دکتر هادی انصاری
بسیاری ازمردم، حتی تحصیلکردههای امروزی، هنگام صحبت کردن با دیگران، به ویژه با بزرگترها، به لحاظ سنی یا علمی و...، ادبیات درست و کلام ادبی بهکار نمیبرند. از دوران گذشته در سرزمین ما چنین رسم بوده که گوینده در مکالمه با افراد بزرگتر و بهطورکلی با هر مخاطبی، به نشان احترام و ادب، باید فعل و ضمیر را جمع ببندد. یعنی «تو» را «شما» بگوید و «گفتید» را «فرمودید» بگوید و از این مسایل. روزی به دانشجویی که چنین برخوردی با این بنده داشت، عرض کردم که اصولا بهتر است در هنگام صحبت با استاد و معلم و بزرگتر، فعل و ضمیر را جمع ببندیم. ایشان در پاسخ بنده فرمودند: «خدائیش این را که تو گفتی، عمراً اگر بدانم یعنی چه...» دانشجوی کارشناسی یا ارشد که هنوز نیاموخته به کار بردن فعل و ضمیر جمع یعنی چه و با این نوع ادبیات با یک استاد سخن میگوید، چگونه میتوان انتظار داشت که وی در روخوانی متون نظم و نثر و دریافت معانی و.... اشکال نداشته باشد. اینگونه افراد، مسلما نه «ادب نفس» را فهمیدهاند، نه «ادب درس» را. آیا به راستی کوتاهی از استاد و معلم است؟ آیا اینگونه مسایل به فرهنگسازی درست نیاز ندارد؟ در پاسخ به چنین سوالهایی ممکن است که مردم بگویند که دانستن اینگونه مسایل به چه درد میخورد؟ در روزگار ما چنان که میبینیم کسی که استاد ادبیات است و به مسایل زبانی، دستور، عَروض و قافیه، درستخوانی، املا و انشا، فن بیان و... مسلط است، با کسی که اینها را نمیداند، چه فرقی دارد؟ آن استاد یا معلم چه جایگاهی درخور شأن خود دارد؟ با این که الحق و الانصاف درست میگویند!، ولی مسالهی پاسداشت زبان فارسی چه میشود؟ سابقهی درخشان فرهنگ و ادب این سرزمین را چه کنیم؟ با این همه اشکال در گفتار و نوشتار، آیا میتوانیم برخود ببالیم که در سرزمین فردوسی و سعدی و حافظ زندگی میکنیم؟ آیا دانستن و فهمیدن این اندازه بیاهمیت است؟ آیا وقت آن نرسیده که مسئولین تعلیم و تربیت فکری برای رفع این بیسوادیها بهویژه در حوزهی زبان و ادب فارسی بکنند؟
در دهههای پیشین علم اندوزی و مطالعه آنقدر ارزش داشت که اگرکسی نکتهای یا سوالی یا تلفظ و معنای واژهای را نمیدانست، احساس حقارت میکرد و درصدد مطالعه برمیآمد تا آن اشکال و ایراد را برطرف کند. این مساله هم برای معلمان بسیار اهمیت داشت که روز به روز مطالعات خود را بیشتر میکردند و هم برای دانشآموزان مهم بود که درس را جدی میگرفتند. امروزه بیتوجهی به زبان فارسی حتی از بسیاری معلمان و دبیران و استادان دانشگاه نیز سر میزند. کسانی که در سنگر علم و ادبند و کارشان این است که درست بگویند و بنویسند و بخوانند، نباید اشکال داشته باشند. روزی به یک همکار که استاد یکی از رشتههای علومانسانی بود عرض کردم که «این یک دوره ی فَترَت است...» گفت «منظورتان همان فِطرت است؟»! یعنی این فرد تا ارشد خوانده ولی تا به حال واژهی «فَترَت» را نشنیده و نخوانده است؟ در کلاس درس، استاد رشتهی حقوق که باید به اصطلاحات عربی مسلط باشد، رسید به واژهی «لازمُ الاِتّباع». این واژهی عربی یعنی چیزی که پیروی از آن واجب و لازم است. استاد محترم این واژه را (لازمالاَطِبّا) خواند. در این هنگام دانشجویی که چندان علاقهای به درس، بهویژه اصطلاحات عربی نداشته، اعتراض میکند که استاد آنگونه که ماشنیدهایم اَطِبّا به پزشکها میگویند. گمان میکنم این واژه «اِتّباع» است. و صدها نمونه از این دست.
به راستی که در این سرزمین، دانستن ادبیات فارسی در هر دورهای ازتاریخ، برای تمامی ایرانیان یک ضرورت محسوب میشود. بهویژه کسی که نویسنده، شاعر، استاد، معلم، مجری، گوینده، خوشنویس، آوازخوان (به ویژه سنتیخوان) و... است. به طورکلی، هر ایرانی در هرشغل و منصبی که باشد تا زمانی که به زبان فارسی میخواند و مینویسد، به فراگیری اصول زبان فارسی نیاز دارد. بهویژه آنان که مستقیما در حوزهی ادبیات کار میکنند، به دانستن مسایل ادبی بیش از پیش نیاز دارند. چون اگر در کارشان خَلَلی و اشکالی دیده شود، به قول ناب سعدی، بیشتر باید شرمگین شوند؛ «و خداوند سلاح را چون به اسیری برند، شرمساری بیش بَرَد.» روزگاری بود که مراکزی مانند صدا وسیما، ادارهی ثبت احوال، دفترهای مجلهها و روزنامهها، یک فرد ادیب یا یک گروه ارزیاب یا ویراستار داشتند تا درمواقع لزوم، اشکالها را گوشزد کند ولی امروزه از این افراد خبری نیست. وجود اشکالهای املایی در شناسنامهها، اشکالهای املایی و انشایی در برخی روزنامهها و مجلهها و اشکال گفتاری در مجریان و گویندگان، نمونهی همین بیتوجهیهاست. در آواز سنتی، از آن جا که سروکار خواننده، بیشتر با شعراست، لذا توجه به ادبیات، جزء ضروریترین امور شمرده میشود. یک خوانندهی آواز سنتی، علاوه بر داشتن فاکتورهای لازم آواز، تا ادبیات فارسی و علوم و فنون ادبی را نیاموخته باشد، نمیتواند آوازی درست بخواند. متاسفانه اغلب خوانندههای امروزی، در بسیاری از مسایل ادبی، مانند روخوانی متون نظم و نثر اشکال دارند. دیده شده که یک اثر موسیقایی، با وجود اینگونه اشکالها، اجازهی نشر هم گرفته است. روزی در رادیو، خوانندهای آواز میخواند. رسید به مصراع «نوای گرم نی از فیض آتشین نفسی است...» این مصراع را چنین خواند «نوای گرم نی از آتشین نفس است» یا در یک مجلس بزرگداشتی، یکی از خوانندگان مطرح و معروف کشور، در مصراعی از جناب حافظ، واژهای را جابهجا خواند. بیت این است:
به می عمارتِ دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
آن خوانندهی محترم بدون توجه به وزن بیت (مَفاعِلُن فَعَلاتُن مَفاعِلُن فَعُلُن یا فَع لُن) مصراع دوم را چنین خواند: بر سرِ آن است که... .
برخی افراد «شاعرنما»که ادعای شعر و شاعری دارند به دلیل نداشتن سوادکافی و مطالعهی واقعی جزء افرادیاند که در کلام خود اشکال فراوان دارند. به راستی که شعر سرودن و مقاله نوشتن و... درکل، «نوشتن» مانند بسیاری علوم و فنون دیگر نیاز به مطالعهی جدی، سواد لازم، طبع سرشار و ذوق وافر و... دارد. از این اشکالها میتوان به این موارد اشاره کرد؛ به کار گرفتن هجاهای کشیده به جای هجای بلند، آوردن غلطهای فاحش مانند گاهاً و خواهشاً و مانند آنها در شعر، یا آوردن «را»ی نشان مفعول بعد از هر فعلی که میخواهند، یا حذف حرف «ه» و «ع» از هجاها؛ به گمان اینکه مانند همزهی آغازین (أ) میشود حذف کرد و... .
گروه دیگر خوشنویسان محترم این سرزمینند. متاسفانه در حوزهی خط و خوشنویسی نیز هر روز شاهد ضعف و ایراد نگارشی هستیم. بهویژه کسانی که در امر تدریس خط ریز و درشتند، یا درکار چاپ و تبلیغات و غیره دستی دارند باید تلاش کنند که اشکالهای ادبی خود را رفع کنند. بسیاری از خوشنویسان امروزی حتی تلفظ درست برخی واژهها را نمیدانند و از روخوانی بیت یا مصراعی عاجزند. این بنده از آن جا که در خوشنویسی نیز دستی دارم، میدانم که در خوشنویسی ریز و درشت، دندانهها وکشیدهها، از بخشهای مهم نگارشند. وقتی که قوانین و اصول به درستی آموخته نشود، نتیجهاش همین ایرادهایی است که هر روز میبینیم. خوشنویسان محترم در (خط نوشته)های امروزی اغلب در شکل دندانهها ایراد دارند یا هر جا که دلشان خواسته حرفی یا دندانهای را کشیده نوشتهاند؛ که خلاف قوانین است. به طورکلی نرمافزارهایی که امروزه استفاده میشود در طراحی حروف و دندانهها و کشیدهها اشکال دارند. علاوه بر این، کسانی که با این نرمافزارها کار میکنند متاسفانه اطلاعات کافی و سواد لازم را ندارند.
روزگاری بود که مجریان، مخبران و گویندگان، علاوه بر زبان فارسی، به زبان عربی، انگلیسی و فرانسه مسلط بودند. چون کار واقعاً جدی بود این افراد الگوی درست خواندن کلام بودند، لذا به ندرت اشکال در کارشان دیده میشد. اصولاً گویندگان و مجریان صدا و سیما نسبت به مطالعه و سواد ادبی باید فوقالعاده جدی باشند. گاهی در کار آنان اشکالهایی در سطح مقطع ابتدایی یا راهنمایی دیده میشود که بسیار شرمآور است. بهویژه در تلفظ و قرائت واژهها و متون عربی. روزی مجری رادیو به واژهی «السیوف» رسید. به خاطر دارم که در این واژه (ال) را کاملا ادا کرد. یعنی (اَل سیوف) خواند و نیز واژهی «السلطان» را (اَلسلطان) خواند. یعنی این افراد واقعاً حروف شمسی و قمری را نمیشناسند؟! این اندازه سواد پایین است که نمیدانند حرف (ل) در کجا خوانده میشود و در کجا خوانده نمیشود؟؟؟!!! روزی مخبر رادیو حُکمی از مسئولان را میخواند. دقت کردم در یک حُکم چند خطی، دست کم چهار مورد اشکال روخوانی داشت. مانند خواندن (اَعمال قانون) به جای (اِعمال قانون) و... .
وجود اشکالهای ادبی در جامعهی امروزی مانند غلطهای املایی در اطلاعیهها، اعلامیهها و دیگر نوشتهها قطعاً به دلیل همان جدی نگرفتن ادبیات در مدارس و دانشگاههاست. نمونههای زیر تنها شاهد مثالند و این غلطها را در همه جا میتوان دید: وسیقه (به جای وثیقه)، سپاسگذار (به جای سپاسگزار)، بیاندازید (به جای بیندازید)، انظباط (به جای انضباط)، چهلمین روز فراغ (به جای فِراق)، عبداله (به جای عبدا...)، تشیع (به جای تشییع)، اعلاء (به جای اعلی یا اعلا) و هزاران مثال دیگر. غلطهای تلفظی واژهها نیز این گونهاند. برخی تلفظهای نادرست به قدری جا افتاده که به نظر میرسد که دیگر نمیتوان اصلاح کرد. به ملتی که یک عمرگفته «خدا شَفایت بدهد» چگونه میتوان آموخت که «شِفا» درست است؟ به کسانی که یک عمر «بحرِ خیابان» گفتهاند چگونه بگوییم که «برِخیابان» درست است؟ عمری گفتهاند «خدایا گناهان مرا ببخش» چگونه میتوان گفت که «ببخشا» درست است؟ به جای اِنعام، اَنعام و به جای شبهای اِحیا، اَحیا و به جای حوِّل حالَنا، حَوِّل حالِنا گفتهاند و ... . اشکالهای موجود در پیامکها را که همه دیگر دیدهاند و متاسفانه روز به روز هم بیشتر و بیشتر میشود.
به طورکلی، اِشکالهای گفتاری و نوشتاری، هم متفاوتند و هم بیحد و اندازه؛ مانند اِشکال در: تلفظ (اِعراب) و املای (رسم الخط) واژگان و ترکیبها، روخوانی متون نظم و نثر، نکات دستوری و بسیاری مسایل دیگر. برای رفع بسیاری از اینگونه اشکالها میتوان به مَراجعی مانند فرهنگهای لغت، کتابهای دستورزبان و اصول نگارش مراجعه کرد؛ ولی برخی اشکالها را نمیشود با فرهنگ لغت و... رفع کرد. زیرا برخی ترکیبها و اصطلاحات و تعبیرات، ویژهاند مانند (استعفا کرد، نه استعفا داد)، (رفع نقایص، نه تکمیل نقایص)، (دکتر ادبیات است، نه دکترای ادبیات است) و...، که باید به یاری تجربه و شناخت کافی از زبان فارسی و با توجه به فحوای سخن، درستی یا نادرستی آن اصطلاح یا عبارت را تشخیص داد و با مطالعهی مدام، پژوهش، کسب تجربه در زمینهی مسایل ادبی و پرسیدن از اهل فضل میتوان در این زمینه به توفیق دست یافت و مسلط شد. بهطور کلی میتوان گفت برای رفع هر نوع اشکال ادبی، تنها راهچاره، مطالعه است، مطالعه، مطالعه و مطالعه.
بسیاری از مباحث و مسایل ادبی وجود دارد که ادبا و فضلا و بزرگان ادبیات، دربارهی آنها هنوز به اتفاق نظر نرسیدهاند. مانند بحث فصل و وصل واژهها مثلا خدمتگزار بنویسیم یا خدمتگزار؟ کتابخانه بنویسیم یا کتابخانه؟ نگهداری بنویسیم یا نگهداری؟ یا بحث همزهی اضافه (ء) یا (ی) در پایان واژههای مختوم به (ه) پایانی ناملفوظ. مثلا نامه ارسالی یا نامهی ارسالی؟ البته گفتنیاست که این مسایل نمیتواند دلیلی باشد بر اینکه مردم درست خواندن و درست گفتن و درست نوشتن را نیاموزند، بلکه سفارش همهی اهل فضل همواره این بوده که ما باید روز به روز اشکالهای ادبی را کمتر و کمتر کنیم.
برخی گمان میکنند که تنها مشکل زبان فارسی، وجود واژههای بیگانه مانند عربی و انگلیسی و... است و باحذف آنها مشکل حل میشود. باید گفت که پاسداشت زبان فارسی به حذف واژههای بیگانه، ترجمهی فارسی، جایگزینی واژهها و اصلاح تلفظ آنها منحصر نمیشود. یادآوری میکنیم که زبان فارسی با زبان عربی آمیخته است و این آمیختگی بحث سالها و دهههای اخیر نیست. اصولا مسالهی جایگزینی واژههای بیگانه که اغلب، عربی و انگلیسی است، امری علیحِده و بسیار مهم است که صاحبنظران در جای خود باید بدان بپردازند و در اینجا قصد پرداختن به آن موضوع را نداریم و تنها به درست خواندن و درست نوشتن برخی واژهها، جملهها و عبارتهای نادرست تاکید داریم.
چنان که همه میدانند زبان شیرین فارسی در دهههای اخیر به شیوههای گوناگون، بیمهریهای فراوان به خود دیده است و هر روز هم رو به فزونی دارد. یکی از این بیمهریها و بیتوجهیها از همین مردم فارسی زبان سرزمین خودمان سرمیزند که هر روز با تلفظ نادرست واژهای، بیان نادرست اصطلاحی، عبارتی یا جملهای، در گفتار و نوشتار اشکال ایجاد میکنند. این بنده، هر وقت اشکالهایی را به برخی افراد، محترمانه گوشزد و یادآوری کردهام، متاسفانه به جای پذیرش و اصلاح ایراد، با برخورد بسیار نامناسب و «نه درخور شأن» روبهرو شدهام. البته چنان که میدانیم استثنا در همه چیز هست و در این میان، هستند اندک کسانی که در درست نوشتن و درست خواندن همواره تلاش دارند و به قول استاد ابوالفضل بیهقی «ما را با آنها کار نیست». به راستی مردم و نیز دستاندرکاران، مگر فراموش کردهاند که این زبان، همان زبان ملی و میهنی ماست که ستارگان درخشانی همچون فردوسی و سعدی وحافظ، با آن، شهرهی جهان شدند و اکنون این اندازه نسبت به آن، کم لطفی روا میدارند؟! البته این سهلانگاریها نشان ضعف وکوتاهی ماست وگرنه، خود زبان فارسی، اشکالی ندارد و این ضعف و سستی در زبان و بیان ما هرگز از ارج و مقدار آن نمیتواند بکاهد.
دربارهی درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفتهاند و نوشتهاند و شنیدهایم و خواندهایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکالها، نمیتواند به چند نوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تاثیر خود را خواهد گذاشت.
در این هنگامهی بیمهریها و رویارویی با این همه ضعف و اشکال، آنان که ادبیات خواندهاند، رسالتی بردوش خود احساس میکنند؛ لذا بر«ادبیات خواندهها»ست که نگذارند این سستی ورزیدنها، بر زبان فارسی خدشه وارد کند. به امید این که همه خوب بیندیشیم، خوب بنویسیم، خوب بخوانیم و خوب سخن بگوییم و زبان فارسی را همیشه پاس بداریم.