درباره «مادران جوان»
- شناسه خبر: 71376
- تاریخ و زمان ارسال: 25 آبان 1404 ساعت 07:30
- بازدید :

نفیسه کلهر
اخیرا فیلمی دیدم به نام «مادران جوان» از برادران داردن، محصول سال ۲۰۲۵.
موضوع جالب این فیلم شبهمستند درباره دختران زیر ۱۸ سالی بود که بهطور ناخواسته باردار میشدند؛ و یک باره از دخترانی بیدغدغه به مادران بحرانزدهای تبدیل میشدند که در معرض انواع فروپاشی روانی قرار داشتند.
کسانی که آغوش امنی آنها را پناه نداده بود و حالا خود باید آغوش امنی برای نوزادانی با سرنوشتی مشابه میشدند. این مادران، دختربچههایی بودند که از پسِ اضطرابها و بحرانهای خودشان برنمیآمدند، نقش جدید را نمیتوانستند به راحتی بپذیرند، اغلب از سوی خانواده و پارتنر طرد میشدند و کودکی که باید به فکر لوازم تحریر و درس و ورزش و بازی باشد، حالا باید مسئولیت یک موجود دیگر را بپذیرد و برایش آرامش و حمایت و امنیتی را فراهم کند که خودش ندارد.
نوزادی تازه متولد شده که نیاز به مراقبت تماموقت دارد و مادری که علاوه بر احساسات مبهم پس از زایمان، با بحرانهای زندگی شخصی خود هم درگیر است. اگرچه غریزه مادری وجود دارد، آن عشق بینهایت و بیمانند، اما توان روحی و روانی لازم برای نگهداری از یک نوزاد را ندارند. این مادران در طول فیلم بارها از سوی اطرافیانشان طرد میشوند، اما باز هم به دلیل ترسها و بیپناهیها مجبورند که به سمت همانها برگردند.
نمیخواهم بگویم که به عقیده فیلمساز موفقیت زمانی حاصل میشود که این زنان میپذیرند تنها هستند، هیچ کمک با ثبات و قابل اتکایی از سوی دیگران ندارند و موظفاند روی پای خودشان بایستند. از این مرحله سخت که کودکهمسران طی میکنند تا به بلوغ برسند، نمیگویم. اما نکتهای که در فیلم برایم مهم است و محور اصلی این متن است، حضور یک مرکز دولتی در کنار این افراد است: حضور پرستاران، متخصصان و درمانگران در «خانه مادران» به صورت تمام وقت.
آنطور که در فیلم هم اشاره میشود، این افراد متخصص قرار نیست از فرزندان این مادران جوان مراقبت کنند؛ تنها در کنار آنها هستند تا مادران جوان بتوانند با این بحران مواجه شوند و بهمرور فرزندانشان را بپذیرند؛ فرزندانی که پیش از آن نیز با انواع حمایتهای روحی و پزشکی نخواستند آنها را از بین ببرند و انتخاب کردند که به دنیا بیاورندشان. در واقع این متخصصان، بدون کمترین دخالت در تصمیمگیریها و بدون هیچ قضاوتی، تنها کمک میکنند تا آسیبی به فرزند و خود مادر وارد نشود. در این حال مادران میتوانند خودشان را پیدا کنند و تصمیم بگیرند که:
دنبال شغل بروند، ادامه تحصیل دهند، مستقل شوند، فرزندشان را بزرگ کنند، او را برای سرپرستی امن به خانوادهای بسپارند، یا هر تصمیم دیگری برای زندگیشان بگیرند.
در طول فیلم، این زنان جوان، این مادران نوجوان، بارها و بارها میشکنند و دوباره روی پایشان میایستند و در نهایت میتوانند تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و طبق آن عمل کنند. همه اینها تنها در سایهی چتر حمایتی این مرکز دولتی میسر است. این زنان در جایی که به آن «خانه مادران» میگویند، میتوانند قدرتهای از دسترفته یا نداشتهشان را بازیابی کنند، اعتمادبهنفس پیدا کنند و سالهای ابتدایی تولد فرزندشان را ـ که پر از بحران است ـ با یک حمایت نسبی پشت سر بگذارند. هرچند این حمایتها هرگز نمیتواند خلأ نبود یک خانواده امن را جبران کند، اما تا حد زیادی در پیدا کردن مسیرهای زندگی و ادامه راه موثر است.
مراکزی که با ارائه کمکهای تخصصی، بدون دخالت و قضاوت، میتوانند این افراد را برای ورود به جامعه با آسیبهای کمتر آماده کنند، در واقع از آسیبهای جدی و متوالی چند نسل در یک جامعه پیشگیری میکنند. شاید خلأ وجود چنین مراکزی در کشورهای کمتر توسعهیافته خود عاملی مهم در بروز آسیبهای اجتماعی باشد.
تماشای این فیلم مرا به این فکر انداخت که هرچند اقداماتی برای افراد دارای اعتیاد، زنان و دختران در معرض آسیب و آسیب دیده، کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، افراد بیخانمان و… در کشور ما انجام شده، اما به نظر میرسد فکر جدی برای کودکهمسران نشده و هنوز آسیبهای ازدواج یا روابط زیر ۱۸ سال آنقدرها هم جدی گرفته نمیشود.








