متوجه شدید که چرا جمع کثیری از مردم هیچ تمایل و علاقهای به راهنما زدن، آرام آرام گرفتن توی جاده خاکی، کشیدن ترمز دستی و نگاه انداختن به پشت سر ندارند! البته شاید …