تیشه بر ریشه‌ی عقل با اعتقاد بر خرافات


رومینا اسماعیلی‌پور
چند روز پیش در جلسه خواستگاری جواب رد شنیده بود می‌گوید پیش دعانویس رفتم نشانی زنی قدبلند و هیکلی را به من داد. می‌دانی، مشخصاتش با یکی از اقوام که به اختلاف خورده‌ایم دقیقاً یکی است. می‌گوید او برایم دعا گرفته که نتوانم ازدواج کنم. دخترها و خانواده‌هایشان جواب منفی بدهند و سروسامان نگیرم! چند وقت پیش هم جلوی در خانه کاغذهایی پنهان شده با نوشته‌های عجیب پیدا کردم. رفتم خرابه‌ی چند کوچه پایین‌تر و دفنشان کردم. دعانویس گفت کار همان زن است. برایم چند تا دعا نوشت که طلسم‌های قبلی را باطل کند. البته کار سختی‌ست اما شدنی. طلسم که باطل شود دوباره به خواستگاری دختر می‌روم. عاطفه برایم تعریف می‌کند: هفته‌ی پیش باغ پدری بودیم خواستیم زیرانداز پهن کنیم و زیر درخت گردو بنشینیم که مادربزرگ تندی کرد و گفت: دختر مگر نمی‌دانی این زیر چه خبره؟! سنگینِ، سنگین خونه‌ی اجنه اینجاست! پا روی دمشان نگذارید برید و جای دیگری بساطتان را پهن کنید. مینا نیز تعریف می‌کند: اسم یکی از اقوام ما «کافی» است! اگر کسی زیاد دختردار می‌شد اسم آخرین دختر کافی می‌گذاشتند با این باور که این کار باعث می‌شد بچه‌ی بعدی پسر شود. اخیرا در مراسم عروسی‌ای در روستایمان بودم؛ اواسط مراسم بوی بدی داخل خانه پیچید. بعدها فهمیدم مدفوع سگ را با اسفند سوزانده بودن که جادو و چشم نظر از بین برود! چندین سال پیش تصویری از موجودی عجیب در فضای مجازی پخش شد. تیتر: دختری که به قرآن بی‌احترامی کرد و تبدیل به این موجود وحشتناک شد! 7 ساله بودم که پدربزرگ می‌گفت فقط با وضو به قرآن دست بزن و چیزی رویش نگذار وگرنه سنگ می‌شوی! در خانواده ما آنقدر برای هر کاری باید و نباید وجود دارد که هیچ‌وقت نفهمیدیم چه چیزی درست است چه چیزی غلط… از یکی از آشنایان شماره تماسش را می‌گیرم. می‌گوید اصلا نگو خبرنگاری که محال است صحبت کند. با صدای سرد و خشنی می‌پرسد: پس آشنای خانم احمدی هستی. باشه بیا. آدرس را می‌دهد و تلفن را قطع می‌کند. پذیرایی تاریک و نمور است. پنجره‌ها با پرده‌های ضخیمی پنهان شده و لامپ سفید کم مصرفی، کمی روشنایی به فضا می‌دهد. بوی تند اسفند به سینه‌ام که می‌نشیند سرفه‌ام می‌گیرد ماسک را دوباره روی صورتم جابه‌جا می‌کنم و به باقی زن‌ها که چپ‌چپ نگاهم می‌کنند نگاهی گذرا می‌اندازم. خودش بالای اتاق، روی زمین پشت به پشتی نشسته است. هیکل درشتی دارد. زن پیش پایش دو زانو نشسته و حالت تضرع به خودش گرفته ‌است. نمی‌شنوم چه می‌گوید، تنها نگاهم محو حرکات دستانش است که با مداد سیاه، دور تا دور تخم مرغ در دست گرفته را خط می‌زند و آن‌قدر این کار را انجام می‌دهد که نوک انگشتانش به سیاهی می‌زند. تخم‌مرغ را کنار گذاشته و تخم‌مرغ دیگر برمی‌دارد و دوباره همین کار را بر روی آن تکرار می‌کند. زن کناری که تعجبم را می‌بینند می‌گوید: ـ بار اولت است؟ ـ بله ـ زهرا خانم کارش حرف ندارد مطمئن باش یک‌بار که برایت فال باز کند یا ازش دعا بگیری و جواب بده به کارش ایمان می‌آوری… می‌پرسم: شما چند بار پیش زهرا خانم آمده‌ای؟ جواب می‌دهد: اووو تا دلت بخواهد. به خدا که دستش طلاست. من 20 سال پیش اولین‌بار ایشون رو دیدم. برام خواستگار اومده بود. اون موقع گفت با خواستگارت خوشبخت می‌شی 2 تا پسر میاری و الان دقیقاً 2 تا پسر دارم. البته ما خانوادگی زهرا خانومو می‌شناسیم. خواهر خدا بیامرزم چند ماه قبل از مرگش از شهری دیگر باهاش تماس گرفته بود که برایش فال قهوه باز کند. می‌دانی بهش چی گفت؟ گفت برایت مرگ می‌بینم. ما به همه جا دخیل بستیم. خواهرم می‌گفت مادربزرگ می‌میرد و من فکر می‌کردم عمه‌ی پیرمان در آسایشگاه اجلش رسیده ‌است. اما خود خواهرم 2 ماه بعد جوانمرگ شد. مرگ توی فال برای خودش بود! انگاری عزرائیل قبل از این‌که سراغ خواهرم برود به این زن خبر داده بود! زهرا خانم همچنان درحال خط خطی کردن تخم‌مرغ است و اصواتی را زیر لب زمزمه می‌کند. چشمم به دست‌های او و گوشم با زن کناری است که کمی نزدیک‌تر می‌شود و دم گوشم با صدای آهسته می‌گوید: حتم دارم برای محبت دارد طلسم می‌گیرد. چند روز باید تخم‌مرغ را نگه دارد و در زمینی خالی دفن کرده یا در آب جاری رها کند. حالا کدامش را باید انجام بدهد نمی‌دانم ولی دفعه‌‌ی پیش که آمدم این‌جا، زندگی‌ام با شوهرم سرد شده بود و زهرا خانم همین کار را برایم انجام داد. رفتم زمین خالی بغل خانه‌ام و تخم‌مرغ را دفن کردم. کمی کنار می‌کشم و صورت زن را برانداز می‌کنم چهره‌ی زیبا و دلنشینی دارد خوش‌پوش و آرایش کرده است. بوی عطرش تندی اسپند پخش‌شده در هوا را قابل تحمل کرده است. نگاه خیره‌ام را که می‌بیند کمی خودش را جمع ‌وجور می‌کند و می‌پرسد: تو چرا آمده‌ای مشکلت چیست؟ ـ می‌خواهم برای آینده‌ام فال بگیرم ببینم باید چه کنم؟ چه اتفاقی پیش می‌آید؟ جز ما یک زن دیگر در اتاق نشسته است. زن کناری تا الان با من مشغول صحبت بود از جا بلند می‌شود و به سمت زهرا خانوم حرکت می‌کند. کمی خودم را بیشتر به زن چادری که کنارم نشسته نزدیک می‌کنم زیرچشمی نگاهی بهم انداخته و سپس سرش را پایین می‌اندازد و با انگشت‌هایش مشغول می‌شود. آرام می‌پرسم: شما از کار زهرا خانم راضی هستی؟ که جواب می‌دهد: من بار اولم هست. می‌خواهم مطمئن شوم. 10 سال از ازدواجم می‌گذرد. تصمیم گرفته‌ایم که بچه‌دار شویم اما نمی‌شود. آزمایش دادیم و مشکلی هم نبود اما ... مادرشوهرم اینجا را معرفی کرد. کمی که می‌گذرد به سمت زن دعانویسی حرکت می‌کند. موقع بلند شدن می‌گوید: امیدوارم زهرا خانم کارت را راه بیندازد. جواب می‌دهم: هرچه خدا بخواهد. **** تقریباً 90 درصد هواپیماهای سراسر جهان صندلی با شماره 13 (به دلیل نحس بودن در بیشتر جهان) و 17 (نحس بودن در بخش‌هایی از اروپا) ندارند! در آمریکا اعتقاد بر بدشانسی آوردن از دیدن گربه سیاه تفکری دیرینه و برای عموم ترسناک است. احتمالاً نتیجه این تصور از این است که گربه‌ها رابطان جادوگران با دنیای ماورایی بوده‌اند و بسیاری از کسانی که از آن‌ها به‌عنوان جادوگر یاد می‌شود گربه‌ای سیاه داشته‌اند. در اروپا اعتقاد بر این است که اگر آینه بشکند، 7 سال بدبختی در راه است! این اعتقاد از این باور است که آینه نه تنها ظاهر، بلکه باطن و روح جسم را نشان می‌دهد به همین دلیل است که در هنگام فوت یکی از اعضای خانواده آینه‌ها را می پوشانند که مبادا روح در آن گرفتار شود! در ایران بارها به‌هنگام تعریف از کسی و یا چیزی دیده‌ایم که به تخته می‌زنند . اما دلیل این کار چیست؟ اعتقاد بر این است که این کار باعث دور شدن بدی و چشم شور می‌شود. این اهمیت به چوب ناشی از این باور است که ارواحی که در درختان زندگی می‌کنند توانایی دفع نیروهای منفی را دارند . می‌گویند وقتی ذهن انسان نتواند موضوعی را تفسیر کند یا دلیل منطقی برای آن پیدا کند، شروع به دلیل سازی می‌کند . حمید نبی‌زاده جامعه‌‌شناس و پژوهشگر اجتماعی درباره اعتقادات و خرافات در سرتاسر اکثر نقاط جهان توضیح می‌دهد: نکته‌ی مشترکی که بین تمام این عقاید در هر جای دنیا وجود دارد؛ اعتقاد به نیروی ماوراءالطبیعه است یعنی غیر مادی بودن بستری که خرافات در آن رشد می‌کند. این مسئله از خرافات دینی گرفته تا خرافات غیردینی از جمله اعشار و اعداد و مکان‌ها یا حتی خرافات مربوط به اموری مثل فال گرفتن، صور فلکی و… یا فردی که اعتقادات شخصی دارد مثلاً اگر فلان لباس را بپوشد برایش خوش‌شانسی می‌آورد همگی ریشه‌‌ی ماورایی دارند و یک دسته‌ بندی کلی از خرافات را شامل می‌شوند. ـ خرافات دینی در ایران باید کنترل شود نبی‌زاده می‌افزاید: اما یکی از انواع اصلی خرافات به ‌خصوص در جامعه ما خرافات دینی است. نه لزوماً مربوط به دین اسلام بلکه هر دین دیگر که مرتبط با آفرینش، فرستادگان الهی، دستورات الهی و معجزه‌ها است. اگر بین این موارد، توسط دین در جامعه تفکیک و شفافیت کامل صورت نگیرد آسیب اجتماعی سمت عقاید و خرافات به مردم وارد می‌شود. از نظر من باید به این نوع خرافات یعنی خرافات دینی در جامعه ما بیشتر توجه شود و به‌نحو درست و کارسازی کنترلش کرد. ـ خرافاتی که تمام زندگی مردم می شوند این پژوهشگر تصریح می‌کند: باید دقت کرد اگر خرافات از هر نوعی، چه خرافات دینی و چه خرافات غیردینی جایگزین پدیده‌های مهم در زندگی افراد شوند مثلاً دین و توکل جایگزین کار و تلاش و علم شود بسیار آسیب‌زننده است. اما اگر یکسری خرافات در کنار سایر مسائل زندگی مطرح شود و جا بیفتد چندان جای نگرانی ندارد. خرافاتی که امروزه بسیار در بین مردم رواج پیدا کرده خرافاتی است که با کمبود علم و دانش به وجود می‌آید. سعی دارد که جایگزین علم و دانش شود و این خلا را پر کند. ـ خرافات از خلا علم قدرت می‌گیرد این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: نمونه‌ی بارز آن خرافات در زمینه پزشکی و بیماری است در این‌جا باید به موضوعی که مطرح کردیم و گفتیم گریزی داشته باشیم؛ چون در برخی موارد خرافات جایگزین پدیده‌های مهم زندگی می‌شود. به‌عنوان مثال در زمینه پزشکی گاهی علم راه‌حل قطعی برای درمان بیماری دارد که خب در این‌جا مشکلی پیش نمی‌آید. اما زمانی‌ که بیماری صعب‌العلاجی پیش می‌آید و راه‌حلی برای درمان آن وجود ندارد خرافات کم‌کم جای خود را برای درمان و تسلی دادن به افراد باز می‌کند. می‌بینیم که بحث انرژی‌های مثبت، انرژی درمانی و سایر روش‌های درمانی خرافه‌ای مطرح می‌شوند و اگر قرار باشد جای درمان علمی را بگیرند خطرناک و بسیار آسیب‌زننده است. ـ فرهنگ‌ها، سازنده‌ی خرافات نبی‌زاده می‌گوید: یکسری خرافات مخصوص فرهنگ‌های متفاوتی است که شکل گرفته‌اند و منحصربه ‌فرد هستند. می‌توان گفت خرافات در این‌جا حالت اسطوره‌ای به خود می‌گیرد. چنین خرافاتی اگر جایگزین اصول اصلی زندگی نشود اصولاً بد نیست حتی می‌تواند جنبه‌های مثبتی را از طریق انگیزه‌ای که به افراد القا می‌کنند ایجاد کند. وی می‌افزاید: اعتقاد به جادو و طلسم بستگی به اعتقادات فردی مردم هم دارد و باید اعتقادات فردی در این زمینه بسیار قوی باشد. چرا که هر چقدر هم در جامعه خرافات وجود داشته باشد تا زمانی‌که افراد تمایلی به سمت آن نداشته باشند و آن را باور نکنند؛ این خرافات قدرتی پیدا نمی‌کنند. البته فال‌گیری و این‌دست خرافات تا زمانی که همگیر نشوند مشکلی ایجاد نمی‌کند ولی چون افراد شیادی در پشت ‌پرده‌ی این دسته از باورها نشسته‌اند باید بیشتر مراقبت کرد. ـ پیشگیری از خرافات در جامعه با اینکه اکثر خرافاتی که در جامعه وجود دارد زیر مجموعه‌ی دین و علم هستند اما این نهادها توان مقابله با خرافاتی که در این زمینه پیش می‌آید را ندارند. مبارزه با خرافات در جامعه مقوله‌ای فرهنگی‌ست. در هر جامعه‌ای که سرمایه‌گذاری فرهنگی انجام شده است خرافات کمتری دیده می‌شود. این سرمایه‌گذاری فرهنگی از طریق تحصیلات، افزایش سطح مطالعه و فعالیت‌های هنری باعث می‌شود مردم دید واقعی و منطقی به امور اطرافشان داشته باشند. محمد سعدی، روان‌درمانگر و کارشناس ارشد روانشناسی در رابطه با بحث اعتقاد به فال و خرافات رایج در جامعه می‌گوید: در بررسی علت گرایش افراد به خرافات می‌توان به عوامل متفاوتی اشاره نمود از جمله بررسی‌های اجتماعی نشان می‌دهند گرایش به خرافات در برخی از خرده فرهنگ‌ها به وضوح بیشتر و محسوس‌تر است. وی ادامه می‌دهد: گاهی گرایش به خرافات نوعی نشانه‌ی استیصال است. وقتی افراد نمی‌توانند راه حلی برای مشکلات خود پیدا کنند معمولا به روش‌های خرافی متوسل می‌شوند تا چاره‌ای برای مشکلاتشان پیدا کنند. افرادی که خرافات را باور دارند معمولا در بررسی علت مشکلات و راه‌حل آنها به جای تلاش برای پیدا کردن تببین‌های منطقی با اسناد آنها به گزینه‌هایی مانند طلسم و جادو به ساده‌سازی مساله می‌پردارند. سعدی تصریح می‌کند: بسیاری از اوقات افراد جهت فرافکنی مشکلات خود و گریز از مسئولیت مشکلات خود را به طلسم و موارد اینها نسبت می‌دهند تا از نقش خود در به وجود آمدن مشکلات مسئولیت‌زدایی کنند. وی می‌افزاید: "تقویت سهمی" یکی از مفاهیم مهم در روان‌شناسی یادگیری است یعنی رفتار انسان طبق الگوی تصادفی تقویت می‌شود. دقیقا همین اتفاق در خرافات اتفاق می‌افتد و چون رفتار خرافی به طور سهمی تقویت می‌شود تداوم پیدا می‌کند. "توجه‌ انتخابی" یعنی تمرکز بر جنبه‌های یک مساله و نادیده گرفتن جنبه‌های دیگر آن. این اتفاق در خرافات هم می‌افتد و افرادی که گرایش به آن دارند معمولا به جنبه‌هایی که مطابق با میل و پیش‌بینی آنهاست توجه می‌کنند و جنبه‌های نادرستی که برخلاف پیش‌بینی اولیه درمی‌آید نادیده می‌گیرند. می‌توان گفت خرافات و اعتقادات این چنینی با جنبه‌های متفاوت روحی روانی مردم در ارتباط تنگاتنگی است و برای علت شناسی رفتار آنها باید لایه‌های متفاوت روانی آنها را بررسی کرد. سید جمال الدین اسدآبادی نیز در جایی درباره‌ی خرافات گفته است: اگر به دست و پای انسان زنجیر انداخته شود بهتر از آن است که اوهام و خرافات بر عقل او زنجیر بیندازد. چشم آدمی کور باشد بهتر از آنست که بینش و طرز فکر او کور شود...

دوشنبه 24 مرداد 1401
03:08:49
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT