ترجمهی: ا.امیر دیوانی
در خود ماندگی یکی از اختلالات روحی، هیجانی و رفتاری است که در اوان خردسالی پدیدار میشود. کودکان در خود مانده (خودگرا) احتمالا تا پایان عمر گرفتار توانیابی (معلولیت) میگردند. با این حال برخی از بچههای مورد بحث را یارای آن هست که در دوران زندگانی خویش پارهای از جنبههای استقلال و بینیازی را در خود بپرورانند. پدران و مادران باید از نظر گسترش آن دسته از مهارتهایی، که فرزندان در خود ماندهشان در کاربرد نیرو نیاز دارند، از اینان پشتیانی کنند تا احساس خوشدلی بدنیشان دست دهد.
ـ نشانههای در خودماندگی (خودگرایی) چیستند؟
موقعی که کودک شیرخواره یا نوپایی:
به آغوش نمیآید یا در برابر ابراز محبت یا نوازش، واکنش نشان نمیدهد.
ـ تماس رودررویی نمیکند.
ـ ظاهرا قادر به ارتباط برقرار کردن بادیگران نیست.
ـ پدر و مادرش را به سایر بزرگسالان ترجیح نمیدهد.
ـ با بچههای دیگر دوست نمیشود.
ـ از حیث مهارتهای زبانی، ضعیف و یا کلا فاقد آنهاست.
ـ در برابر موارد گوناگون؛ واکنشهای غیر عادی یا افراطآمیز از خود نشان نمیدهد، خواه به صورت پرهیز یا دلمشغولی (اشتغال ذهن) باشد.
ـ در پی یافتن اشیای متحرکی همچون بادبزن است که برایش جاذبهی زیادی داشته باشد.
ـ ممکن است نسبت به چیزهای عجیب مانند تکهای کاغذ یا بند لاستیک، دلبستگی زیادی پیدا کند.
ـ احتمالا فعالیتهای تکراری را به طرز محدودی مینمایاند.
ـ امکان دارد اعضای بدن مانند بازوان را بچرخاند.
ـ ممکن است آگهیهای بازرگانی تلویزیون را بازگو کند.
نشانههای در خودماندگی (خودگرایی) از خفیف گرفته تا شدید میباشند. هر چند علامتهای اختلال مزبور را گاهی در اوایل دوران کودکی میتوان مشاهده کرد، ولی احتمال دارد بیماری ماهها پس از ابتلای طبیعی، بروز کند. از هر 10 بچه و نوجوان مبتلا به مرض مذکور، حدود 7 تن به عقبماندگی ذهنی و سایر ناراحتیهای مربوط به کارکرد یا ساختار مغاز دچارند.
ـ در خودماندگی تا چه اندازه عمومیت دارد؟
طبق برآورد پژوهشهای اخیر شاید از هر 000/10 کودک، 14 نفر گرفتار در خود فرورفتگی یا عوارض مربوطه گردند. نزدیک به 125000 آمریکایی به اینسان اختلالات مبتلایند و در سراسر کشور، تقریبا 4000 خانواده دارای 2 یا چند بچهی اسیر در خودماندگیاند. شمار مبتلایان دختر، سه برابر پسران است.
ـ عامل در خود ماندگی چیست؟
پژوهندگان از علت واقعی بیماری مزبور بیخبرند. پیامدهای چند بررسی، حکایت از آن دارد که ممکن است آمیزهای از عوامل زیست شناختی مشتمل بر رویارویی با ویروس، پیش از تولد، نارسایی در دستگاه دفاعی بدن، یا وراثت به پیدایش در خودماندگی بیانجامند.
شیوههای درمانی
پدر و مادرانی که تصور میکنند فرزندشان دچار در خود فرورفتگی شدهاند، باید از پزشک خانوادگی خود یا متخصص اطفال بخواهند که آنان را نزد روانپزشک کودک و نوجوان که بتواند در خود ماندگی و میزان وخامتش را دقیقا تشخیص داده و معیارهای صحیح آموزشی را تعیین کند، بفرستند.
داروها نقش چندانی در این میانه ندارند. داروهای ضد افسردگی گهگاه اندکی چاره سازند. عوامل ضد خشونت متداول، بهویژه داروهای ضد روان پریشی مانند لیتیوم و مهار کنندهها شاید در مورد افراد در خود مانده که خود و یا دیگری را میزنند، ضروری باشد. داروهای متداول ضد روان پریشی اغلب خیلی آرام بخشند و اثرات جانبی زیادی دارند که از آن جمله اختلالات مربوط به حرکات بدن را میتوان نام برد. امکان دارد داروهای ضد تشنج مفید باشند. پارهای از پژوهشگران اظهارنظر کردهاند که حملات صرع جزیی پیچیده با منشاء نامعلوم که موجب ایجاد تغییراتی در هشیاری، اما نه تشنج جسمی، میگردند، منبعی از مشکلات رفتاری در خودماندگی شمرده میشوند.
راجع به اثرات بلندمدت داروها بر درخود ماندهها اطلاعات چندانی در دست نیست. آنها را باید فقط برای نشانههای ویژه مصرف کرد، نه جهت سربهراه کردن بچه یا تسکین دلهرهی پدر و مادر یا پزشک.
ـ اثرات در خودماندگی بر تمام اعضای خانواده
روانپزشک کودک و نوجوان علاوه بر مداوای کودک در خود فرورفته، به افراد خانواده یاری میکند که فشار روانیشان را برطرف سازند. از آن جمله، وجود احساسی در بین خواهران و برادران که به خاطر بچهی در خود مانده، از خاطر فراموش شدهاند یا ناراحتی و پریشانی ناشی از آوردن دوستانشان به خانه.
ـ منابعی برای پدران و مادران
والدین کودک در خود مانده، بار سنگینی را به دوش میکشند. ناتوانی وی در ایجاد ارتباط؛ تکانشگری؛ تاثیرناپذیری هیجانی؛ رفتار خود ویرانگری و مشکلات مربوط به تغذیه و قضای حاجت. پذیرش تشخیص برای بسیاری از پدر و مادرها دشوارست و مدام در پی توجیهات دیگری هستند. شمار زیادی از آنان به خوبی از عهدهی این کار برمیآیند، ولی همه میتوانند از پارهای رهنمودها و خدمات همانند رایزنی یا رواندرمانی موثر بهرهمند گردند.
ـ سایر ویژگیهای کلی در خودماندگی
یکی از خصوصیات کودکان در خود مانده این است که آنان گاه نمیتوانند به محرکهای دردآور واکنش نشان دهند. چون یکی از معتبرترین راههای کاستن از حساسیت به درد، تزریق مرفین یا داروهای دیگر افیونی است، میتوان به این نتیجه دست یافت که کودکان دارای مواد شبهمخدر به شکل غیرعادی در مغز هستند. چند نشانهی مسمومیت با مرفین عبارتند از:
ـ1ـ کنارهگیری اجتماعی
ـ2ـ رفتارهای تکراری و گاهی اوقات قالبی
ـ3ـ نادیده گرفتن بیشتر محرکات حسی و توهم
ـ4ـ خوشی و بیپروایی
ـ5ـ در بیشتر شرایط، آرامش اما گاهی اوقات بیش فعالی (فزون جنبشی)
در فرآیند بازگیری از مرفین، این نشانهها شامل بیقراری ترس، اضطراب، گریه و پاسخدهی مفرط نسبت به تحریک هستند. به شخصی که متناوب مرفین تزریق میگردد و آنگاه در فرآیند بازگیری قرار میگیرد، باید بسیاری از رفتارهای مشابه در خود ماندگی را نشان دهد. کودکانی که از مادران معتاد به موادمخدر متولد میشوند، از بسیاری اثرات این مواد بر روی رشد مغز و رفتارشان رنج میبرند. چند نمونه از این اثرات، نظیر رفتار کودکان در خود فرومانده است.
معمولا چنین کودکانی چه از دارو استفاده کنند یا نه، بهب
ود اندکی نشان میدهند، قاعدتا در آموزششان بر تغییر رفتار تاکید میشود که احتمالا کمک میکند تا در ادارهای امور خود و سایر مهارتهای سودمند پیش رفت کنند. یا وجود این، پیشروی محدود است و شمار زیادی از این کودکان هرگز وارد جریان اصلی زندگی عادی نمیشوند.
ـ درمان دارویی
تا به حال هر کدام از درمانهای دارویی که انجام شده، اثربخشی معتبری نداشته است. به نظر میرسد که کلر، پرمازین، آمفتامین، زیتالین، والیوم و چند داروی دیگر به همان اندازه مفید باشند که مضرند.
نتایج نسبتا امیدوارکننده با مقادیر مصرف فراوان، از ترکیب ویتامینها و مواد معدنی از جمله ویتامین «ب» و منیزیم گزارش شده است. شماری از کودکان در خود فرو رفته با استفاده از مگاویتامین درمانی طی چند روز تا یک ماه نتایج خوبی را از جمله تکلم بیشتر، خواب بهتر، بیقراری کمتر و علاقهی فزونتر به فراگیری از خود مینمایانده و گاهی اوقات رفتارهای خود تخریبی آنان تقلیل یافته است.
به هر جهت، این پیشرفت غنی در افرادی که بهترین واکنش را نشان میدهند، برای درمان کافی نیست.
مساله درمان در خودماندگی و شیوهی برخورد با این قبیل کودکان و مشکلات مربوط به نظام آگاهی شناخت و توجهاتشان به معضلات کار در مداوا و توانبخش کودکان در خود مانده وعقب ماندهی ذهنی است. این گروه از بیماران با نارساییهای عمدهای که در ارتباط کلام و گفتار، تفکر و شناخت دارند، از مشکلترین و بغرنجترین گروههایی هستند که در دستهی نوتوانی و نیز در کلاسهای آموزشی با ایشان روبهرو میشویم.
دربارهی معالجهی این افراد، روشهای گوناگونی متداول شده و بعضی با کامیابیهای شبی و آنی همراه بودهاند، اما هیچگاه نتوانستهاند آنگونه که باید این اغتشاشات احساسی و ادراکی را سامان دهند و به درون دنیای عجیب و پر رمز و راز در خودماندگی راهی یابند.