موسیقی برای من یک نیاز درونی است


محمدرضا مقدم
اشاره مختارنامه یکی از سریال‌هایی است که بارها از رسانه ملی باز پخش شده است و هنوز هم مخاطبان خودش را دارد. از موسیقی این سریال تاریخی می‌توان به عنوان یک نمونه موفق در این ژانر یاد کرد. کمترکسی است که تیتراژ پایانی این سریال را نشنینده باشد ولی معمولا کسی نام خواننده آن را نمی‌داند. اکبر سلطانعلی سال 1336 در یکی از روستاهای شاهرود به دنیا آمد. او نمونه بارز یک خواننده و نوازنده مقامی است؛ ساده و بی‌غل‌وغش. در تئاترهای متعدد و در چندین سریال و فیلم نقش‌آفرینی کرده است ولی همچنان هوای روستا دارد و خودش را هنرمند مردمی می‌داند. مدتی پیش در قزوین میزبان این هنرمند بودیم و فرصتی پیش آمد تا گپ و گفتی کوتاه با او داشته باشم که تقدیم شما مخاطبان فرهیخته می‌شود. ـ آشنایی شما با موسیقی از چه زمانی شروع شد؟ در دوران تحصیلات ابتدایی قرار بود که کاردستی درست کنم و من چون به دوتار علاقه داشتم شروع کردم به ساخت دوتار. یک ساز خیلی کوچک ساختم که پرده‌های آن از جنس نخ بود. معلمم از این ساز خیلی خوشش آمد و من را تشویق کرد. تا یک مدت کارم این بود که سازهای دکوری بسازم. این سازها قابلیت نواختن نداشتند. خلاصه اشتیاق به ساخت ساز، من را بُرد به سمت موسیقی. کمی با نوازندگی دوتار آشنا شدم و تصمیم گرفتم کارگاه ساخت ساز تاسیس کنم و از دهه 50 به این کار اشتغال دارم. ـ موسیقی را به صورت خودجوش یاد گرفتید؟ اول به صورت خودجوش بود. در دهه 50 برنامه‌ای به نام «فرهنگ و مردم» از رادیو پخش می‌شد که من علاقه زیادی به این برنامه داشتم. می‌نشستم و به صدای دوتار گوش می‌دادم. متوجه شدم اشتیاقم به دوتار بیشتر شده است. به کلاس‌های آموزش ارشاد در شهرستان شاهرود رفتم تا موسیقی و مقام‌های محلی را به صورت اصولی یاد بگیرم. طولی نکشید که اداره ارشاد از من دعوت کرد تا به عنوان مدرس دوتار با این اداره همکاری کنم. از همین طریق به جشنواره‌های مختلفی اعزام شدم. عنوان‌های متعددی به دست آوردم ولی هنوز نگاه من به موسیقی به عنوان یک شغل نیست و موسیقی را یک نیاز و علاقه می‌دانم. ـ چه طور شد که خواننده سریال مختارنامه شدید؟ من تئاتر زیاد بازی کردم و با این فضا کاملا آشنا بودم. از طرفی چون از دوران کودکی سوارکار بودم آقای میرباقری سرپرستی تیم سوارکاری سریال مختارنامه را به من سپرده بود. تیتراژ پایانی مختارنامه به یک صدای خاص نیاز داشت. صدایی که تکراری نباشد و بتواند جنبه‌های تاریخی سریال را در ذهن مردم تداعی کند. خواننده‌های بهتر از من هم بودند ولی همان‌طور که گفتم این پروژه نیاز به یک صدای ناشنیده داشت. در جشنواره‌ی موسیقی مقامی که در تالار اندیشه تهران برگزار شد آقای امیر توسلی (آهنگساز مختارنامه) صدای من را شنید و به آقای میرباقری پیشنهاد داد که این صدا برای پروژه مختارنامه مناسب است. آقای میرباقری پسر دایی من هستند و به این ترتیب کار من به عنوان خواننده سریال مختارنامه شروع شد. تمام صداهایی که به صورت طبیعی در متن سریال می‌شنوید توسط من اجرا شده است. ـ فکر می‌کردید صدای شما در سریال مختارنامه تا این حد مورد استقبال قرار بگیرد؟ اگر واقعیت را بگویم نه. ولی حس خوبی از اجرای آن داشتم. اجرای آن برای من کار سختی نبود. من با تعزیه و نوحه‌های محلی و بومی آشنا هستم. موسیقی مقامی را می‌شناسم. می‌دانم یک موسیقی حماسی یا موسیقی که قرار است تداعی‌کننده مظلومیت باشد نیازمند چه ویژگی‌هایی است. مجموع این عوامل و در نهایت لطف خدا و نگاه امام حسین باعث شد مردم از این کار استقبال کنند. ـ احساس خاصی از اجرای این اثر دارید؟ ما در شاهرود تکیه عزاداری داریم. بیش از 40 سال است که در این تکیه برای امام حسین نوکری و خدمت می‌کنم. وقتی می‌بینم مردم من را به اسم «برخیز که روز محشر آمد» می‌شناسند فقط این موضوع به ذهنم می‌رسد که امام حسین 40 سال نوکری من را بدون مزد نگذاشت و خودش نظر کرد تا من این کار را طوری بخوانم که به دل مردم بشیند. به نظرم این بالاترین و بهترین احساس است. ـ خاطره‌ای از سریال مختارنامه دارید؟ ساخت مختارنامه شش سال زمان برد و من از روز اول تا سکانس آخر در این پروژه حضور داشتم. 6 سال حضور در یک پروژه قطعا پر از خاطرات تلخ و شیرین است. ولی جالب است که من در سریال مختار نقش غلام شمر را بازی کردم که نامش رستم بود. در اواخز سریال رستم، غلامِ مختار را که خالو زربی نام دارد باضربات سنگ به قتل می‌رساند. اکثر مردم وقتی من را می‌بینند می‌گویند خالو زربی! و حتی دیالوگ من را تکرا می‌کنند «خالو ضری مُردی...! یا زنده‌ای هنوز...»! حتی بچه‌ها هم وقتی من را می‌بینند می‌گویند خالو زربی یا می‌گویند خواننده مختار، ولی اسم من را اکثریت نمی‌دانند (با خنده) ـ سخت‌ترین قسمت سریال مختارنامه کدام مرحله بود؟ در یکی از سکانس‌ها ابن زیاد (فرهاد اصلانی) دچار توهم می‌شود و فکر می‌کند که سپاه مختار به او حمله می‌کند و سواران جنگی مختار از دل خاک بیرون می‌آیند. برداشت این سکانس خیلی دشوار بود و تیم سوارکاری و فیلم‌برداری و همه عوامل پروژه خیلی به زحمت افتادند. البته آقای میرباقری هم خیلی سخت‌گیری کردند که کیفیت کار بالا باشد. ـ این روزها آقای میرباقری مشغول ساخت سریال «سلمان فارسی» است در این پروژه هم حضور داید؟ متاسفانه کرونا سبب شد فیلمبرداری سریال سلمان خیلی به تعویق بیفتد. قسمت‌هایی را در شاهرود و چند ماهی را در جزیره قشم مشغول کار بودیم. در این سریال من سرپرست تیم سوارکاری هستم و نقش من شبیه به رابین هود است. راهزنی که از ثروتمندان دزدی می‌کند تا فقیران گرسنه نمانند. ـ در خاتمه بگویید چه نظری در مورد شهر قزوین دارید؟ از دیدن بناهای تاریخی قزوین لذت بردم. مخصوصا زیبایی‌های حسینیه امینی‌ها من را شگفت‌زده کرد. قزوین شهر زیبا و با اصالتی است که باید بیشتر به مردم معرفی شود.

شنبه 24 ارديبهشت 1401
06:55:28
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT