تئاتر قزوین، هنرمندان بسیاری را به سینمای ایران معرفی کرده است


گفت‌وگو: محمدرضا مقدم
مقدمه "جبار آذین" نویسنده، منتقد و مدرس نام آشنایِ قزوینی کشور است که در سال 1335 به دنیا آمد. آذین، دانش‌آموخته‌ی رشته سینما است. فعالیت هنری خود را به صورت حرفه‌ای نزد زنده‌یاد نعمت‌ا... پروند اسدالهی آغاز کرد و هنر سینما و کارگردانی را نزد بهرام بیضایی آموخت. وی کارنامه پرباری در فراگیری دانش دارد؛ نزد غلام حسین ساعدی و گوهر مراد قصه و نمایشنامه نویسی را آموخت و در ادامه، از دانش عزت‌ا... انتظامی و پرویز فنی در حوزه بازیگری بهره برد. از وی مقالات متعددی در معتبرترین مجلات سینمایی کشور منتشر شده است و در کنار آن شاگردان زیادی زیر نظر او به تعلیم مشغول شده‌اند که امروز نیز در همین حوزه فعالیت دارند. در نوشتار پیش رو و در گفت‌و‌گو با وی، به «بررسی وضعیت هنر نمایش در قزوینِ پیش از انقلاب» پرداخته‌ایم که شرح آن در ادامه پیشکش شما هنردوستان می‌شود. لازم به ذکر است به زودی بخش دوم این گفت‌و‌گو با موضوع «نمایش و سینما در بعد از انقلاب» منتشر و تقدیم شما مخاطبان خواهد شد.  اگر موافقید در ابتدا بگویید فعالیت فرهنگی تان را از کجا شروع کردید؟ فعالیت‌های فرهنگی را در واقع از روزنامه «ولایت» قزوین شروع کردم. مثل خیلی از دوستان از دوران مدرسه با تشکیل گروه نمایش وارد این رشته هنری شدم. گروه نمایش «مروارید» را تشکیل دادم و اغلب در همین گروه به کارگردانی و بازیگری مشغول بودم. کمی بعد، فعالیتم را با گروه دیگری به نام «ستاره» ادامه دادم که اعضای آن بیشتر از بین بچه های دبیرستان انتخاب می‌شدند. خیلی از بچه‌های آن دوره وارد کار حرفه‌ای شدند؛ چه در قزوین و چه در تهران فعالیت‌های خوبی انجام دادند.  به خاطر دارید از چه زمانی به صورت جدی به دنبال تئاتر رفتید؟ در سال 48 ـ 49 بود که تصمیم گرفتم تئاتر را به صورت حرفه‌ای دنبال کنم و به همین دلیل وارد مرکز تئاتر قزوین شدم که در خیابان فردوسی بود. همزمان با کسب تجربه در تئاتر، همراه بچه‌های سینما در این رشته مشغول به کار شدم و در همان مرکز به صورت نیمه حرفه‌ای کار سینما هم انجام می‌دادم. یکی از بچه‌هایی که همزمان در قزوین و تهران سینما درس می‌داد غلام حسین لطفی بود که اوقاتی را اختصاص داده بود به آموزش سینما برای هنرجویان قزوینی و ما از کلاس‌های ایشان استفاده می‌کردیم.  از مربیان آن دوره شخص دیگری رابه خاطر دارید؟ وقتی من وارد مرکز تئاتر قزوین شدم زمانی بود که یکی از چهره‌های موفق تئاتر قزوین در سمتِ کارشناسی تئاتر مشغول به کار بود. زمان زیادی از ورود من نگذشته بود که به شهر دیگری منتقل شد. زنده‌یاد رضا محمدی در تئاتر قزوین هم از لحاظ تئوری و هم از لحاظ عملی عملکرد خیلی خوب داشت. شاگردان زیادی تربیت کرد و سبب شد تئاتر قزوین علمی شود. نمایش‌های خوبی هم اجرا کرد.  اگر اشتباه نکنم در همان سال‌ها زنده‌یاد نعمت‌ا... اسدالهی نقش مهمی در اشاعه تئاتر قزوین داشت؛ کمی در مورد ایشان توضیح دهید: بعد از رفتن زنده‌یاد محمدی از قزوین، زنده‌یاد نعمت‌ا... اسدالهی کارشناس تئاتر قزوین شد که باید بگویم به طور کل تئاتر قزوین را از لحاظ شکل، فرم و محتوا دگرگون کرد. تا قبل از ورود اسدالهی هم گروه‌های زیادی کار می‌کردند که از سال‌های بسیار دور مشغول به فعالیت بودند. هنرمندانی مثل فرخ منش و احمد میرفخرایی که با گروه‌های مختلف مشغول به اجرای نماش بودند ولی اکثر کارهایشان ترجمه بود و بیشتر اطلاعاتی که داشتند آکادمیک نبود و به صورت تجربی کسب کرده بودند. همان طور که گفتم با آمدن محمدی و به ویژه اسدالهی شیوه جدیدی در تئاتر قزوین بنیان گذاشته شد. نوع نگاه به تئاتر قزوین تغییر و به صورت علمی به آن نگاه می‌شد و در کنار همه‌ی این‌ها مجموعه‌ای از برنامه‌ها اجرا شد که کمک فراوانی به ارتقای دانش هنرجویان کرد. تا پیش از این، عمده اطلاعات هنرجویان اختصاص داشت به یک سری کتاب‌های نمایشی ولی در دوران زنده یاد اسدالهی هنرمندان به مطالعه کتاب‌های دیگر حتی فلسفه تشویق شدند و کتاب‌های اجتماعی و هر چیزی که به جامعه مرتبط می‌شد و کمک می‌کرد تا یک هنرمند کارش را در جهت آشنا شدن با شخصیت‌ها و جمع‌های مختلف جامعه بهتر پیش ببرد، مطالعه می‌کردند. وقتی قرار است شخصی به عنوان بازیگر روی صحنه برود و یا نمایشنامه‌ای بنویسد برای شخصیت‌شناسی و شخصیت‌پردازی باید اطلاعات مُکفی داشته باشد. به هر حال یکی از ارکان اصلی هنرهای نمایشی در قالب نوشتار، شخصیت است و به همین دلیل زنده‌یاد اسدالهی روی شخصیت تاکید زیادی داشت. اسدالهی نمایش‌های زیادی را روی صحنه برد که بعضی‌ها نوشته خودش و بعضی‌ها ترجمه نویسندگان معروف بود.  آثار اسدالهی با اقبال عمومی هم مواجه می‌شد؟ بله. یکی از آثارش توجه بسیاری از جوانان آن دوره را به خودش جلب کرد. نمایش نامه «قصه و غصه لیلا» با استقبال خیلی زیادی مواجه شد. مضمون اجتماعی و سیاسی داشت. نمایش‌نامه را خودش نوشته بود و کارگردانی هم کرد و توسط هنرپیشه‌های تئاتر قزوین اجرا شد. این نمایش سبب شد علاقه‌مندان زیادی از بین دانش‌آموزان آن دوره به سمت تئاتر گرایش پیدا کنند.  دلیل این موضوع چه بود؟ چون از دید مردم نمایش نامه‌ای روی صحنه اجرا می‌شد که حرف مردم را می‌زد. مسائل جامعه را مطرح می‌کرد. تا پیش از این، اکثر نمایش‌هایی که اجرا می‌شد به لحاظ فرهنگی با جامعه ما همسو نبود و یا تبلیغ فرهنگ شاهنشاهی و درباری بود؛ اما افرادی مثل محمدی و اسدالهی از اجرای این قبیل نمایش‌نامه‌ها پرهیز می‌کردند و سمت آثاری که مبلغ فرهنگ مرتد پهلوی بود نمی‌رفتند.  جدا از اقبال عمومی، آثار اسدالهی غنای هنری هم داشت؟ بله. قبل از اینکه «قصه‌ی غصه لیلا» را اجرا کند نمایش‌نامه «جنگیر» را اجرا کرد. موضوع آثار اسدالهی فرهنگ جامعه بود یا ماجراهای واقعی که در روستاها و یا در شهر رخ می‌داد. داستان‌هایش از میان واقعیت‌های انسان‌های معمولی جامعه انتخاب می‌شد. مشکلات، اقتصاد، فقر و درگیری بین آدم‌های مختلف با جماعت زورگو و ... همه را در قالب تصویر به نمایش در‌می‌آورد. این شکل نمایش پیش تا پیش از این در قزوین سابقه نداشت. عمدتا نمایش‌نامه‌هایی بود که به مناسبت برنامه‌های شاهنشاهی برگزار می‌شد و همچنین تولدهای درباری. دقیقا از این زمان مسیر عوض شد. فکر و اندیشه وارد نمایش قزوین شد.  شما هم در این نمایش‌ها حضور داشتید؟ بله من هم در کنار دوستان کار می‌کردم؛ به عنوان هنرپیشه، مشاور، پشت صحنه و... حضور داشتم. در نمایش «بار» من بازیگر یکی از نقش‌ها بودم که در سال 1352 برای شرکت در جشنواره استانی انتخاب شد. با همراهی گروه مسیر ما از قزوین شروع شد و تا سنندج و کرمانشاه ادامه داشت. در طول مسیر 10 تا 12 اجرا داشتیم. داور آن مسابقه زنده‌یاد عزت‌ا... انتظامی بود. داستان نمایش‌نامه به موضوع ظلم و ضد ظلم می‌پرداخت که به همین دلیل با واکنش نهادهای امنیتی مواجه شد. در سنندج می‌خواستند جلوی اجرای نمایش را بگیرند که به دلیل قوی بودن اجرا و به خصوص تمرینی که روی بیان بچه‌ها شده بود باعث شد تا افرادی که کار را دیده بودند مانع از لغو اجرای نمایش شوند. آن سال در منطقه، اول شدیم. در ادامه یک مقدار محدودیت‌ها زیاد شد. باعث شد هر نمایش یا نمایشنامه‌ای نتواند به راحتی اجرا شود. همان طور که در سینما این اتفاق می‌افتاد؛ فیلم‌ها قبل از این که روی پرده نمایش برود نماینده ساواک نسخه فیلم را بازبینی می‌کرد و اگر مشکلی داشت حذف می‌کرد و یا کلا اجازه پخش نمی‌داد. این قضیه در مورد تئاتر هم اتفاق می‌افتاد. ناگفته نماند همان موقع افرادی هم در حاشیه تئاتر و حتی در اداره فرهنگ و هنر وجود داشتند که جزو عوامل ساواک محسوب می‌شدند و در ایجاد ترس و بیم در بین هنرمندان نقش‌آفرینی می‌کردند. با همه این مشکلات کارها انجام می‌شد. بچه‌ها نمایش‌هایی را روی صحنه می‌بردند و سعی می‌کردند فرهنگ جامعه را که زیر ستم فرهنگ پهلوی رفته بود را احیا کنند. این فرهنگ که به آن اشاره می‌کنم در بعد از انقلاب به عنوان فرهنگ ایرانی و اسلامی به جامعه معرفی شد.  تفکرات ایدئولوژی جایی در هنر نمایش آن زمان داشت؟ آن زمان هم باورها و اعتقاد‌ات مذهبی و ملی در بین بچه‌ها بود و بچه‌ها با اعتقاد کار می‌کردند. در نمایش‌های مختلف و به شکل‌های مختلف از حماسه‌های معروف ملی و دینی یاد می‌شد و اگر قرار بود شخصیتی در یک نمایش با ظلم مبارزه کند یا مثلا در برابر ارباب، فئودال و سرمایه‌دار ظالم بایستد، از سخنان و بیانات تاریخی امام حسین(ع) استفاده می‌شد تا نشان داده شود این‌ها یزیدی هستند یا مانند یزید رفتار می‌کنند و حرکت حسینی چیز دیگری است. بچه‌ها در آن سال‌ها بدون اینکه توجه خاصی به مساله ایدئولوژی داشته باشند و بگویند ما یک نمایش ایدئولوژی روی صحنه می‌بریم کار می‌کردند. مساله ایدئولوژی اصلا به این شکل وجود نداشت و هرکس هم ادعا کند ادعای بیهوده کرده است. صرفا باورهای شخصی بود که در قالب نمایش به اجرا در می‌آمد. این روند ادامه داشت و در طول این سال‌ها آدم‌های مختلف فعالیت می‌کردند. من هم به گروه نمایش زنده‌یاد اسدالهی پیوسته بودم.  می‌توان گفت هنرمندان قزوینی عملکرد خوبی در سطح کشور داشتند؟ بله. گروه‌هایی که پیشتر فعال بودند با آمدن اسدالهی به گروه، هنرجویان جدید پیوستند و کنار بقیه مشغول کار شدند که ازجمله می‌توان به زنده‌یاد فرخ منش، میرفخرایی و علی میلانی اشاره کرد که از هنرمندان فعال آن دوره در قزوین بودند. آقای میلانی الان در تهران فعالیت دارند. در کنار این‌ها افراد زیادی از تئاتر قزوین بلند شدند و درخشیدند. سید محمد بهشتی اصالتا قزوینی است و تاثیرگذارترین مدیر سینمایی کشور در دهه 60 بود. در زمانی که سینما هیچ سر و سامان، نظم و برنامه‌ای نداشت، به کمک فخرالدین انوار سینما را نظم، جهت و برنامه داد. تا پیش از آن همچنان گروه‌های بازمانده‌ی دوران فیلم فارسی در کشور عرض اندام می‌کردند و گه گاهی هم فیلم‌های شبه مذهبی و شبه انقلابی ساخته می‌شد که مجالی برای تنفس پیدا نمی‌کرد. در همین امتداد حضور آقای بهشتی، زنده یاد مهرزاد مینویی از هنرمندان قزوینی بود که به عنوان تدوین‌گر در سینما فعالیت داشت. مینویی از تدوین‌گران تحصیل کرده و تاثیرگذار در سینما بود که شاگردان زیادی هم تربیت کرد. با یک مقدار تمرکز روی پیشینه هنرمندان می توانیم از حمید جبلی نام ببریم که اصلیتی قزوینی دارد. غلامحسین لطفی، محمدعلی ساربان را داریم و خیلی‌های دیگر که قزوینی هستند و در سطح کشور هنرنمایی کردند.  در خاتمه این بخش بگویید وقوع انقلاب اسلامی چه تاثیری بر هنر نمایش قزوین داشت؟ روندی که در بالا توضیح دادم ادامه داشت تا کم کم شروع رخداد بزرگ قرن یعنی انقلاب اسلامی شکل گرفت. با بروز انقلاب همه چیز دگرگون و ارزش‌های جدید در جامعه حاکم شد. معنویت و فرهنگ در جامعه بیدار شد. دستاوردهای جدید نه تنها در عرصه فرهنگ و هنر، بلکه در همه سطوح جامعه نمایان گشت. اینکه فرهنگ و هنر به درستی پاس داشته شد یا نه، یک بحث جدا است که من معتقدم به درستی پاس داشته نشد. متاسفانه در جهت تخریب آن خیلی‌ها کار کردند و ضرباتی که به کشور، فرهنگ و انقلاب زدند به این راحتی قابل جبران نیست. به هرحال با وقوع انقلاب همه چیز تعطیل شد و به حالت رکود درآمد؛ تئاتر قزوین هم همین طور. بچه‌هایی هم که در رشته‌های خوشنویسی، سینما و موسیقی کار می‌کردند کارشان تعطیل شد. اما علی‌رغم تمام تعاریفی که در مورد هنر صورت می‌گیرد باید گفت «هنر یک ابزار و وسیله است برای ایجاد ارتباط با جامعه و مردم» نیاز بود که هنر هم موازی با حرکت‌های اجتماعی متحول بشود. حالا که ارزش‌های جدیدی وارد جامعه شده بود باید هنر هم متحول می‌شد؛ چه در مرکز و چه در مراکز استان و چه در قزوین. به همین دلیل با دوستانی که بعد از انقلاب همچنان علاقه‌‌مند بودند، مثل سید حسن اورازانی و چند نفر دیگری که خیلی دوام نیاوردند و فقط چند هفته‌ای حضور داشتند تصمیم گرفتیم مرکز را دوباره راه‌اندازی کنیم. سال 58 بود که یک گروه تشکیل دادیم تا کارمان را ادامه بدهیم.

شنبه 25 تير 1401
03:05:00
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT