نفیسه کلهر
به گواه بسیاری شاهدان، تفریح این روزهای بیشتر جوانان اغلب خوردن است. بیشترشان نه فعالیت ورزشی خاصی دارند و نه سرگرمی هیجانی و هوشمندانهای، همین که با ماشین دوری بزنند و وقتشان را در کافه و رستورانی بگذرانند و عصرشان را شب کنند بس است. در این بین اغلب سیگاری هم میکشند و رفته رفته این سیگار کشیدن پایه ثابت برنامهها شده است.
در این بین زنان بیشتر از گذشته شروع به مصرف دخانیات کردهاند. این گزارش گوشهای است از عادیانگاری این روند بین جوانان.
*
شمیم 37 ساله است. سیگارش را در زیر سیگاری خاموش میکند و دودش را از دهانش بیرون میدهد و میگوید 7 سال است که سیگار میکشد. خواهر کوچکترشمیم؛ شبنم، 29 ساله است و 12 سال است که سیگار میکشد. آنها اغلب بعداز ظهرهایشان را در کافهای دور از خانه میگذرانند. شبنم درباره سیگار کشیدنش به «ولایت» اینطور میگوید: «اوایل که من سیگار کشیدن را در سالهاس آخر دبیرستان شروع کرده بودم، شمیم مدام به من میگفت تو همه جا آبروی مرا میبری و کلی دعوایم میکرد اما بعد از مدتی خودش هم بالاخره دودی شد و فهمید این کارها آبروریزی نیست.» شاید اگر شبنم سکوت نمیکرد جملهاش را اینطور ادامه میداد که «سیگار کشیدن حتی کلاس هم دارد.» این را از طرز دست گرفتن سیگارش و پک زدن به آن و فندک قرمز روی میزش هم میشد فهمید.
دو ساعت در یک کافه در کنارشان نشستم و شبنم به تنهایی 5 نخ سیگار و شمیم 7 نخ سیگار کشید.
از آنها علت سیگار کشیدنشان را میپرسم و ایراد میگیرند که این چه سوالی است؟ شبنم توضیح میدهد: «هیچ وقت کسی به یک مرد نمیگوید چرا سیگار میکشی؟ اما همه به خودشان اجازه میدهند از زنان این سوال را بپرسند. مگر چه فرقی بین سیگار کشیدن مرد و زن هست؟ همانطور که مردها نیاز دارند تا برای رهایی از فشار و استرس روزمره عصر به یک کافه بروند و گپی بزنند و سیگاری دود کنند، زنها هم میتوانند چنین نیازهایی داشته باشند. همه زنها که در کوچه نمینشینند و سبزی پاک نمیکنند!»
شمیم ادامه حرف شبنم را میگیرد و میگوید: «من در محل کارم در اتاقی کار میکنم که 6 آقا آنجا هستند. همه با هم از 8 صبح تا 5 عصر کار میکنیم و حقوق میگیریم. مطمئنم تکتک آنها حق دارند هرطور میخواهند درامدشان را خرج کنند و کسی هم ایرادی نگیرد؛ اما مادر من مدام نگران این است که من هر روز به کافه میآیم و نصف حقوقم فقط در کافه نشینی خرج میشود؛ درحالی که کافه نشینی یک سبک زندگی است، بسیاری افرادی که اینجا میآیند قهوه یا چیزی دیگر میخوردند و معاشرت میکنند و روزشان را میگذرانند. من خودم میتوانستم این زمان را بنشینم پای صحبت خاله و مادربزرگ و غیبت فامیل؛ اما اینجا هم اگر بخواهم گوشهای مینشینم و خلوت خودم را دارم و هم اگر نخواهم با بقیه وارد گفتگو میشوم و راجع به مسائلی صددرصد مهمتر از اینکه چرا تا حالا شوهر نکردم حرف میزنم.»
*
بهناز و همسرش هردو سر یک میز نشستهاند. کافهدار برایشان زیرسیگاری میآورد و مقابلشان روی میز میگذارد. یک زیرسیگاری پر از پودر قهوه دم شده که وقتی سیگارشان را در آن خاموش میکنند راحتتر باشد.
بهناز بلافاصله سیگاری روی لبش میگذارد و آن را روشن میکند و بعد فندک را به همسرش میدهد تا او هم سیگارش را روشن کند. بهناز میگوید از دوره نامزدی شروع به سیگار کشیدن کرده: «هر وقت من و همسرم مینشستیم کنار هم تا صحبت کنیم او سیگار میکشید. کم کم من هم علاقمند شدم و شروع کردم به سیگار کشیدن و این شد عادت همیشگی ما که بنشینیم کنار هم و موقع صحبت کردن سیگار بکشیم. دیگر شرطی شدم هر وقت بخواهم با همسرم صحبت مهمی بکنم دنبال پاکت سیگار میگردم.» میخندد و وقتی میپرسم برای بچهدار شدن نیاز نیست که سیگار را ترک کند؟ میگوید: «فعلا که بچه نمیخواهیم اما اگر خواستیم بچهدار شویم 9 ماه را میتوانم تحمل کنم.»
*
صاحب این کافه مرد جوانی است که دوست ندارد نامش در گزارش آورده شود. او میگوید این روزها تقریبا تمام خانمهایی که به کافه میآیند سیگار میکشند: «نه اینکه مشتری نداشته باشیم که سیگار نکشد؛ اما خب چون برای خانمها سیگار کشیدن در خیابان سخت است و نگاه دیگران خیلی خوب نیست، معمولا سعی میکنند در محیطی مثل کافه سیگار بکشند. چون اینجا فرهنگش جا افتاده و کسی نگاه منفی به این قضیه ندارد.» او توضیح میدهد: «هر سال نسبت به سال قبل تعداد بیشتری از خانمها سیگار میکشند. نمیتوانم بگویم این بد است یا خوب. اما جامعه تغییر میکند و نمیشود من انتظار داشته باشم رفتاری که مادرم در خانه داشت را همسرم هم داشته باشد. یا حتی دخترم! چون نسلها با هم فرق دارند. شبکههای اجتماعی هم در این تغییرات نقش مهمی دارند. مردم زنان کشورهای دیگر را میبینند؛ سبک لباس پوشیدن و رفتارشان را. در کدام کشور پیشرفته زنان صبح تا شب در آشپزخانه کار میکنند؟ گذشت زمانی که فسنجان باید یک شب تا صبح میپخت تا یک انگشت روغن بیندازد. الان زنها کار میکنند و درآمد دارند و دوست دارند مثل مردها آزادیهایی داشته باشند.»
میخواهم کمی از بحث حق و حقوق دور شوم. درباره سلامتی خودش و بقیه مشتریان میپرسم، اینکه بودن در این محیط پر از دود اذیتشان نمیکند؟ نگران آینده نیستند که در میانسالی ریههایشان دچار مشکلاتی شود؟ نیشخندی میزند و میگوید: «ما که فکر نکنیم اصلا به میانسالی برسیم. تازه هم اینجا تهویه قوی دارد و مدام هوا تمیز میشود. آنقدرها هم نباید سخت گرفت.»
*
آمارها نشان از افزایش مصرف دخانیات در ایران میدهد. این افزایش بین زنان آمار چشمگیری داشته و در نظر گرفتن این نکته که پیش از همه چیز «سیگار برای سلامتی مضر است» نکتهای است که میان تقلا برای گرفتن حق و حقوق زنان در راستای تلاششان برای برابری با مردان فراموش شده. کاش زنان در زمینههای دیگری برای این احقاق حق تلاش میکردند و سلامتی و جانشان را فدای این برابری نمایشی نمیکردند.