حقوق دیده نشده بیماران


نفیسه کلهر
هوا گرم است و من از ساعت 4 نشسته‌ام در مطب پزشک. اینکه «نوبت‌ها تقریبی است» و قطعا سر ساعتی که گفته‌اند نوبت ویزیتمان نمی‌شود را همه از حفظیم و دیگر کسی برای این موضوع شکایتی ندارد؛ اما موارد آزاردهنده تنها به همین ختم نمی‌شود. یک ساعتی هست که از صدای موسیقی‌ای که منشی در مطب پخش می‌کند اذیت می‌شوم؛ اما چون من عادت دارم که موسیقی را با صدای کم گوش بدهم فکر می‌کنم حتما مشکل از من است و اعتراضی نمی‌کنم؛ دیگران هم معترض نیستند. کلا اینجا کسی به هیچ چیز معترض نیست. از دوازده زن حاضر در اتاقِ انتظار که گاه گاهی هم یکی کم و یکی زیاد می‌شود، تنها دو نفر کتاب می‌خوانند و بقیه بیشتر یا در حال بازی کردن با گوشی تلفن همراهند یا اینستاگرام را از روی گوشی‌هایشان بالا و پایین می‌کنند.  تلفن زنی که کنارم هست زنگ می‌خورد بعد از مدتی که صدای بلند زنگ در فضای اتاق انتظار پیچید بالاخره گوشی را جواب می‌دهد و با صدای بلند در مورد مسایل کاری و روابط اداری و دستورالعمل‌ها و... صحبت می‌کند. گاهی هم گریزی به مسافرت‌های رییس شرکت و شیطنت‌هایش می‌زند، وسط صحبت‌های بلندش گاهی هم می‌خندد و صدای قهقهه‌اش بلند می‌شود. به دختری که در سمت دیگر زن نشسته نگاه می‌کنم. هیچ واکنشی ندارد از این رفتار زن در این فضای کوچک. من اما حسابی کلافه شده‌ام. بلند می‌شوم و تا راهرو‌ قدمی می‌زنم و برمی‌گردم روی صندلی دیگری می‌نشینم. زنی بلافاصله جای خالی صندلی کنارم را پر می‌کند و شروع می‌کند به سوال پرسیدن: «شما برای چی اومدین دکتر؟ دکتر خوبیه؟ من چند سال بود می‌رفتم جای دیگه. دکترم رفته از ایران مجبورم بیام اینجا» و کلی اطلاعات خصوصی دیگر که تمایلی به دانستنش ندارم را به من می‌دهد و مابین حرف‌هایش متقابلا از من هم سوال می‌پرسد و کسی که اولین بار است می‌بینمش انتظار دارد راجع به بیماری‌ام و مسایل شحصی دیگرم با او گپ بزنم. دختری که روبه‌رویم نشسته در فکر فرو رفته و همانطور که ذهنش جای دیگری است؛ نگاهش گره خورده به لباسم. کمی معذب می‌شوم و نوع نشستنم را تغییر می‌دهم کمی نگاهش را جا به جا می‌کند. زنی که کنارم هست دوباره صورتش را نزدیکم می‌کند و حرف زدن را ادامه می‌دهد. ماسک هم ندارد. طوری که نفهمد دستم را می‌برم سمت ماسکم و قسمت فلزی روی بینی را تنگ‌تر می‌کنم. بلاخره نوبتم می‌رسد؛ خوشحالم که انگار دیگر می‌توانم از این فضای پر تنش رها شوم. وارد مطب دکتر می‌شوم. مریض قبلی هنوز داخل اتاق است. گریه می‌کند و با دکتر حرف می‌زند در را می‌بندم و برمی‌گردم به سالن انتظار. منشی با تعجب می‌پرسد چرا بیرون آمدم؟ و می‌گویم فکر کنم حرف خصوصی داشتند. دختر که خارج می‌شود من وارد می‌شوم. دکتر می‌پرسد چرا بیرون رفتید؟ می‌گویم در قسمت خصوصی صحبت وارد شدم و شروع می‌کند به توضیح اینکه "نه این خانم فکر می‌کرد فلان مشکل را دارد اما نداشت." از دانستن مشکل بیمار قبلی کمی معذب می‌شوم. خوب شد که خودش اینجا نیست. در حین معاینه‌ی دکتر، منشی چند بار سرش را از در وارد اتاق می‌کند و با دکتر حرف می‌زند. اصلا توجه نمی‌کند که شاید بیمار راحت نباشد. دکتر هم اهمیتی نمی‌دهد و مدام وسط حرف من جواب منشی را می‌دهد. چند باری حس می‌کنم باید از اول شرح وضعیت بدهم چون دکتر توجه نکرده. سعی می‌کنم با مکث‌های طولانی نارضایتی‌ام را نشان دهم اما اشتباه گرفته‌ام اینجا مقر فرمانروایی اوست. نمی‌دانم با همه بیمارها اینطور رفتار می‌شود یا فقط در نوبت من این اتفاق افتاده اما اصلا خوشایندم نیست!  وقتی از اتاق پزشک بیرون می‌آیم بیشتر به در و دیوار اتاق انتظار دقت می‌کنم مطالب زیادی روی کاغذها نوشته شده و در معرض دید نصب شده اما کاش منشور حقوق بیمار هم بود که افراد با آگاهی از حقوقشان انتظار رفتار محترمانه‌تری داشته باشند یا حداقل نسبت به رفتار نامناسبی که با آن‌ها می‌شود اعتراض کنند. فکر می‌کنم اگر در بین این همه مراجع در روز حداقل دو نفر به حقوقشان آشنا باشند و رفتار درست را تذکر دهند حتما تغییر قابل توجهی رخ خواهد داد؛ اما حیف!

چهارشنبه 2 شهريور 1401
03:29:05
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT