(نقدی بر تئاتر آقای اشمیت کیه؟ به کارگردانی آقای سید حسن اوروزانی)


نوشته: وحید صدوقیان
به تازگی سالن تئاتر علامه رفیعی(ره) استان قزوین شاهد اجرای نمایش «آقای اشمیت کیه؟» به نویسندگی سباستین تیری و ترجمه شهلا حائری و کارگردانی هنرمند پیشکسوت جناب آقای حسن اوروزانی بود که چراغ تئاتر استان را با کمک هنرمندان جوان و همچنین پیشکسوتان هنر تئاتر روشن نگه داشت. نسبت به اجرای این نمایش نگاهی می اندازیم به اجرای این کار و آن را را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم. سباستین تیری یک نویسنده و کمدین معاصر فرانسوی است که متولد 13 مه 1970 می‌باشد. ایشان نمایشنامه آقای اشمیت کیه؟ را با دستمایه قرار دادن هویت انسان مورد نگارش قرارداده است. مساله بسیار مهم که از دوره کانت و دکارت و تا دنیای امروز همچنان ادامه دارد. بحران هویت یک بیماری بسیار خاص و بسیار معاصر است که در جوامع مدرن می‌توانیم شاهد آن باشیم. افراد و شهروندان بعد از گذشت زمانی دچار یک بحران می‌شوند و آنچه که هستند را نمی‌توانند باور کنند و این مطلب باعث به وجود آمدن یک بحران و یک مشکل روانی در آنها می‌شود. مطلبی که بسیاری از روانشناسان به آن پرداخته‌اند و مقالات و تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام داده‌اند و می‌توان از دو منظر هنری به این مطلب نگاه کرد یک ساختارگرایان و دو پساساختارگرایان و از لحاظ روانکاوی نسبت به این موضوع لاکان مقالات بسیاری نوشته و در اختیار جامعه روانشناسی دنیا قرار داده است. حال نویسنده این اثر سعی بر این داشته با نگاه به این مشکل روانی معاصر نمایشنامه‌ای را بنویسد که به این مطلب می پردازد که همه هویت یک انسان در جوامع مدرن چگونه مورد تعرض قرار می‌گیرد و یک شخص آنی نمی‌تواند باشد که همیشه هست و باور دارد که هست. البته نباید از این مطلب بگذریم که روحیه کمدی پرداز این نویسنده بی تأثیر بر روی فضای این اثر نبوده و ما تقریبا شاهد یک گروتسک هستیم که ما را نسبت به آینده‌ای که ممکن است برای ما نیز پیش بیاید اول می‌خنداند و بعد می‌ترساند. ما در این نمایش شاهد زندگی یک زوج هستیم به نام آقا و خانم قوچی که رفته رفته هویت واقعی خود را از دست داده و به آنها قبولانده می‌شود آنها اشمیت هستند. آنها سعی می‌کنند این مطلب را بپذیرند و با این هویت تازه کنار بیایند. اما آقای قوچی با این مطلب کنار نمی‌آید و در ادامه داستان به گونه‌ای قربانی می‌شود. تیری دو حیوان را مدام به تماشاگر تاکید می‌کند گویا او می‌خواهد با نام این دو حیوان مطلبی را به تماشاگر گوشزد کند و تماشاگرش را آماده ادامه داستان نماید. همانطور که می‌دانیم قوچ حیوانی ست که از بهشت بر ابراهیم پیامبر نازل شد تا به جای اسماعیل پسر پیامبر قربانی شود. حال سوال اینجاست آیا تیری می‌خواسته با انتخاب این اسم بفهماند که کاراکتر اصلی این نمایش درواقع یک قربانی است؟ جواب من به این سوال آری ست و می‌توان کامل این مساله را مشهود در این نمایش دریافت کرد. حیوان دومی که در این اثر بسیار مورد اهمیت قرار گرفته سگ شکاری است که عکسش در اتاق این زوج دیده می‌شود. عکسی که از شروع تا پایان نمایش رو به روی تماشاگر است و تماشاگر چه بخواهد چه نخواهد او را می‌بیند. گویا نویسنده با انتخاب این حیوان و قرار دادن در طراحی صحنه و نام بردن آن در نمایشنامه می‌خواست به تماشاگر این را بگوید که کاراکتر اصلی این نمایش درواقع یک شکار است که توسط جامعه حاکم مورد انتخاب قرار گرفته و قرار است هویتش مورد تعرض و شکار قرار گیرد. این نمایشنامه مرا بارها و بارها یاد رمان جاودان 1984 نوشته جرج اوروول انداخت. حکومت دیکتاتور که در حال از بین بردن هویت انسان‌ها بود و کاراکترهای قربانی که فقط و فقط پروپاگاندا و ایدئولوژی حکومت حاضر به آنها دیکته می‌شد و می‌پذیرفتند و باید آن را مورد توجه قرار می‌دادند و هویت‌شان و تمام وجودشان در اختیار آن پروپاگاندا قرار می‌گرفت. در رمان به صورت قهارانه‌ای هویت انسان مورد توجه قرار می‌گیرد و در این نمایشنامه نیز هویت انسان دستمایه سباستین تیری قرار گرفته است. قرار گرفتن دو کاراکتر روانکاو و بازجو بسیار ما را شاهد جامعه روسی کمونیستی می‌اندازد. دو کاراکتری که در جوامع کمونیستی بسیار دیده می‌شوند و با هم همدست هستند و در مقابل یک شخص بورژوآ که نماینده یک جامعه کاپیتالیستی ست می‌ایستند و با کمک یکدیگر هویت او را به نابودی می‌کشانند. دیگر منطق جایگاهی ندارد و تنها دیدگاه و نظر روانکاو و بازجوست که مورد توجه قرار می‌گیرد. حال دو سفید پوست می‌توانند فرزندی سیاه پوست داشته باشند فرزندی که تیر خلاص را به کاراکتر اصلی نمایش می‌زند و او را به خودکشی ناخواسته‌اش هدایت می‌کند. ژان کلود قوچی در پایان کار تنهای تنهاست و حمایت همسر خودش را نیز از دست می‌دهد. گویا همسرش نیز توجیه شده و می‌پذیرد که در این بازی جانب قدرت را بگیرد و از شوهر درمانده خودش حمایت نکند. کارگردان محترم این نمایش از پیشکسوتان و قدیمی‌های تئاتر استان قزوین جناب آقای سید حسن اوروزانی هستند که سال‌هاست بر روی صحنه تئاتر قزوین درخشیده‌اند و کارهای متعددی را به صحنه برده‌اند و البته این چقدر خوب است که پیشکسوتان ما در واقع این صحنه را ترک نمی‌کنند و تجربه‌های گرانبهایشان را چراغ راه جوانان در این هنر مردمی می‌کنند. قبل از هر چیز به شخصه می‌خواهم از کارگردان محترم تشکر ویژه‌ای به عمل آورم به خاطر این که ایشان در کادر بازیگران خود از دو بازیگر پیشکسوت یعنی آقای میثمی و جناب آقای دوستی استفاده کردند و این فرصت را به آقایان دادند که دوباره بر روی صحنه تئاتر استان قزوین بدرخشند و یادآور آن باشند تئاتر استان قزوین در همه رده‌های سنی دارای بازیگران قدرتمند و قوی ست و این نشان دهنده آن است تئاتر استان قزوین تئاتری بسیار بسیار قابل تامل و دارای جایگاه ممتازی است. واقعا بنده از دیدن بازی این دو هنرمند پیشکسوت بر روی صحنه تئاتر استان قزوین به وجد آمدم. جناب آقای اوروزانی با انتخاب صحنه ای رئالیسم و همچنین طراحی لباس‌هایی رئالیسم تماشاگرش را آماده دیدن یک کار واقعگرا می‌کند. این کار را کاملا استادانه و ماهرانه انجام می‌دهند و می‌توان در بازی بازیگران این تمهید کارگردانی را به واقع دید. اما چیزی که بسیار به این کار ضربه می‌زند و البته کارگردان سعی بر حل این قضیه داشته پیچیدگی بیش از حد داستان برای تماشاگر عام است. تماشاگری که به دنبال دیدن یک نمایشی با داستانی سرراست است ناگهان با یک کار پیچیده روبرو می‌شود و همین مطلب ممکن است او را از جایی دیگر با کار همراه نکند. البته نباید از این مطلب به سادگی گذشت که بازی ظریف و استادانه جناب آقای عمار رسولی باعث آن شده که از اول تا آخر نمایش تماشاگر با او همراه باشد و داستان را دنبال کند. ما می‌توانیم با کاراکتر ژان کلود قوچی کاملا کنار بیاییم و منطق را در بازی او کاملا پیدا بکنیم. زمانی که او نمی‌پذیرد اشمیت باشد با او همراهیم، زمانی که کنار می‌آید اشمیت شود باز با او همراهیم و زمانی که او نمی‌خواهد این بازی را ادامه دهد باز با او همراه هستیم و زمانی که دست به خودکشی می‌زند نیز با او همراه می‌‌شویم تا جایی که به او حق می‌دهیم دست به این کار بزند چون هویتش را از دست داده و پسری که هیچ ربطی به او ندارد تیر خلاص را با گفتن این حرف که یک انسان بی‌مصرف است به او می‌زند و تمام این‌ها از بازی خوب و یکدست آقای عمار رسولی نشأت می‌گیرد و باید ایشان را در این نقش بلاشک تحسین کرد. اما متاسفانه در کاراکتر زن یا خانم قوچی ما دچار کمی افت می‌شویم. این کارکتر در جایی از نمایش حمایتش را از شوهرش برداشته و به سمت قدرت می‌چرخد تا بتواند زندگی کند. این مطلب برای تماشاگر مشهود نیست. خانم مافی درجایی از نمایش ترس‌های خودش را سعی می‌کند نشان دهد. او اسلحه بازجو را پایین می‌آورد سعی بر این دارد که بین شوهرش و بازجو و روانکار یک فضای دوستانه‌ای به وجود آورد اما این مطلب کامل در بازی خانم مافی دیده نمی‌شود که پیشنهاد می‌کنم نسبت به ریزکاری بازیشان در نشان دادن ترس به کاراکترهای دیگر کمی دقت شود که حتما بار دیگر شاهد بازی روان و کامل تری از طرف ایشان خواهیم بود. همچنین باید به جناب آقای اوروزانی تبریک گفت بابت انتخاب این متن. متنی که با ظرافت‌های خودش دارد یک بحران بزرگ را به چالش می‌کشد. بحران هویت؛ بحرانی است که گریبان انسان معاصر امروز را گرفته است و تماشاگران و شهروندان قزوینی هم از این قاعده مستثنا نیستند. کماکان شاهد آن هستیم که در شهر ما بحران هویت موج می‌زند و به خاطر این مساله اجتماعی شاهد بروز اتفاق‌های بسیار ناگوار مخصوصا در قشر نوجوان و جوان این شهر هستیم. اتفاقی که باید از یک جایی کنترل شود و نسبت به هویت اصلی جوانان و نوجوانان این شهر دقت ویژه‌ای از طرف مدیران و مسئولان فرهنگی و هنری این شهر صورت پذیرد که البته هنر تئاتر با این کار نمایشی تلنگر خودش را به جامعه شهر قزوین زده است. همچنین انتخاب این متن خارجی که کاملا استادانه نوشته شده است می‌تواند تماشاگر تئاتری را وادار کند با ادبیات نمایشی معاصر جهان آشتی کرده و همچنین او را نسبت به خواندن این ادبیات ترغیب نماید زیرا که متاسفانه باید متذکر شویم آمار کتابخوانی در کشورمان بسیار پایین است و البته در استان قزوین بی‌نهایت پایین‌تر. [همچنان شاهد آن هستیم استان قزوین دارای یک کتابخانه تخصصی نمایش و تئاتر نیست و حتی کتابفروشی‌های این استان رغبتی برای فعالیت به صورت اختصاصی در زمینه ادبیات نمایشی ندارند و و دلیلش به خاطر این است که متاسفانه تئاتری‌های استان قزوین میل و رغبتی برای خواندن و مطالعه کردن در زمینه ادبیات نمایشی و خواندن کتاب‌های تخصصی تئاتر از خود نشان نمی‌دهند و همین باعث آن می‌شود که ارزش کار تحقیقی و پژوهشی در استان قزوین به صفر برسد و ما فقط و فقط شاهد آن باشیم که یکسری کار بر روی صحنه برود و تماشاگرانی آن را تحسین کنند یا خوششان نیاید، بی هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای چون که آن را قضاوت می‌کنند نه اینکه آن را مورد پژوهش قرار دهند. امیدوارم روزی جایگاه پژوهش در استان قزوین به حد بالایی برسد و انتخاب و اجرای متن بسیار خوب آقای اشمیت کیه؟ قدمی حتی کوچک در میل به رسیدن به این هدف است.

دوشنبه 20 تير 1401
03:35:09
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT