انسیه بخارایی
هنوز بعد از گذشت 39 سال، خاطره نیکیهای «آرسن میناسیان» که بدون حد و مرز به همه مردم با انسانیت مینگریست، در میان مردم رشت زنده است. چشمان نافذ و مهربان او هنوز در اولین داروخانه شبانه روزی که تأسیس کرده بود، به بیماران لبخند میزند. گویا هنوز چشمانش بی خوابیهای شبانه را تاب آورده و به فکر یاری رساندن به بیمارانی است که تنگدستیشان، راه درمان مریضی را با مشکل مواجه کرده و آرسن برای یاری رساندن به آنها تلاش میکند.
او در داروخانهاش تا پاسی از شب بیدار میماند تا دارو بسازد. در بحبوحه جنگ جهانی، مشاهده مرگ و میر مردم او را به فکر تاسیس داروخانهای انداخت تا بتواند به بیماران بی بضاعت داروی رایگان دهد.
با اینکه از زمانی که آرسن داروخانهاش را به انصاری نامی واگذار کرد و سه نسل داروخانه کارون دست به دست شده اما، هنوز نام و یاد نیک «آرسن میناسیان»، داروساز خیر مسیحی و موسس اولین داروخانه شبانه روزی ایران در رشت زنده است.
آرسن میناسیان که بود؟
سال 1295 شمسی در یک خانواده مسیحی کودکی به دنیا آمد که از همان دوران قلبی رئوف داشت. در احوالاتش نوشتهاند که در کودکی وقتی بچهای ژنده پوش را در سرما میبیند، کت خود را به او هدیه میدهد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند. زندگی حرفهایاش فراگیری و ساخت داروهای سنتی بود. در جوانی دو سال در شهر قزوین زندگی کرد و در این شهر در یک داروخانه و نزد یک داروساز ساخت دارو را یاد گرفت.
تأسیس نخستین داروخانه شبانه روزی کشور
بعد از بازگشت از قزوین، دارو میساخت و با قیمت پایین و یا رایگان در اختیار مردم بی بضاعت قرار میداد. در بحبوحه جنگ جهانی دوم که بیماری تیفوس و تیفوئید در گیلان بیداد میکرد، آرسن تا پاسی از شب بیدار میماند تا بتواند داروهای بیشتری بسازد؛ گاه شبها به تهران میرفت تا بتواند مواد اولیه مورد نیاز داروها را تهیه کند. تلاشهای او موجب شد تعداد زیادی از مردم رشت از بیماریهای ناشی از جنگ جهانی از مرگ نجات یابند.
اما در جامعهای که رقابت برای کسب سود است اگر کسی خلاف جریان حرکت کند، با آماج تهمتها روبرو میشود. آرسن نیز از سوی دیگر داروسازان تحت فشار بود. وقتی رایگان داروهایش را در اختیار مردم قرار میداد و حتی به خاطر این کار بسیار مقروض شده بود؛ بعضی از داروسازان علیه او به استاندار و فرماندار و رئیس بهداری شکایت کردند که آرسن جریان عادی داد و ستد را در استان بر همزده است و دیگر داروسازان را به سمت ورشکستگی سوق داده اما همین داروسازان وقتی با آرسن روبرو میشدند، زبانشان در برابر مهربانیها و نگاه معصومانه او بند میآمد.
خدمات انساندوستانه وی موجب شد، دانشگاه تهران به او دکترای افتخاری داروسازی اعطا نماید و او توانست اولین داروخانه شبانهروزی ایران یعنی «کارون» را در سال 1319 تاسیس کند.
او عایدات سرشار داروخانه کارون را به نیازمندان میبخشید. نیکیهای بیدریغ آرسن موجب شده بود بسیاری از افراد خیر و بازرگانان وجوه نقد و خیرات خود را به او دهند تا او هر طور صلاح میداند خرج کند.
موسس اولین آسایشگاه خیریه سالمندان
نیکیهای بیحد او اعتماد عمومی را نسبت به وی افزایش داده و مردم مسلمان رشت، مدتی وی را به عنوان انجمن شهر انتخاب کردند حتی زمزمه شهردار شدن وی نیز بود، ولی آرسن نپذیرفت. مشاهده وضعیت زنان و مردان سالمندی که سرپناهی نداشته و گاه و بیگاه به او مراجعه میکردند موجب شد فکر ساختن آسایشگاه سالمندان اول بار توسط آرسن به دکتر حکیمزاده مطرح شود. در آن زمان وقتی هنوز تهران نیز آسایشگاه سالمندان نداشت، شهر رشت با کمک این دو انسان نوعدوست و حمایتهای آیتا... ضیابری و تاجر معروف چینیچیان صاحب نخستین مرکز خیران آسایشگاه سالمندان و معلولان و بیماران روانی شد که در زمین اهدایی مرحوم استقامت در سلیمانداراب رشت بنا شد.
آرسن دهها دختر فقیر را با جهیزیه اهدایی خود به خانه بخت فرستاد. وی ثروتمند نبود ولی با متمولان چنان رفتار میکرد که خواستههای انسانی وی را برآورده میکردند.
رشت آتشسوزیهای زیادی به خود دیده و در بسیاری از آتشسوزیها مردم او را میدیدند که بر بام و سفال غرق در دود و عرق همچون یک آتش نشان مشغول خاموش کردن آتش است. وقتی 9 ماه از سال باران ببارد و دیگر رودخانههای رشت هم گنجایش نداشته باشد، سیل ویرانگر بلای جان مردم میشود باز هم آرسن به داد مردم سیل زده میرسید.
کمک به کارگران اعتصاب کننده
مردم گیلان زمانی را به یاد میآورند که کارگران گونی بافی رشت با خانوادههای خود برای احقاق حقوق خود در چمن میدان شهرداری رشت اعتصاب غذا کردهاند. اطراف میدان پر بود از پلیس و سرباز و کسی جرات نزدیک شدن به اعتصاب کنندگان را نداشت. تنها آرسن بود که با زنبیلهایی از خرما و نان و پنیر و شیشههای شیر به طرف میدان رفت و نه پلیس و نه ماموران ساواک کسی جرات نکرد مانع آرسن شود.
روز اول پلیس ملتمسانه از آرسن خواست که زیاد در بین اعتصابکنندگان نماند و آرسن در کمال خونسردی گفت: شکایت مرا پیش استاندار ببر و بگو آرسن برای بچههای وسط میدان شیر برده است.
میناسیان تا زنده بود، پدر معنوی بسیاری از بیپناهان رشت بود. وقتی در سال 1353 داروخانه کارون را به دیگری واگذار کرد تمام وقت خود را صرف سالمندان و معلولان رشت کرد.
زمانی که دکتر حکیمزاده برای ساخت آسایشگاه کهریزک به تهران دعوت شد، مدیریت آسایشگاه به آرسن سپرده شد و تا وقتی که او زنده بود، دست مهر و حمایتش بر سر سالمندان و معلولین رشت کشیده میشد.
داروخانه کارون هنوز به یاد آرسن است
تعطیلات نوروزی سال 1356 که پایان یافت، خنده بر لبان دوستداران «خاچاطور آرسن میناسیان» یخ بست و ساعت 10 شب 14 فروریدن ماه یکی از تلخترین اتفاقات در تاریخ شهر رشت در آسایشگاه سالمندان رقم خورد.
آرسن میناسیان که از مدتها قبل دچار بیماری بود در حین خدمت به سالمندان به دیدار حق رفت. نقل شده زمانی که آرسن از دنیا میرود، کارکنان و مددجویان آسایشگاه که او را پدر خود میدانستند با گریه و زاری گفتهاند: او از ماست، خاکش نکنید.
تشییع جنازه وی یکی از پرشکوهترین و شلوغترین تشییع جنازههایی بود که رشت به خود دیده است. در مراسم او هم شورای خلیفهگری ارامنه و هم ارامنه رشت حضور داشتند و هم دستههای زنجیرزنی و سینهزنی مسلمانان به یاد یک خیر مسیحی در محلات رشت به راه افتاد. همانطور که آرسن مسیحی همواره در مراسمهای مذهبی دهه عاشورا شرکت میکرد، مسلمانان نیز در وداع او اشک ریختند. آرسن در خیل دوستدارانش با دنیا وداع کرد و در حیاط مدرسه «م. آهور دانیان» رشت به خواب ابدی رفت. هم اینک نیز بسیاری از دوستداران آرسن پس از سالها از فوت وی به کلیسای رشت میروند و به یاد نیکوکاریهای آرسن خاچاطور میناسیان بر مزارش گل نثار میکنند.
آرسن رفت ولی داروخانه کارون هنوز زنده است و لبخند معصومانهاش در تصویری که در این داروخانه نصب شده نوید میدهد که هنوز انسانیت زنده است. خیابان منتهی به آسایشگاه خیریه رشت نیز با نام این نیکوکار نامگذاری شده است.