شانزده ساله بودم که نسبت به نام خانوادگیام حساس شدم. به فکر افتادم بررسی کنم تا ریشه و وجه تسمیهی آن را بدانم.حاصل بررسیام این شد که نام فامیل من منتسب است به یکی از دوستداران و اصحاب گرانقدر پیامبر اکرم(ص) به نام اویس قرنی. مشیت الهی را اینگونه رقم خورده دیدم که هویت من با واسطههایی به انسانی خداجو مرتبط باشد. در قبال این ارتباط مقدس احساس مسئولیت کردم و با خود گفتم من موظفم که در پاسخ به این لطف خداوندی به گونهای عمل کنم که زندگی من شباهت و رنگ و رایحهای به زندگی آن بنده خاص خداوند داشته باشد.
زندگینامه
شهید سپهبد محمدولی قرنی در سال 1292 در تهران به دنیا آمد و در سن 10 سالگی پدرش را که یکی از مدیران مخابرات تهران بود از دست داد و از آن پس در کنار مادرش زندگی سختی را آغاز کرد. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان گلبهار اصفهان به اتمام رساند و پس از یکسال به تهران آمدند، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون تهران آغاز و در دبیرستان نظام (دبیرستان ارتش) به پایان رساند.شهید قرنی در سال 1309 وارد دانشکده افسری ارتش (مدرسه صاحب منصبی) و در سال 1311 با درجه ستوان دومی در رشته توپخانه فارغالتحصیل شد.
سپهبد قرنی که در کارنامه سوابق حرفهای خود در دوران قبل از انقلاب مسئولیتهایی از قبیل، معاونت ستاد ارتش، فرمانده تیپ مستقل رشت، ریاست رکن دوم ستاد ارتش و... را بر عهده داشت، در تاریخ 23 بهمن 1357 یعنی یک روز پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به ریاست ستاد کل ارتش اسلامی منصوب شد. وی در روز 24 بهمن 57 در دفتر ریاست ستاد ارتش، تمثال مبارک حضرت امام خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را نصب کرد و سپس خطاب به حاضران گفت: «ارتش شاهنشاهی که میگفتند از مجهزترین ارتشهای دنیاست و شاید هم از لحاظ وسایل و تجهیزات چنین بود، از آنجا که ایمان و اعتقاد نداشت، ظرف چند ساعت متلاشی شد. افراد یک ارتش اولا باید مومن باشند، ثانیا آرمان آنان حفظ استقلال میهن باشد نه حمایت از یک فرد. ارتش ایران قبل از این تبدیل به یک ارتش شخصی شده بود و دیدیم که چه زود متلاشی شد. تاریخ معاصر نشان داده که هر وقت متجاوزان حمله میکردند، این ارتش مضمحل میشد. به عنوان مثال شهریور 1320 چنین شد. در این زمان نیز یک عده مردم در پناه ایمان به خدا بدون سلاح پیروز شدند. امروز به اینجا آمدهایم، دوستان میبینید که هیچ چیز وجود ندارد. باید به این ارتش شکل داد و بعد هم تصفیه صورت گیرد و ایمان و ایدئولوژی باید حاکم گردد.»
شهید سپهبد قرنی به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش ایران در یک مصاحبهی مطبوعاتی در تاریخ اول اسفند ماه 1357 اعلام میکند: «اگر ارتش ملی را به هر وسیله تضعیف کنند، استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور به خطر میافتد» قصدمان این است که ارتش ملی اسلامی به وجود آوریم تا با حکومتی که در آینده در ایران به وجود میآید هماهنگی کامل وجود داشته باشد. امیدواریم در ارتش، تشکلی به وجود آوریم که دشمنان کشور نتوانند کوچکترین لطمهای به ایران وارد کنند.
ارتش ما باید برمبنای ایدئولوژی اسلامی و عدل و انصاف قرار گیرد.
شهید قرنی در مصاحبه مطبوعاتی با روزنامه الکویت نیز میگوید: «ایران را یک کشور در خط اول جبهه مقابل اسرائیل تلقی کنید. روابط میان ایران و کشورهای حوزه نفت خیز خلیج فارس روابط دوستانه و با آغوش باز خواهد بود نه نقش ژاندارم خلیج فارس».
شهید سپهبد قرنی علاوه بر مسئولیت ریاست ستاد ارتش، از بدو تشکیل شورای انقلاب، عضو آن شورا بود. ایشان در تاریخ 3 اردیبهشت سال 58 در منزلش توسط گروهک تروریستی «فرقان» به شهادت رسید.
شهید قرنی و مبارزه با تجزیه طلبی:
عمده تلاش ایشان در زمان کوتاه تصدی ریاست ستاد کل ارتش مقابله جدی با اقدامات خرابکارانهی گروهکهای وابسته و دشمنان انقلاب در غائله کردستان بوده است. امپریالیسم آمریکا همواره به دنبال این نیت شوم بود که مناطق کردنشین را به کانون بحران بدل تا به اهداف استعماری خود دست یابد. در این میان طرح ایجاد کردستان بزرگ استراتژی تجزیهطلبانهی حزب منحلهی دمکرات بود که توسط سازمان جاسوسی سیا در اوج پیروزی انقلاب اسلامی پیگیری و حمایت میشد.
در چنین شرایطی بود که شهید قرنی افرادی را که با اتخاذ مواضع منفعلانه به این آشوبگران کمک مینمودند، با شهامت، صلابت و صراحت لهجهای که داشت مامور اجنبی خواند و در اقدامی موثر نیروهای داوطلب از لشگر یکم پیاده را به منطقه اعزام و زمینه نبرد غرورانگیز یازده روزهی پادگان سنندج را با ضد انقلاب را فراهم و لشگر 28 سنندج را از خطر سقوط و عواقب جبرانناپذیر آن نیز نجات داد و به منظور حفظ، کنترل و نظم کلی نیروهای مردمی که در لبیک به فرمان حضرت امام خمینی(ره) جهت سرکوب عوامل ضدانقلاب و ضدمردمی به سمت منطقه درگیری گسیل شده بودند، آنها را هدایت و رهبری نموده، ضمن مدیریت بحران مانع از پاره پاره شدن ایران انقلابی و تجزیهی بخشی از آن گردید. بدین ترتیب میتوان گفت امیر سپهبد محمدولی قرنی یک از شهدای راه حفظ یکپارچگی کشور بود که با شجاعت و قاطعیت مثال زدنیاش، مانع از اجرای نقشه شوم دشمنان اسلام و انقلاب گردید.
حادثه شهادت سپهبد محمدولی قرنی به روایت کارمند شجاعی از محافظان آن شهید:
چند دقیقه قبل از شهادت شهید محمدولی قرنی، من که در منزل و حیاط نزدیک ایشان بودم یادآوری کردم که چند جوان از طبقه دوم هتل ـ که کاملا بر منزل شهید مسلط بودند ـ مواظب منزل هستند. ایشان گفت عزیزمن اینها دوتا دانشجو هستند، ظاهرشان را نگاه کن، اینها آدمهای خوبی هستند. گفتم تیمسار آنها ورود و خروج ما را یادداشت میکنند. تیمسار میگفت پسرم دلم میخواهد بدانی روز اول که سنگ و سرب را به معدن میبرند اگر قطعهای از آن به نام من باشد، باید به من اصابت کند. تو اگر بخواهی سپر بلای من بشوی نمیتوانی. این صحبتها درست ده دقیقه قبل از شهادت ایشان بود.
بعد از این صحبت، قوری چای را که حاج خانم توی راهرو آورده بودند ایشان گرفت و آورد. در آن موقع دو نفر کارگر هم بودند که نردهها را سمباده میزدند. من به آنها گفته بودم که بدون اطلاع من درب منزل را باز نکنید، در همان لحظات بود یک نفر از دوکارگری که بتونه درست میکرد، دوید و درب را باز کرد. من همین طور که به آن کارگر اعتراض داشتم خود را جلوی درب رساندم که فرد مهاجم، یوزی را زیر گلوی من گذاشت و کلت من را از من گرفت، خشابش را یک طرف پرت کرد، مرا داخل کوچه انداخت و اطرافم را به رگبار بست که من اشهد خود را گفتم و دیدم که صدای دوسه گلوله آمد یک کارگر بنا در داخل کوچه که تیرآهنی حدود دومتر روی دوشش بود با دیدن صحنه ماتش زده بود. اگر آن تیرآهن را میانداخت آنها نمیتوانستند فرار کنند. او کاملا مبهوت بود و خشکش زده بود. آنها خیلی سریع فرار کردند در حالی که اسلحه من هم از من دور بود من سریع تیمسار را بغل زدم و داخل ماشین گذاشتم و به طرف بیمارستان رفتیم. متاسفانه من را از بیمارستان بیرون انداختند. من به ستاد تلفن زدم و تا 9 شب آنجا بودم. از روزنامه کیهان و روزنامههای دیگر آمدند اما دست من از چاره کوتاه بود. بستگان تیمسار و مسئولین ارتش اقدامات خود را انجام دادند که متاسفانه موثر واقع نشد و ایشان به لقاءا... پیوست. شهید قرنی در آخرین لحظات حیات زیرلب گفته بود که «ترور من کار آمریکاییهاست».
حضرت امام خمینی(ره) نیز طی اعلامیهای مراتب تاثر و تسلیتشان را به مناسبت شهادت سرلشگر محمدولی قرنی نسبت به خانواده و نزدیکان ایشان ابراز داشتند.
شهید سپهبد قرنی از دیدگاه یاران:
همسر سپهبد محمدولی قرنی در مصاحبهای پس از ترور این شهید بزرگوار گفت: «سپهبد قرنی در زمان شاه و نظام طاغوت تا درجه سرلشگری ارتقاء یافت، اما زمانی که متوجه اسلامزدایی و ستمکاری شاه و جنایات و خیانات آمریکا در ایران شد به تمام مزایای مادی و منزلت سرلشگری پشت پا زد ... »
مهندس محمدرضا قرنی فرزند شهید قرنی بیان کرد: نکته در خور توجه زندگی پدرم این است که یکی از بازرسان سازمان ملل یا بانک جهانی به ایران آمده بود که محل هزینهی وام پرداختی خود را به ایران مورد بازرسی قرار دهد. پدرم او را شبانه به صورت محرمانه پایین شهر برده بود و گفته بود اینجا اینقدر فقر و تنگدستی است و آن پول درجاهای غیرضروری هزینه شده است. این موضوع به گوش شاه رسیده و خیلی عصبانی شده و پدرم را مواخذه کرده بود که چرا این کار را کردهای؟ پدرم گفته بود این حقیقت است و من هر پرونده اختلاسی را که بررسی می کنم ریشه این اختلاس میرسد به یکی از وابستگان دربار....
از نکات در خور توجه در زندگی پدرم علاقه زیاد ایشان در کمک به نیازمندان و نوشتن و مطالعه (علی الخصوص کتب مذهبی) میباشد. ایشان تفسیر المیزان را تمام خوانده و حتی حاشیهام برای آن نوشته بود. پدر من با تمام وجود در خدمت انقلاب و اسلام بود که شهادت ایشان گواه این مدعاست.
ارسالی از عقیدتی سیاسی قرارگاه عملیاتی لشکر ۱۶ زرهی قزوین