ضرورت «درست‌نویسی و درست‌خوانی» در گفتار و نوشتارامروز


(دکتر هادی انصاری)
بخش اول می‌گویند: «حرمت یک امامزاده به متولی آن است». درباره‌ی پاسداشت زبان فارسی به راستی که این مَثَل و حکمت، کاملا صادق است. آنان که اهل فضلند و در طریق علم‌آموزی گام‌ها زده‌اند، در دهه‌های اخیر، ضعف و سستی بسیار شدیدی در همه‌ی علوم به ویژه در حوزه‌ی ادب و هنر به چشم دیده‌اند. امروزه بی‌توجهی و بی‌اهمیتی به زبان و ادب فارسی به حدی شدت گرفته که حتی افراد مُسِن و مُعمَّرکه ظاهرا مدرک بالای علمی ندارند، با همان سواد قدیمی به اشکال‌های گفتاری و نوشتاری بسیاری از امروزی‌ها که مثلا دانشگاه دیده‌اند و تحصیل کرده‌اند و مدارک بالایی هم دارند، اذعان دارند. همه می‌دانندکه امروزه مدرک داشتن یا مدرک گرفتن، به هیچ وجه با مساله‌ی سواد و علم لازم و کافی داشتن مناسبتی ندارد و بهتر است بگوییم کاملا متفاوت است. به عبارت دیگر هر «مدرک‌دار»ی، «سواددار» نیست. خوب، این مساله هم مانند مسایل دیگر علل و عواملی دارد. در چند دهه‌ی اخیر در کنار پیشرفت‌های علوم و فنون، همه گمان داشتند که سطح سواد و درک ادبی در افراد تحصیل‌کرده بالاتر برود، ولی متاسفانه آن چه دیدیم، برعکس قضیه بود. یعنی دیدیم که چنین نشد و هر‌چه جلوتر آمدیم، خلاف این منظور را شاهد شدیم. به نظر بسیاری از دست‌اندرکاران آگاه و خبره در مسایل ادبی، یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌توجهی به زبان و ادب فارسی، مسئولانی هستند که عهده‌دار امر خطیر تعلیم و تربیتند. روزگاری، آموزش و پرورش، یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های پاسداشت زبان و ادب فارسی بود. علم و دانش چندان اهمیت داشت و مسئولان محترم، آنقدر در این امر سخت‌گیری و جدیت روا می‌داشتند که به کسی نمره‌ای غیرحقیقی (به اصطلاح، کشکی یا مفت) داده نمی‌شد. به طوری که در مقطع ابتدایی، فراوان مردودی دیده می‌شد و دانش‌آموز مردودی مثلا کلاس دوم یا سوم ابتدایی، به دلیل کسب نکردن نمره‌ی قبولی در دروسی مانند املا و انشا، مجبور بود یک سال دیگر زحمت بکشد و دوباره همان دروس را با تلاش و جدیت بیشتر بخواند و یاد بگیرد تا به نمره‌ی حقیقی دست یابد. نمونه‌ی آن جدیت‌ها را می‌توان در افراد به اصطلاح «دیپلم ردی‌ها»ی دهه‌های پیشین دید. آنان به دلیل کسب نکردن نمره‌ی قبولی در یک یا دو درس نتوانستند دیپلم آن روزگار را بگیرند. (هر چند، بعدها تدابیری اندیشیده شد و برخی توانستند به جمع دیپلمه‌ها اضافه شوند!) قطعا ملاک‌های سنگین و محکم علمی حاکم بوده که آموزش و پرورش آن قدر با ارزش و استوار عمل می‌کرد که آن همه افراد باسواد به اجتماع تحویل داد. همه می‌دانیم که در بسیاری از امور، موازین و ملاک‌ها نیازمند تغییر و تحول است. در آموزش و پرورش هم تغییراتی ایجاد شد مانند تغییر در درس‌ها، کتاب‌های درسی، شیوه‌های آموزشی و...، اما دیدیم که این تغییرات به گونه‌ای بود که به جای ارج نهادن به علم و تخصص و تجربه و مهارت و هنر و ...، ملاک‌های دیگری جایگزین شد! دیگر، از آن جدیت برای توفیق در درس خواندن و تلاش برای علم‌آموزی خبری نبود. به راستی که دیپلمه‌های دهه‌های گذشته در مقایسه با مدرک‌دارهای امروزی، به اندازه‌ی یک فوق‌لیسانس و دکتر اطلاعات عمومی و ادبی داشتند و این نشان‌دهنده‌ی اهمیت و جدیت زبان و ادب فارسی در آن دوره‌ها ست. در دهه‌های پیشین، «هر کسی» را در کنکور نمی‌پذیرفتند و به هر کسی اذن ورود به دانشگاه نمی‌دادند و هر کسی هم نمی‌توانست نمره‌ی قبولی بگیرد. متاسفانه به دلیل بی‌توجهی مسئولان آموزش و پرورش، ارزشیابی‌ها و نگاه به یک استاد و معلم، به جای این که علمی و تخصصی و تجربی باشد، چیزهای دیگر شد و دیدیم که در این میان، علم و تجربه و تخصص هیچ جایگاهی نداشت و بدین‌سان بود که شاهد سیر قهقرایی و ضعف شدید در حوزه‌ی ادب و ادبیات شدیم. آری سخن برسر اعتبار زبان و ادب فارسی است. روزگاری بود که مدرسه رفتن و درس خواندن «ارج و شان و اعتبار» بسیار بالایی محسوب می‌شد و کسی که به مدرسه نمی‌رفت، بی‌سواد و بی‌فرهنگ (به قول قدیمی‌ترها، کور) به حساب می‌آمد. زیرا درس خواندن را نوعی «بینایی» می‌دانستند و اعتقاد بر این بود که آموزگار، استاد و معلم، به دانش‌آموز و دانشجو چشم بینا عطا می‌کند تا اطلاعات و آگاهی آنان بیشتر شود و به سخنی دیگر، آموزش و پرورش، پایگاه راستین ادب و فرهنگ و دانایی بود. کسانی که تحصیل می‌کردند، به دلیل جدیت در امر آموزش دوره‌های گذشته، در گفتار و نوشتار توانایی‌هایی از خودشان نشان می‌دادند که یک فرد مدرسه نرفته و درس نخوانده، از آن توانایی‌ها عاجز بود. همه‌ی همکاران محترم رشته‌ی ادبیات و نیز دانش‌آموزان یکی دو دهه‌ی گذشته، در کتاب فارسی، بی‌گمان درس «خسرو» نوشته‌ی آقای وجدانی را به خاطر دارند. در آن دوره که شخصیت داستان، یعنی «خسرو» زندگی می‌کرد، چگونه بود که یک دانش‌آموز ابتدایی می‌توانست شبیه شیوه و سبک گلستان سعدی؛ آن هم نه از روی نوشته، بلکه از ذهن خلاق؛ و در همان لحظه، انشایی ارتجالی (فی البداهه) بسازد و بخواند. چرا امروزی‌ها نمی‌توانند؟ امکان دارد بفرمایند که او نابغه بوده است. آری؛ اما آیا واقعا می‌شود بحث «جدیت و اهمیت در آموزش» را در این میان نادیده گرفت؟ مساله‌ی روخوانی و درست خوانی بمانَد، دانش‌آموز مجبور بوده که متونی مانند شاهنامه‌ی فردوسی، کلیات سعدی، دیوان حافظ و ... را از برکند و در کلاس از بر بخواند. متاسفانه، اغلب تحصیل‌کرده‌های دهه‌های اخیر، حتی از خواندن و نوشتن بسیاری از واژه‌های ساده، جمله‌ها و متون ساده و ابتدایی و سطحی درمانده‌اند؛ بماند که از نوشتن یک تقاضا‌نامه‌ی ساده هم عاجزند و به طور کلی املا و انشای به درد بخوری هم ندارند و در گفته‌ها و نوشته‌هایشان صدها اشکال وجود دارد. قدیمی‌ترها می‌گفتند سواد و خط و ربط یک فرد، در املا و انشا و روخوانی‌اش هویدا می‌شود. در این چند دهه دیدیم که افراد کم‌سواد قدیمی که به کارهایی مانند بقالی، رانندگی و ... مشغولند و شاید تا کلاس پنجم آن دوره بیشتر نخوانده باشند، به نحوه‌ی گفتار و نوشتار و نگارش؛ حتی شیوه‌ی صحبت کردن امروزی‌ها ایراد می‌گیرند! عمق فاجعه را ببینید! آنگاه همین کم سوادهای قدیمی به این تحصیل‌کرده‌ها و مدرک دارهای امروزی با حالتی حاکی از تمسخر می‌گویند: پس شما در مدرسه یا دانشگاه چه درسی خوانده‌اید؟ شما مثلا به قول خودتان دانشگاه رفته‌اید، آن وقت این همه اشکال در گفتن و نوشتن؟! دیده‌اید که با وارد شدن گوشی تلفن همراه به زندگی مردم، به سبب همین بی‌توجهی‌ها به ادبیات، اشکال‌های گفتاری و نوشتاری به ویژه در میان جوانان، روز به روز بیشتر و بیشتر شده، حتی نحوه‌ی صحبت کردنشان ضعیف و ضعیف‌تر شده است. به راستی، این دردها واقعیت‌هایی است که نباید انکار کرد. ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ، ستاره‌های درخشان آسمان ادب و فرهنگ آن به شمار می‌آیند و هنوز برای این بزرگان دانش و فضیلت و اصالت و ادب و هنر و ...، نظیری در جهان پیدا نشده است. تاثیر کلام این دانشمندان و اندیشمندان، نه تنها برای ایرانیان، که برای تمام جهانیان معلوم و مشهود است. به گفته‌ی اُدبا «قولی است که جملگی برآنند.» نمونه‌ی سخن والای جناب سعدی، همان شعر معروف اوست که شهرت جهانی دارد؛ «بنی آدم اعضای یک پیکرند ...» به راستی چه پیش آمد که در چند دهه‌ی اخیر، ادبیات شیرین فارسی، این اندازه مورد بی‌مهری و بی‌توجهی واقع شد که حتی نحوه‌ی سخن گفتن مردم، به ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان رو به ضغف و سستی نهاد؟ مگر ادب، ادبیات، آداب سخن‌گویی و خوب حرف زدن، جزو چیزهایی است که باید به مرور زمان سست و ضعیف و بی‌مقدار شود؟! بزرگانی مانند خواجه نصیرالدین طوسی در «اخلاق ناصری» و امیر عنصرالمعالی در «قابوس نامه» و دیگران در آثار خود، گفتارها در باب آداب سخن گفتن دارند که بی‌نظیر است. چرا توجه به این گونه آثار ارزشمند این قدر کمرنگ و کمرنگ‌تر شده است؟! چرا ادبیات جدی گرفته نمی‌شود؟ در رادیو و تلویزیون، که درواقع مهم‌ترین رسانه‌ها در جهت پاسداشت زبان فارسی‌اند، برنامه‌سازان با دیدن این همه اشکال و ایراد در حوزه‌ی ادبیات، چرا برنامه‌هایی با هدف رفع این اشکال‌ها درست نمی‌کنندکه مردم با استفاده از آن‌ها، روز به روز در جهت رفع اشکال‌های گفتار و نوشتاری بکوشند و از ضعف‌های ادبی بکاهند؟! بارها دیده شده که نویسنده‌ی زیرنویس در برنامه‌های تلویزیون بسیاری از واژه‌ها را با غلط املایی می‌نویسد! روزگاری بودکه در تلویزیون برنامه‌ای درست کرده بودند به نام «فارسی را پاس بداریم» که مدتی کوتاه پخش شد و بسیار تاثیرگذار هم بود. افسوس که دیگر ادامه نیافت. به قول جناب حافظ «خوش درخشید، ولی دولتِ مستعجِل بود». وقتی کسی بیمار می‌شود، اولین کاری که می‌کند، مراجعه به پزشک است. چون در جسم خود دردی احساس می‌کند. این درد او را می‌آزارد و برای سلامت و بهبود خود و تسکین دردش فورا اقدام می‌کند و آن چه را دکتر می‌گوید (درست یا نادرست) می‌پذیرد و حق سخن گفتن ندارد و از او تشکر هم می‌کند! سوال این است که مردم وقتی می‌دانند که بد حرف زدن، اشتباه تلفظ کردن و معناکردن واژه‌ها و ترکیبات، عدم توانایی در روخوانی یک نثرساده یا چند بیت شعر و هزاران اشکال دیگر، همه، نوعی بیماری محسوب می‌شوند، چرا برای رفع آن‌ها اقدام نمی‌کنند و به یک متخصص زبان فارسی که در واقع استاد و به نوعی دکتر رفع همین عیوب است، مراجعه نمی‌کنند؟ مگر خوب حرف زدن یا خوب و درست خواندن یک متن نثر یا شعر و لذت بردن از آثار گران سنگ بزرگان ادب فارسی، به اندازه‌ی سلامت و بهبود جسم اهمیت ندارد؟ چرا مردم برای رفع گرسنگی، پیش مغازه‌های غذاپزی و رستوران‌ها صف می‌کشند، اما برای بالابردن اطلاعات، سواد و به طور کلی دانستن و فهمیدن، پیش کتابفروشی‌ها صف نمی‌کشند؟ به راستی چند درصد مغازه‌های امروزی به کتابفروشی‌ها اختصاص دارند؟ البته ناگفته پیداست که بحث عدم مطالعه، معضل کلی است و فقط مربوط به ادبیات نمی‌شود.

سه شنبه 27 ارديبهشت 1401
03:27:44
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT