کودکِ کار یا کارِ کودک؟


رومینا اسماعیلی‌پور
ظاهرش بیشتر از 6 یا 7 سال نشان نمی‌دهد. پشت شیشه مغازه اسباب‌‌بازی ‌فروشی کنار گاری‌ای که بزرگ‌‌تر از جثه ریز نقشش هست و ضایعاتی از پلاستیک‌های چرک روی آن را پر کرده، ایستاده‌ است. در برابر غذای خریداری شده مقاومت می‌کند و در ازایش مقداری پول طلب می‌کند. تازه پشت لبش سبز شده. گمان می‌کنم سیزده ساله باشد. روبه‌روی مدرسه‌ای کز کرده. زنگ آخر می‌خورد و پسرها دسته دسته از مدرسه خارج می‌شوند. نگاهش بین کتاب‌های در دست و کوله‌ای بر دوش‌شان خیره می‌ماند در برابر پول مقاومت می‌کند او کتاب می‌خواهد! روز تعطیل است و خیابان خالی از ازدحام... جلوتر از گاری‌اش ایستاده. حرکت گام‌هایش نشان از سنگینی باری است که از طریق گاری حمل می‌کند. زیر چشم، کنار لب و گونه‌اش کبود و چشمش خون مرده‌ است. به سمتش که می‌روم می‌ترسد. مسیرش را تغییر داده و به‌سرعت دور می‌شود. ساعت از 10 شب می‌گذرد. روبه‌روی بازیگاه دالفک در بوستان باراجین همراه خانواده ایستاده‌‌ام. صدای گریه‌ی کسی از آن سمت خیابان توجهم را به خودش جلب می‌کند. بی‌اختیار صدا را دنبال می‌کنم. پسری کوچک کنار جدول خیابان نشسته؛ خودش را مابین دست‌هایش پنهان کرده و با صدای بلندی گریه می‌کند. به پشتش نگاهی می‌اندازم. زمینِ خالی، تاریک و ترسناک برای یک بچه و ناامن برای یک بزرگسال! لباس کثیف و شلخته‌ای برتن دارد. دست‌هایش سیاه و کوچک است. کنارش می‌نشینم که 2 پسربچه دیگر همراه با پسری که از آن‌ها کمی بزرگ‌تر است سر می‌رسند. بچه‌ها استرس دارند و دست و پایشان را گم کرده‌اند. بسته‌های جوراب و وسایل دیگر را بغل گرفته و سرگردان نگاهم می‌کنند. از آن‌ها می‌پرسم که این ساعت شب در این‌جا چه می‌کنند؟ یکی از آن‌ها گریه می‌کند. با نفسی بریده جواب می‌دهد: ما را این‌جا پیاده کردند. گفتند تا قبل‌از غروب دنبالمان می‌آیند اما ما را ول کرده‌اند. کسی نیامد. کمی شوکه می‌شوم. پسری که از بقیه بزرگ‌تر است مابین صحبت‌های او می‌پرد. اسمش رضاست و این را از لابه‌لای حرف‌هایشان متوجه می‌شوم. رضا سعی دارد قضیه را عادی نشان دهد و هر چه بچه‌های دیگر نگران و ترسیده‌اند انگار او وظیفه نگهبانی و مخفی کردن مطلبی را دارد. به او می‌گویم بهتر است با پلیس تماس بگیرم که هول می‌شود. دست بچه‌ها را می‌گیرد و تصمیم می‌گیرد به سمت زمین خالی پشت سر حرکت کند حالا او هم کمی ترسیده‌ است. از رفتنشان ممانعت می‌کنم اسنپ می‌گیرم لوکیشن را جایی سمت خیابان مولوی انتخاب می‌کنم یک ربع بعد از رفتنشان با اسنپ تماس می‌گیرم تا آدرس دقیق‌تری را جویا شوم و مطمئن شوم به سلامت رسیده باشند. راننده می‌گوید: به مقصد نرسیده وسط راه پیاده شدند! طبق آمار سازمان جهانی کار 250 میلیون کودک کار وجود دارد که بیش‌از سه‌چهارم یعنی 90 درصد از آن‌ها در کشورهای مختلف در حال توسعه در خیابان کار کرده اما در خانه زندگی می‌کنند و نان‌آور هستند. 120 میلیون نفر از 250 میلیون کودک کار تمام وقت انجام داده و 130 میلیون کودک دیگر به‌صورت پاره‌وقت کار می‌کنند که اغلب آن‌ها پسر هستند . آمار کودکان کار در ایران بین 3 تا 7 میلیون است اما به دلیل این‌ که اغلب آن‌ها هیچ‌گونه ثبت هویتی ندارند به سختی قابل تخمین بوده و آمار دقیقی نمی‌توان از آن ارائه کرد. ـ مهاجران افغان، 70 درصدِ کودکان کار استان برای به‌دست آوردن اطلاعات دقیق‌تر از وضعیت این کودکان در استان قزوین به صحبت با معاونت امور اجتماعی اداره‌کل بهزیستی استان پری میرزایی می‌پردازیم. وی درباره‌ی تابعیت کودکان کار توضیح می‌دهد: با توجه به اینکه اکثریت کودکان کار، غیرایرانی و از تابعیت افغانی می‌باشند، جاذبه‌هایی مانند درآمد بالا، رها بودن و همچنین خرده فرهنگ مهاجران افغانی و نقش اقتصادی کودک در خانواده مشوق کار کودکان اتباع می‌باشد. همچنین اوضاع نابسامان و جنگ در افغانستان سبب مهاجرت بی‌رویه شده این گروه از افراد به ایران شده است. در سال 1400، از کودکان کار شناسایی شده، 30درصد ایرانی و 70درصد از اتباع می‌باشند. از این تعداد کودکان اتباع، 50درصد این کودکان فاقد هویت و غیرمجاز می باشند. لازم به ذکر است که این اطلاعات بر اساس خود اظهاری کودکان می‌باشد. به نظر می‌رسد تعدادی از کودکان اتباع به دلیل ترس و همچنین شباهت ظاهری با کودکان ایرانی، تابعیت خود را به طور درست اعلام نمی‌نمایند. کلیه کودکان اتباع از کشور و با ملیت افغانستان می‌باشند. میرزایی درباره‌ی وضعیت خانوادگی بچه‌های کار ادامه می‌دهد: در استان قزوین بالغ بر 99 درصد کودکان دارای خانواده بوده و در طول روز ساعات‌هایی را به منظور کار در خیابان به‌سر می‌برند. در بررسی صورت گرفته نشان می‌دهد که غالب این کودکان، کودکان کارگری هستند که شب‌ها به خانه برمی‌گردند، معمولاً به مدرسه می‌روند، امکان انجام کارهای مجرمانه آنان کمتر است و علت کار کودکان مسائل مالی کودک و خانواده و مهاجرت می‌باشند. میرزایی ضمن اشاره به مسئولیت سازمان بهزیستی و نهادهای دولتی می‌گوید: در مراحل جذب و ساماندهی کودکان کار، کودک به طرق مختلف در مراکز مورد پذیرش قرار می گیرد. کودک ممکن است به صورت خود معرف در مرکز مورد پذیرش قرار گیرد به طوری که به تنهایی یا توسط یک فرد بزرگسال مثل همسایه و ... به مرکز مراجعه نموده و پس از برقراری ارتباط و مصاحبه اولیه در صورت تشخیص به دریافت کمک و حمایت از مرکز مورد پذیرش قرار گرفته و فرم اولیه پذیرش برای وی تکمیل می‌شود. علاوه بر اینکه کودک می‌تواند به صورت خود معرف به مرکز مراجعه نماید، بخش دیگری از کودکان از طریق شناسایی، در مرکز جذب می‌گردند به نحوی که ابتدا مددکار اجتماعی یا روانشناس مرکز به محل حضور کودکان در اماکن پر تردد مراجعه کرده، ضمن برقراری ارتباط حرفه‌ای اولیه با کودکان خیابانی و معرفی مرکز و فعالیت‌های آن، یک ارزیابی سریع از وضعیت عمومی کودک به عمل می‌آورد. سپس ضمن تشویق کودکان به بهره‌مندی از خدمات مرکز، یک سری خدمات سرپایی اولیه به تناسب نیاز کودکان (شامل تغذیه‌ای، بهداشتی، ویزیت پزشک، آموزش‌های بهداشتی و پیشگیرانه و...) ارائه می‌نماید. نهایتا ضمن شناسایی کودک و خانواده وی، زمینه لازم برای ارتباط بیشتر با خانواده و ارائه سایر خدمات و حمایت‌ها فراهم می‌گردد. کودکان شناسایی شده توسط مددکار و روانشناس، ضمن مراجعه به مرکز به اتفاق خانواده و انجام مصاحبه‌های اولیه مورد پذیرش قرار می‌گیرند. همچنین ممکن است ارجاع کودکان به مراکز از طریق سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی و غیردولتی صورت پذیرد. در حال حاضر بهزیستی استان قزوین، کودکان کار و خیابان را در یک مرکز دولتی (شبانه‌روزی) در شهرستان قزوین و یک مرکز غیردولتی روزانه (مراکز حمایتی ـ آموزشی کودک و خانواده) تحت نظارت سازمان در شهرستان‌های قزوین با هدف کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی مورد پذیرش و حمایت قرار می‌دهد. در انتهای صحبت میرزایی به علت‌های افزایش کودکان کار در شطح شهر می‌پردازد: نیاز مالی، مهاجرت و فرهنگ‌هایی که کار کودک از نظر ایشان غیر ارزش تلقی نمی‌شود به‌گونه‌ای که در فرهنگ خانواده مورد پذیرش است و همچنین استفاده از کودکان و نوجوانان به عنوان نیروی کار ارزان‌تر. ـ نیاز مالی، کودکان را به خیابان می‌کشاند! عمده‌ترین چالشی که سبب گرایش کودکان به کار و حضور در خیابان می‌شود، نیاز مالی و فقر معیشتی است. خانواده فقیری که اکثر درآمد خود را صرف خرید غذا می‌کند، جهت بقا نیازمند درآمد کودک می‌باشد و این کودکان به نوعی منبع کسب درآمد خانواده محسوب می‌شوند. بسیاری از کودکان کار در کارگاه‌هایی مشغول به فعالیت هستند که قابل رویت نمی‌باشند و هرگز شناسایی نمی‌شوند که این کودکان نیز در معرض آسیب‌های فراوانی قرار می‌گیرند. شناسایی این کودکان نیازمند حمایت و بررسی همه جانبه اداره کار می‌باشد زیرا بر اساس ماده 79 قانون کار ایران، کار کودکان زیر 15 سال به طور کلی غیرقانونی است و فردی که این کودکان را به کار بگیرد مجرم محسوب می‌شود. ـ سازماندهی مهاجرین در کاهش کودکِ کار تاثیرگذار است وی تاکید می‌کند: با توجه به اینکه توانمندسازی خانواده‌های کودکان کار به منظور جلوگیری از ورود کودک به خیابان جهت کار، امری مقطعی و کوتاه‌مدت نمی‌باشد، این امر نیازمند حمایت‌های مستمر از خانواده به‌منظور تقویت توانایی در انجام کارکردهای طبیعی نظیر رشد و تربیت فرزندان و حمایت از آنان و فراهم آمدن زمینه رشد یکپارچه کودکان می‌باشد. با توجه به اینکه اکثریت شغل این کودکان، جمع‌آوری ضایعات می‌باشد، به نظر می‌رسد مهمترین راه برای حل این مشکل، تفکیک زباله از مبدا است. فرهنگ‌سازی عموم در راستای حمایت از موسسات خیریه به جای کمک مستقیم به کودکان و همچنین حمایت از والدین کودکان محروم است زیرا سدی در برابر افزایش کودکان کار می‌باشد و همچنین ساماندهی مهاجرین نیز می‌تواند در کاهش حضور این کودکان نیز موثر واقع گردد. ـ کار می‌کنم که به خودم متکی باشم به توصیه اداره بهزیستی سری به مرکز حمایتی آموزشی و کودک و خانواده واقع در خیابان سعدی می‌زنم تا گفت‌وگویی با یکی از بچه‌های کار و آشنایی با شرایط زندگی آن‌ها از نزدیک داشته باشم. مبین 14 ساله است از ده‌سالگی شروع به کار کرده و همراه خانواده‌اش، پدر مادر و برادر بزرگ‌ترش زندگی می‌کند. بیشتر به فروش پوشاک در بازار مشغول است از او درباره علت کار کردنش در سن پایین می‌پرسم که می‌گوید: بیشتر خودم علاقه به کار کردن داشتم و فشاری از جانب خانواده نبود. دلم می‌خواست کمک حال آن‌ها باشم. برادر مبین 21 سال دارد. در مکانیکی کار می‌کند. پدرش ازکارافتاده و مخارج زندگی برعهده‌ی مبین و برادرش است. از او می‌خواهم که بیشتر درباره‌ی محیط کاری‌اش برایم تعریف کند: با لحنی ساده و بی‌ریا می‌گوید: سعی می‌کنم زیاد هم صحبت با آدم‌هایی که شعور پایینی دارند نشوم و از چنین افرادی فاصله بگیرم. در چنین محیط‌هایی که هم‌سن و سال‌های من شروع به کار می‌کنند دام‌هایی هم طبعا وجود دارد مثلاً: مسئله اعتیاد که خیلی هم زیاد هست به‌همین دلیل ترجیح می‌دهم تنهایی کار کنم که آسیبی نبینم. با لحنی که از سن و سال او بعید است ادامه می‌دهد: این مسائل حتی برای افرادی غیر از بچه‌های کار هم پیش می‌آید و همه‌چیز بستگی به شخصیت و اراده فرد دارد که گرفتار چنین مشکلاتی از جمله اعتیاد نشود مبین از احساس استقلالی که با کارکردن دارد برایم تعریف می‌کند عزت‌نفس خاصی را در تک‌تک کلماتش حس می‌کنم. پختگی‌ای که اگرچه زود و شاید نابه‌جا بر او غالب شده اما دلچسب و شیرین است. ادامه می‌دهد: درس خواندن همیشه برای من اولویت بوده و هیچ‌وقت آن را کنار نگذاشته‌ام. با او درباره شغل ایده‌آلش و آینده صحبت می‌کنم اول کمی دودل است و جوابم را نمی‌دهد. هیچ ایده‌ای ندارد و انگار اولین‌بار است که درباره این‌موضوع فکر می‌کند. بعد از مکثی طولانی جواب می‌دهد دلم می‌خواهد به مردم کمک کنم و جون فردی را نجات بدهم شاید دکتر شوم. مبین درحال حاضر روزی 5 یا 6 ساعت بعد از مدرسه کار می‌کند که این مدت زمان در تابستان بیشتر می‌شود. درآمد روزانه‌اش حداکثر 60 الی 70 هزار تومان است. دوباره تاکید می‌کند: کار می‌کنم که به خودم متکی باشم و باری بر دوش خانواده نباشم و در انتهای صحبت می‌گوید: من احساس ضعف ندارم بلکه کار کردن قوت من است. مژگان کشاورز روانشناس مرکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده در رابطه با این موسسه بیشتر توضیح می‌دهد: این مرکز زیر نظر سازمان بهزیستی از سال 1395 شروع به کار کرده و سالانه 120 کودک کار را تحت حمایت خود قرار داده است. طبق برنامه، مددکاران مرکز در مکان‌هایی که کودکان کار تردد بیشتری دارند حضور پیدا می‌کنند و مجموعه و فعالیت‌های آن را برای بچه‌ها توضیح می‌دهند در نتیجه این کودکان در مرکز حاضر شده و تشکیل پرونده می‌دهند. بعد از تشکیل پرونده با توجه به نیازهای هر کودک برنامه کمکی تنظیم می‌کنیم. این برنامه در 3 مرحله اجرا می‌شود و مدت آن یکساله است. در مرحله اول نیازهای پایه و اساس این بچه‌ها شناسایی و سعی در برطرف کردن آن می‌شود نیازهایی از جمله خوراک پوشاک و مسکن. هر برنامه کاملاً اختصاصی و متناسب با شرایط هر کودک در نظر گرفته می‌شود. یکی از مسائل اساسی در این برنامه‌ریزی نیاز مادی بچه‌هاست. از این بابت که این نیاز، نباید هیچ‌‌گونه خللی به تحصیل کودکان کار وارد کند. البته این خدمات تنها شامل بچه‌های کار نیست بلکه خانواده‌های آن‌ها هم مورد بررسی قرار می‌گیرند و در صورت وجود مشکلاتی می‌توانند به مرکز ما مراجعه کرده و تحت حمایت قرار بگیرند که این مرحله دوم برنامه است. در مرحله سوم و آخر بر روی توانمندی‌های کودکان کار می‌شود و سعی می‌شود کودکان کار به توانمندی لازم و مورد نیاز دست پیدا کنند. از جمله: مشکلات بچه‌ها در این مرحله ریشه‌یابی می‌شود به‌عنوان مثال اگر سرپرست خانواده مریض باشد و در نتیجه‌ی آن کودک مجبور به کار شده باشد در چنین شرایطی اقدامات لازم را برای بهبود وضعیت سرپرست خانواده را انجام می‌دهیم. در شرایط دیگر اگر یکی از اعضای خانواده توانایی انجام حرفه خاصی را داشته باشد ما، در این‌جا سرمایه مورد نیاز او را فراهم می‌کنیم. این کمک‌های مالی از طریق اداره بهزیستی و مشارکت‌های مردمی انجام می‌شود پس به‌ صورت کلی می‌توان گفت مرحله سوم برای ریشه‌کن کردن کار کودک است. بچه‌های بالای 14 سال به موسسه فنی و حرفه‌ای برای یاد گرفتن حرفه و تخصص معرفی می‌شوند. بچه‌ها در این مرحله می‌توانند مهارت‌های لازم را به‌صورت رایگان از این موسسه آموزش‌دیده دریافت و حتی مدرک کسب کنند البته در این مرکز کلاس‌های اوقات فراغت و آموزشی، کاردستی، خوش‌نویسی، نقاشی و طراحی در کنار کارگاه‌های کاهش آسیب برای کودکان کار برگزار می‌شود. کودکان از سرمایه‌های آینده‌ساز هر کشور محسوب می‌شوند و سرمایه‌گذاری بر پرورش استعداد آنها یکی از مطمئن‌ترین راه‌ها برای داشتن جامعه‌ای سالم و پیشرفته است. کودکان کار را از یاد نبریم.

يكشنبه 18 ارديبهشت 1401
03:27:20
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT