شیما احمد صفاری
قزوین در پای کوهی هممرز با دیلم قرار گرفته و یعقوبی در اواخر سده سوم هجری از دو رودخانه در قزوین به نامهای وادی کبیر و وادی سیرم نام میبرد. ابن رسته نیز در اواخر سده سوم هجری همانند یقعوبی از وجود همان دو رودخانه خبر میدهد که زمستان در آنها آب جاری میشود و در تابستان آب آنها قطع میگردد. اصطخری در سده چهارم هجری به باغها و کشتزارهای فراوان موجود در قزوین اشاره داشته که بیآبند و اغلب به صورت دیم کشت میشوند و درختان بسیار و انگور کشت شده و بادام و جوز آن به نقاط دیگر صادر میگردد. در اشکال العالم وضع آب قزوین در نیمه دوم قرن چهارم هجری چنین توصیف شده است: «... در جمله قزوین و مضافات و اعمال آن هیچ آب روان نیست که به کشتها و باغهای ایشان رود مگر کاریزی دارند اندک آب که از آن میخورند، و آب کاریز در زیر زمین در مسجد جامع میرود. درختان و باغها و کشتهای ایشان بر آب باران است و ایشان را میوههای نیکو.». نوشته «اشکال العالم» با آنچه که اصطخری نوشته تفاوتی ندارد. توصیف ابن حوقل در نیمه دوم سده چهارم هجری از قزوین شهری است که آبش از باران و چاهها است، در آن نهری جز کاریز کوچکی برای آشامیدن نیست و آب آن افزونتر از مصرف آشامیدن ایشان نیست و آنجا با کمی آب حاصلخیز است. مقدسی درحدود میانه سده چهارم هجری قزوین را بزرگ و پر تاکستان دانسته که از چاهها و آب باران میآشامند و نهری نیز دارد. در کتاب حدود العالم مربوط به سال 372 هجری درباره آب قزوین چنین آمده است: «قزوین، از گردوی باره، و ایشان را یکی جوی آبست که اندر میان مزکت جامع گذرد و چندانست که بخورند و ... آنجا میوه نیکو باشد.». ناصر خسرو در نیمه اول سده پنجم هجری قزوین را شهری دارای باغستان بسیار توصیف کرده که آب در آن منحصر به کاریزها در زیر زمین میباشد. ادریسی در قرن ششم هجری همانند مورخین قبل از خود به مسئله کم آبی قزوین اشاره داشته است. قزوینی در نیمه دوم سده هفتم هجری در توصیف خود از شهر قزوین آن را شهری با باغات بسیار دانسته که به صورت دیم کشت شده و انگور و میوه میدهند و هندوانه در آنجا خوب به عمل میآید بدون اینکه آب خورد. ابوالفداء در اوایل سده هشتم هجری قزوین را دارای درختان و تاکستانهای بسیار دانسته که همه به طریق دیم آبیاری میشوند زیرا آب آنجا از باران است و قناتهای کوچکی جهت شرب مردمش دارد. خواند میر در حبیب السیر و به نقل از عجایب البلدان به وجود کوهی در سه چهار فرسخی قزوین اشاره میکند که جز عجایب آنجا بوده و به شکل صورت حیوانات است که به تقدیر الهی مسخ شدهاند. مستوفی در نیمه سده هشتم هجری از پنج رودخانه در قزوین نام میبرد که آب این رودخانهها از برف است و اندکی چشمه دارد و در آخر زمستان و اول بهار جاری باشد و در گرما چون آب چشمهها اندک است به شهر نمیرسد. این رودخانهها عبارتند از دزج که از میانه شهر میگذرد، ارنزک، زراره، سامر و رشتقون و اک [و فاسقین]. با توجه به توصیفات و نوشتههای مورخان اسلامی در طی قرون متمادی از صدر اسلام تا سدههای میانه این طور برمیآید که قزوین شهر کم آبی بوده و دارای دو رودخانه مهم برای تامین آب مورد استفاده اهالی آنجا بوده است که آب این رودخانهها از نزولات جوی و بیشتر برف تامین میشده و در زمستان و اوایل بهار جاری بوده اما در تابستان آب قطع میشده و به شهر نمیرسیده است. ورجاوند، در کتاب خود اشاره میکند که این دو رودخانه به نامهای دیزج و ارنزک میباشند که در حال حاضر هیچکدام از این دو رودخانه درون شهر قزوین جاری نمیباشند اما تا سالها پیش رودخانه دیزج از وسط شهر و کنار بازار میگذشت و در داخل شهر به رودخانه بازار معروف بود که بعدها مسیر آن را به سمت رودخانه دروازه رشت تغییر دادند. رودخانه ارنزک نیز در گذشته با فاصله کمی از کنار دروازه پنبه ریسه عبور کرده از کنار حصار شرقی به طرف جنوب روان میگردید که به دو شاخه تقسیم شده و یک شاخه آن برای بیرون بردن آبهای سطحی و شاخه دیگر برای آبیاری باغهای شرق شهر استفاده میگردد. همچنین شهر قزوین دارای تعدادی قنات بوده که مورخانی نظیر ناصر خسرو نیز در نوشتههای خود به آنها اشاره میکنند. با وجود اینکه شهر قزوین کم آب بوده اما همانطور که اکثر مورخان در نوشتههای خود ذکر کردهاند دارای باغات و کشتزارهای فراوانی بوده که به صورت دیم کشت میشدهاند و میوههای بسیاری مرغوبی در آنجا به عمل میآمده است که از آن جمله میتوان به انگورشاهانی، پسته قزوین و دیگر میوهها اشاره کرد که در آن روزگار به اکثر نقاط ایران و جهان صادر میشده است.
ـ1ـ ابن حوقل. (1345). صوره الارض. ترجمه دکتر جعفر شعار. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
ـ2ـ ابنرسته، احمد بن عمر. (1892). الاعلاق النفیسه، کتاب البلدان/ تالیف: احمدبن ابی یعقوب بن واضح الکاتب الیعقوبی. لیدن: مطبعه بریل؛ بیروت: دارصادر.
ـ3ـ ابوالفداء، اسماعیل بن علی. (1349). تقویم البلدان. ترجمه: عبدالمحمد آیتی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
ـ4ـ احمد بن ابی یعقوب (یعقوبی). (1356). البلدان. ترجمه: دکتر محمد ابراهیم آیتی. تهران.
ـ5ـ ادریسی، محمد بن محمد. (1368). نزهه المشتاق فی اختراق الافاق. جلد 1 و 2 . بیروت: عالم الکتب.
ـ6ـ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم. (1373). مسالک و ممالک. ترجمه: محمد بن اسعد بن عبدالله تستری. به کوشش ایرج افشار. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
ـ7ـ جیهانی، ابوالقاسم بن احمد. (1368). اشکال العالم. ترجمه: علی بن عبدالسلام کاتب با مقدمه و تعلیقات فیروز منصوری.
ـ8ـ خواندامیر، غیاث الدین بن همام الدینالحسینیالمدعوبه. (1380)، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر. مقدمه جلال الدین همائی. زیرنظر محمد دبیرسیاقی. تهران: خیام.
ـ9ـ قزوینی، زکریابن محمد. (1373). آثار البلاد و اخبار العباد. مترجم: میرزاجهانگیر قاجار. تهران: امیرکبیر.
ـ10ـ مستوفی، حمدا... بنابی بکراحمد. (1362). نزهه القلوب. به کوشش گای لسترنج. تهران: دنیای کتاب.
ـ11ـ مقدسی، محمدبن احمد. 1361. احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. مترجم: علینقی منزوی. جلد 1. تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران.
ـ12ـ ورجاوند، پرویز. 1377. سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین. جلد 1. تهران: نشر نی.
ـ13ـ قبادیانی مروزی، ناصرخسرو. (1370). سفرنامه. به کوشش محمد دبیرسیاقی. تهران: زوار.