بازبینی تلاش جانانه‌ی مجاهد نامدار عضر مشروطه


«شیخ محمد خیابانی»؛ فریادرس استقلال
ا. امیر دیوانی این سر که نشان سرپرستی است امروز رها ز قید هستی است با دیده‌ی عبرتش ببینید این عاقبت وطن‌پرستی است (عارف قزوینی) تبریز، زادگاه خیل عظیمی از ایرانیان میهن دوست و مبارزان از جان گذشته است از ستارخان، باقرخان و بابک خرم دین گرفته تا دوران کنونی نام شیخ محمد خیابانی هم در بین آنان به چشم می‌خورد، دلاوری که شاید از وی کمتر بدانیم یا خوانده باشیم. ولی سرگذشت و زندگی او ـ به رغم تنها 40 سال زیست ـ آکنده از فراز و نشیب‌های گسترده بوده است. شیخ محمدخیابانی در سال 1297 قمری (1257 شمسی) در شهر خامنه از توابع شهرستان شبستر (آذربایجان شرقی) دیده به جهان گشود و در سال 1368 قمری به همراه خانواده به تبریز مهاجرت کرد. پدرس عبدالحمید به شغل بازرگانی مشغول بود و به همین سبب «ما خاچ خالا» ـ پتروفسکی امروز ـ به روسیه مهاجرت نمودند. لیکن سال بعد به تبریز بازگشت تا در مدرسه‌ی طلابیه، تحصیل علوم دینی را آغاز کند. وی نزد حاج میرزا ابوالحسن آقاانگچی تا مرز اجتهاد رفت و هیات نجوم، ادبیات، حکمت و کلام را نیز فرا گرفت. اندیشه‌ی آزادی‌خواهی همه‌‌ی ایرانی‌ها را در طول چند سده‌ی اخیر سرگرم کرده که این پندار، محمد خیابانی را هم درگیر کرد. وی به این نتیجه رسیده بود که در ایران نخست باید یک انقلاب فکری ایجاد شود و از این طریق می‌شود مردم را با حقوق‌شان آشنا ساخت. خیابانی تنها شانسی که آورد این بود که فعالیت‌هایش همزمان شده بود. چنانچه نیم قرن این طرف‌تر یا آن طرف‌تر زاده شده بود معلوم نبود که چه بلایی به سرش می‌آمد. انقلاب مشروطه در سال 1285 پیروز شده و مجلس تشکیل گردیده بود و هرکس از سویی یورش می‌آورد، روس‌ها، انگلیس‌ها، قوای دولتی، عثمانی‌ها، آلمانی‌ها و خلاصه وضعیتی شده بود «شیر تو شیر!» شیخ محمد نیز به عنوان امام جماعت مسجد جامع تبریز در کنار مبارزان دیگر تبریزی به خوبی از شهر دفاع کرد. شاید به خاطر همین رشادت‌ها بود که در دومین دوره‌ی مجلس و بعد از خلع محمدعلی شاه قاجار، او که فقط 30 سال بیش نداشت به نمایندگی مردم تبریز به مجلس راه یافت. ـ روح بی‌قرار! افرادی هستند که هیچ جا آرام و قرار ندارند. یعنی در واقع هیچ‌گاه راضی نمی‌شوند که روبه‌روی رشته‌ای از رخدادها به راحتی سر خم کنند. خیابانی نیز دچار همین روح ناآرام بود و در حقیقت همراه خوبی هم در مجلس داشت به نام آیت‌ا... مدرس. همین دو تن برای به هم ریختن مجلس کفایت می‌کرد. به همین خاطر شاه مفلوک قاجار گرفتار اینان شده بود. چیزی که سبب شد نام شیخ محمد خیابانی در مجامع سرزبان‌ها بیفتد این بود که او در مجلس دوم علیه اولتیماتوم روسیه نطقی آتشین و یک ساعته ایراد کرد و به تعطیلی مجلس انجامید. شیخ زندگی مخفیانه را شروع کرد، آن هم به مدت 6 سال در مشهد به کار تجارت و تشکیل مجالس ادبی و فلسفی سرگرم بود. از آن طرف تبریز توسط امپراتوری عثمانی اشغال شد و روح ناآرام شیخ متوجه این قضیه شده مخالفتش با اشغال تبریز و کنش‌هایش موجب شد که به وسیله‌ی عثمانی‌ها دستگیر و به اتفاق یارانش به ارومیه تبعید شوند و مدتی را نیز در زندان قارص سپری سازند. ـ تلاش مجدد یک سال بعد شیخ دگر بار به نمایندگی مجلس برگزیده شد اما به علت مخالفت با قرارداد 1919 وثوق‌الدوله به مجلس چهارم گام ننهاد. وثوق‌الدوله خیلی کوشیده بود که مجلس چهارم، مجلس یک دستی باشد لکن خیابانی و شش نفر از دوستانش به مجلس چهارم نفوذ کرده بودند. قرارداد 1919 که در مرداد 1298 بسته شده عملا هیچ چیزی برای ایران نمی‌گذاشت و امتیاز راه‌آهن و راه‌ها را به انگلیس واگذار می‌کرد و ارتش و دستگاه‌های مالی هم زیرنظر مستشاران انگلیسی اداره می‌شد. شیخ هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد از نوشتن در روزنامه‌اش یعنی روزنامه‌ی «تجدد» تا وعظ و خطابه و برحذر داشتن مردم از انتخاب نمایندگان انگلوفیل ـ وابسته به انگلیس ـ ولی هیچ کدام فایده‌ای نداشت و شیخ در بهار 1299 مبارزه‌ی مسلحانه علیه دولت وثوق را آغاز کرد. شیخ و یارانش تمام ادارت تبریز را تصرف کردند. خیلی‌ها را تصور بر این بود که شیخ درصدد تجزیه‌ی آذربایجان است، اما این جمله‌ی شیخ که «آذربایجان جزء لاینفک ایران است» تا تمام این ذهنیت پاک شود. خیابانی سه مهار و نظارت آذربایجان را در دست گرفت تا نهایتا وثوق‌الدوله با استمداد از نیروهای قذاق، شهر را به محاصره درآورد. خیابانی در آخرین نطقش گفت: «تبریز می‌خواهد حاکمیت به دست ملت باشد. ما می‌گوییم حاکمیت مردم‌سالاری باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایت باید رای خود را آزادانه اظهار کنند و برای مدافعه از این حق، آخرین مرحله مردن است و ما مردن در این راه را بر زندگی بی‌شرمانه ترجیح می‌دهیم!» در جریان نبرد تبریز، نیروهای شیخ محمد خیابانی قتل عام شدند و خود شیخ در 23 شهریور 1299 به دست اسماعیل قزاق به شهادت رسید؛ به طوری که اسماعیل قزاق وی را از پنجره‌ی زیرزمین دید و ماشه را چکاند. صدای چند تیر بلند شد. شیخ روی خاک در غلتید. او را به امامزاده حمزه برده و به خاک سپردند! ـ نظرات شیخ محمد خیابانی: « نخستین لازمه‌ی شرافت یک ملت، استقلال است.» «اولین وسیله‌ ترقی، داشتن روح تجدد است.» «ایران را آزاد کنید.» «باید ترقی کردن را واجب دانست، ترقی نکردن مردن است.» «زمانه باید ما را به هر کجا که لازم است برویم، هدایت کند.» «بر روی خرابه‌های دیروز باید عمارت فردا را بلند کردن» «بر ضد زمانه راه رفتن، غلط و محال است.» «به نام هر اکثریتی نمی‌توان حکم قطعی داد.» «ترس، عامل عمده‌ی اسارت ملت‌هاست.» «در راه زندگی شرافتمندانه باید از جان و مال گذاشت» «عدم علاقه به حیات اجتماعی، دلیل بر عدم زندگی است» «کلاه امروزی شما به قد کلاه دیروزی پدران شما نیست و فردا هم کلاه امروزی را در سر نخواهید داشت.» «نه ممکن است تاریخ را فریب داد و نه ممکن است زمان را از سیر خودش بازداشت.» «هیچ کار بزرگ بدون فکر انجام نمی‌گیرد.» «در یک فرد بی‌علاقه به جامعه‌ی خود، کمتر از حیوان است.» «یک لقمه خاردار باشید تا هیچ گلویی نتواند شما را فرو برد.» «یک ملت زنده، بیدار و هوشیار باید همیشه به طرف تجدد رهسپار گردد.» «یک نادان در یک لحظه محال است دانا شود.» گر خون «خیابانی» مظلوم بجوشد سرتاسر ایران، کفن سرخ بپوشد (ملک‌الشعرای بهار)

يكشنبه 23 مرداد 1401
03:24:34
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT