پیرِ دانا؛ معلم اخلاق و ادب


اشاره در آخرین روز اسفند ماه سال گذشته استاد قاسم انصاری به دیار حق شتافت. استاد یگانه‌ای که تمام عمرش را وقف خدمت و آموزش به علاقه‌مندان فرهنگ و ادب پارسی کرده بود. از تدریس در دانشگاه گرفته تا برگزاری جلسات ادبی و هفتگی، گواهی است برای اثبات تلاش‌های این استاد اخلاق و ادب. دکتر انصاری در طول این سال‌ها شاگردان زیادی را پرورش داد و فرهیختگان زیادی خوشه‌چین درس ادب و اخلاق او بودند. آثار متعددی در حوزه‌های ادبیات فارسی، ادبیات عرب، عرفان، تصوف و علوم قرآنی از وی به جای مانده است که می‌تواند راهگشای پژوهشگران و دانشجویان باشد. جدا از مقالات متعدد، کتاب‌های گران‌سنگی توسط او تالیف، تصحیح و ترجمه شده است که از جمله می‌توان به: «دستور زبان فارسی»، «ترجمه شکوی الغریب و زبده الحقایق»، مقدمه بر «کشف المحجوب هجویری»، مقدمه بر «صد میدان خواجه عبدا... انصاری»، تصحیح انتقادی ترجمه عوارف المعارف سهروردی»، «مبانی عرفانی و تصوف»، ترجمه الاسرا علی مقام الاسری با عنوان «ما زبالاییم و بالا می‌رویم»، ترجمه کتاب الفتوه با عنوان «جوانمردی و جوانمردان»، «گزیده کلیات عبید زاکانی»، ترجمه کتاب المعراج با عنوان «فرش تا عرش» و... اشاره کرد. نوشتار پیش‌رو قسمتی از شرح حال این استاد ادبیات پارسی و عرفان است که در سال 1398 از زبان ایشان در منزلشان ضبط شده و به عنوان قسمت نخست یادنامه «استاد قاسم انصاری» تقدیم شما فرهیختگان گرامی می‌شود. محمدرضا مقدم
ـ تولد در قزوین؛ تحصیل در تهران من سال 1314 در روستای شنستقین قزوین متولد شدم. تحصیلات اولیه را در مکتب‌خانه پشت سر گذاشتم و تا کلاس سوم متوسطه در قزوین تحصیل کردم و سپس برای ادامه تحصیل و کار به تهران رفتم و در رشته علوم تربیتی و ادبیات موفق به اخذ مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس شدم. بعد از تحصیل به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و در سال 1338 به شهر خُمین، شهر امام خمینی (ره) منتقل شدم و سه سال در خمین بودم. با وقوع زلزله قزوین در سال 1341 مجبور شدم برای اداره خانواده‌ام به قزوین بازگردم. به این ترتیب تا سال 1346 در دبیرستان‌های پسرانه و دخترانه قزوین واحد ادبیات تدریس می‌کردم. مجدد به تهران بازگشتم و در دبیرستانی که پهلوی نام داشت و در خیابان ری واقع بود، مشغول به تدریس ادبیات شدم. با رتبه یک در مقطع دکتری و در رشته ادیان و ادبیات پذیرفته شدم و در سال 1352 تحصیلاتم به پایان رسید. آن زمان در تهران این امکان برای دبیران وجود داشت که با پشت سر گذاشتن امتحان ورودی به مرکز تربیت معلم راه یابند و من هم با پشت سر گذاشتن این امتحان به مرکز تربیت معلم رفتم و در دانشگاه‌های ملی آن زمان مشغول به تدریس شدم. با وقوع انقلاب و تعطیلی دانشگاه‌ها به مرکز تربیت معلم شهید رجایی قزوین آمدم و مشغول به تدریس شدم. بعد از مدتی به درخواست خودم با 25 سال سابقه بازنشست شدم و به درخواست دانشگاه زنجان مدتی هم به استخدام این دانشگاه و همچنین دانشگاه تاکستان درآمدم تا چند سال پیش که بازنشست شدم و در حال حاضر هم در دانشگاه بین‌المللی و دانشگاه تاکستان در مقطع دکتری چند ساعت در هفته به تدریس ادبیات و ادیان و عرفان می‌پردازم و دعاگوی جوان‌های عزیز کشورمان هستم. ـ تلمذ نزد استادان بزرگ کشور خوشبختانه من این شانس را داشتم که در بهار دانشگاه تهران در این دانشگاه تحصیل کردم. حضور اساتید برجسته و بنامی همچون: ادیب فروزانفر، جلال‌الدین همایی، مدرس رضوی، مشکات، زرین‌کوب و سید کاظم عصار دوران طلایی را برای این دانشگاه رقم زده بود. آن زمان این سیستم نمرده‌دهی بر دانشگاه‌ها حاکم نبود و از اواخر شهریور تا اوایل تیرماه سال بعد یعنی حدود یک سال مشغول به تحصیل بودیم. برای هر سال هم 3 یا 4 کتاب تعیین می‌کردند و ما باید در پایان سال تحصیلی به صورت شفاهی و هم به صورت کتبی آزمون می‌دادیم و استادان حتی بررسی می‌کردند که آیا قرائت متون ما خوب است و می‌توانیم متون فارسی و عربی را بخوانیم. مثل امروز نبود که یک دانشجو به صورت چهارگزینه‌ای یا با نمره سطح سوادش مورد سنجش قرار بگیرد. به همین علت تعداد دانشجو کم بود و یک دانشجو به سختی می‌توانست از دانشگاه فارغ از تحصیل شود. این نکته را هم یادآوری کنم در زمان ما کتاب قیمت ارزانی داشت و خیلی هم فراوان بود. اگر یک دانشجو تعهدی می‌داد که بعد از پایان تحصیل به مدت پنج سال در دستگاه‌های دولتی خدمت کند به او شهریه هم می‌دادند و من با پول همین شهریه امورات زندگی‌ام می‌گذشت و با قناعتی که داشتم کتاب‌های زیادی خریداری کردم. ـ وضعیت نابسامان دانشگاه و دانشجویان متاسفانه باید بگویم این وضع موجود با وضعیت گذشته قابل قیاس نیست. امروز دانشجویان گرفتاری‌های متعدد و مشغله‌های مالی دارند و هم اینکه مدرسان با این مقدار حقوق نمی‌توانند چرخ زندگی‌شان را بچرخانند و مجبور می‌شوند که به دنبال کار دوم بروند یا اینکه دانشجویان نمی‌توانند در مقاطع بالاتر تحصیل کنند. مساله دیگر، دانشگاه‌‌های متعددی است که در قسمت‌های مختلف کشور افتتاح شده است. رشته ادبیات خیلی بازار استخدامی ندارد و چون به نسبت رشته‌های دیگر شهریه کمتری دارد، باعث می‌شود افراد زیادی برای تحصیل در این رشته ثبت‌نام کنند. متاسفانه امروز شاهد این هستیم که اغلب تحصیل کردگان رشته ادبیات و دیگر رشته‌های علوم انسانی بیکار هستند و مایه زحمت خود، خانواده و جامعه شده‌اند. ـ زبان فارسی تحت تاثیر حمله اعراب قرار گرفت امروز بده و بستان در زبان، کار عادی و معمولی محسوب می‌شود. همه زبان‌های زنده جهان یک مقدار از لغت‌هایشان را قرض می‌دهند و یا از زبان‌های دیگر قرض می‌گیرند. شما زبان انگلیسی را در نظر بگیرید که کلی طرفدار و محصل دارد؛ هشتاد درصد زبان آنگلاساکسون برگرفته از زبان‌های دیگر است و به همین علت است که کشور انگلیس برای فهم و دریافت زبان شکسپیر انگلیسی، باید دانشگاه تاسیس کند تا زبان شکسپیر در آن تدریس شود. این سرنوشتی است که زبان فارسی هم دچارش شده است. زبان فارسی از زمان حمله اعراب به ایران تحت تاثیر اعراب قرار گرفت و این‌طور هم نبوده که دین اسلام به ما تحمیل بشود چون مردم کشور ما دین اسلام را با علاقه پذیرفتند و علتش این بود که ایرانی‌ها هیچ‌وقت بت‌پرست نبودند و صاحب دین بودند و اهورا مزدا را می‌پرستیدند و این دینداری از افتخارات کشور ماست. به علت ظهور دین اسلام و پذیرش آن توسط ایرانیان لغات زیادی از عربی وارد زبان فارسی شد و همچنین اعراب هم لغات بسیار زیادی از زبان فارسی گرفتند. طبق تحقیقاتی که استادان دانشگاه تهران انجام داده‌اند به طور میانگین اگر ما از زبان عربی، از هر صد تا لغت شصت لغت عربی گرفته باشیم، اعراب از هر صد لغت هشتاد لغت را از زبان فارسی گرفته‌اند. البته ما سعی کرده‌ایم به ترکیب لغات دست نزنیم و فقط تلفظ آن‌ها را در زبان فارسی عوض کردیم. منتها اعراب این استعداد را دارند که اگر کلمه‌ای را از انگلیسی یا فارسی می‌گیرند آن را به شکل عربی درمی‌آورند. مثلا ما از زمانی که رادیو اختراع شده تا به امروز به آن رادیو می‌گوییم و معادل فارسی برای آن نداریم یا به کار نمی‌بریم ولی اعراب به رادیو «اذاعه» می‌گویند. یا مثلا کلمه تلویزیون را نتوانسته‌‌اند به عربی تبدیل کنند؛ حروفش را تغییر داده‌اند و به آن التلفزیون می‌گویند. همچنین کلمه اندازه را از زبان فارسی گرفته‌ا‌ند و به آن هندسه می‌گویند. متاسفانه این تهاجم کلمات در زبان فارسی خیلی زیاد شده است که قطعا در آینده آسیب‌های آن بیشتر از امروز خواهد بود. این کلمات خیلی بی‌حساب وارد زبان فارسی شده است و خیلی هم جاری و ساری است و افراد باسواد و بی‌سواد این کلمات را به کار می‌گیرند. مثلا کلمه مرسی، امروز شما این کلمه را از زبان همه می‌شنوید. اگر از مغازه‌داری در مورد قیمت اجناس سوال بپرسید به شما می‌گوید قیمت‌ها فیکس است و نمی‌گوید ثابت است. همان‌طور که گفتم افراد باسواد و بی‌سواد هر دو از این کلمات بیگانه استفاده می‌کنند و اصلا از خودشان نمی‌پرسند که این کلمات از کجا آمده‌اند و چه ربطی به زبان ما دارند. ـ املای فارسی به یک مشکل تبدیل شده است من اعتقاد دارم زبان فارسی هم در زبان عربی نفوذ داشته است و از عهده‌ی اثباتش هم برمی‌آیم. خیلی از کلمات از زبان فارسی به عربی وارد شده است. عرب‌ها در ابتدا به صورت بدوی زندگی می‌کردند و چادرنشین بوده‌اند و طبیعی است که از اصطلاحات معماری، علمی، حساب و .. به طور کل بی‌خبر باشند و چون آشنایی با کلمات نداشتند این کلمات را از زبان فارسی گرفته‌اند. آن‌ها کلمات را تغییر دادند، ولی ما این کار را نکرده‌ایم و فقط تجویدها را عوض کرده‌ایم. مثلا ما "س ص ث" هر سه حرف را یک جور تلفظ می‌کنیم ولی در زبان عربی این‌طور نیست. در حال حاضر یکی از مشکلات ‌ما در دانشگاه، املای فارسی است. چون ما کلمات عربی را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم خیلی از کلمات را چگونه با املای درست بنویسیم و این موضوع مشکلاتی را برای ما به وجود آورده است و باعث شده که املا به یک درس مستقل تبدیل شود. ما در قرن‌های اولیه ادبیات منظوم و منثور نداشتیم. چون عرب‌ها ملت غالب بوده‌اند و ما ملت مغلوب. امکان دارد این موضوع تعمدا باشد. عرب‌ها همان‌طور که آثار باستانی ما را از بین بردند و یا در آن‌ها دخل و تصرف کردن امکان دارد که قصد داشتند این کار را با زبان فارسی هم بکنند. ادبیات ما از قرن سوم شروع می‌شود و تا قرن ششم ادبای ایرانی سعی می‌کنند از کلمات عربی کمتر استفاده کنند. عبارات و کلمات عربی، احادیث و آیات کمتر در منابع فارسی این دوره دیده می‌شود و به این دوره سبک یا دوره خراسانی می‌گوییم. زبان فارسی که امروز صحبت می‌کنیم فارسی دری است. قبل از حمله اعراب به فارسی میانه یا فارسی پهلوی صحبت می‌کردیم و قبل از آن هم به زبان اوستایی؛ یعنی به زبان کتاب «شط» زرتشت صحبت می‌کردیم. شط به معنای حضرت در زبان عربی است. یعنی حضرت زرتشت. ـ با حمله مغول تهاجم واژه‌های عربی بیشتر می‌شود از قرن 6 که مغولان به ایران حمله می‌کنند مداحی در آثار ادبی ما فراوان می‌شود. قصیده از بین می‌رود و غزل جایگزین آن می‌شود. تقریبا زبان فارسی تحت تاثیر زبان عربی قرار می‌گیرد. نویسندگان ایرانی می‌کوشند از آیات و احادیث عربی بیشتر استفاده کنند. کتاب‌های مدیحه‌سرایی، ستایش بزرگان و سلاطین افزایش می‌یابد. این رویه ادامه دارد تا زمان پیدایش عصر بازگشت و هندی. ما در زمان مشروطه یک مقدار با ادبیات غربی آشنا می‌شویم. در دوره رضا شاه هم تعدادی از افراد مستعد برای کسب علم به کشورهای اروپایی فرستاده شدند. این افراد با زبان‌های خارجی آشنا شده و شناختی هم نسبت به علم جدید به دست آوردند. بعد از بازگشت به ایران و همچنین تاسیس دانشگاه تهران و بعد از آن تبریز، شیراز و ... داد و ستد بیشتری در زبان فارسی ایجاد شد و کلمات بیگانه بیشتری به زبان فارسی راه یافتند. ـ فردوسی زنده نگه‌دارنده زبان پارسی فردوسی مردی است وطن‌دوست و یک ایرانی اصیل و به قول خودش دهقان بوده است. همسر وی بازمانده فرهنگ فارسی ادبی میانه بود. یعنی فارسی قبل از اسلام. این مرد بزرگ خیلی برایش سنگین بود که ما زیر سیطره عرب برویم و عرب بشویم و زبان ما تبدیل به زبان عربی بشود. این دو بیت شعری که به او نسبت می‌دهند: ز شیر شتر خوردن و سوسمار /عرب را به جایی رسیدست کار/ که تاج کیانی کند آرزو/ تفو بر تو ای چرخ گردن تفو ملاحظه کنید که به بختش تف می‌کند که مبادا روزی اعراب بر او و کشورش تسلط یابند. فردوسی به کمک همسرش کتابی را تالیف می‌کند که هم تاریخ ایران باشد هم حماسه ایرانی و هم اسطوره ایران. یعنی شما اگر شاهنامه را بخوانید با سه موضوع جدا از هم روبرو هستید. این را هم بگویم فردوسی هم مسلمان است و هم شیعه؛ البته شیعه زیدیه یعنی چهار امامی. البته نباید این‌طور برداشت شود که فردوسی با اسلام مشکل داشته‌ است بلکه فردوسی با عرب نادان که کتابخانه‌های ما را سوزاند و کاخ بیستون را که نمونه بسیار عالی معماری در جهان بود آتش زد و فرش زربفت بیستون را تکه‌تکه کرد مشکل داشت و خیلی خوشش نمی‌آمد. این موضوع هم باید روشن شود که اعراب نخستین هرگز به خاطر دین نجنگیدند بلکه فقط به دنبال غنایم جنگی بودند و به این بهانه در سپاه اسلام ظاهر می‌شدند که بر غنایم جنگی سپاه مغلوب تسلط یابند و صرفا به همین دلیل قیام می‌کردند. وقتی کسی ادعای دین می‌کند و به هدف غنیمت و اسارت گرفتن لشکرکشی می‌کند در نظر شخص حکیمی چون فردوسی باید هم با دیده ناخوشایندی نگریسته شود و حق هم داشته است که این‌گونه بگوید. فردوسی همه سعی خودش را می‌کند که زبان فارسی را زنده نگه دارد که خوشبختانه موفق هم می‌شود و شاهنامه را ‌با این عظمت تالیف می‌کند و در اختیار آیندگان قرار می‌دهد و سبب می‌شود که ایرانی‌ها هرگز به زبان عربی صحبت نکنند.

شنبه 20 فروردين 1401
03:23:56
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT