مریم بیدخام
امروزه در کنار سرمایههای انسانی و اقتصادی سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفته است. سرمایه اجتماعی را میتوان مجموعهای از ارزشهای اخلاقی، روابط، تعاملات، شبکههای اجتماعی و هنجارهای متقابل دانست که در میان افراد و گروههای اجتماعی وجود دارد و موجب گرمی روابط اجتماعی و تسهیل عمل جمعی و اجتماعی آنها میشود.
برخورداری از این سرمایه موجب تسهیل در پیشبرد امور، کاهش هزینهها و از همه مهمتر موجب اثربخشی و بهینه شدن امور برای بهرهبرداری از سایر سرمایهها شده و راههای توسعه و پیشرفت جامعه را هموار میسازد. تقویت سرمایه اجتماعی در یک جامعه پیامدهای مثبتی به همراه دارد، در حالی که کاهش آن موجب سختی امور شده و اجرای بسیاری از کارها را بر عهده مسئولان قرار میدهد. از جمله آثار مثبت و کارکردهای اصلی سرمایه اجتماعی میتوان به تقویت وفاق و پیوستگی اجتماعی، خوشبینی و نشاط اجتماعی، رضایت از زندگی، مشارکت مدنی و تثبیت مردمسالاری دینی اشاره کرد، تا جایی که در صورت ایجاد اختلاف بین مردم، با اتکا به اعتماد موجود بهراحتی میشود آن را با کمترین هزینه مرتفع کرد. حال آنکه باوجود بیاعتمادی بین افراد در صورت بروز اختلاف کار به مراجع قضایی کشیده و دستگاه قضا با افزایش قابل توجه پروندهها مواجه خواهد شد.
سرمایه اجتماعی در سه سطح کلان، میانی و خرد قابل ارزیابی است؛ در سطح کلان سرمایه اجتماعی حاصل اعتبار و ارزشی است که آحاد افراد جامعه، نسبت به کل جامعه و حاکمیت در سطح کلان دارند که در قالب اعتماد و مقبولیت عمومی شهروندان، نسبت به عملکرد دستگاهها، ادارات، سازمانها و ... در حوزههای مختلف نمایان میشود. این سرمایه در سطح میانی حاصل تلفیقی از اعتماد شهروندان و مسئولیتپذیری نیروهای سازمانی و میزان کیفیت خدمات ارائه شده در حوزههای مختلف است. و اما سرمایه اجتماعی در سطح خرد، در چگونگی ارتباط بین افراد و نحوه تعامل و اعتماد بین افراد تعریف، و با هنجارها و ارزشهای اخلاقی در زندگی اجتماعی بازتولید میشود.
از آنجا که تقویت سرمایه اجتماعی در جامعه منجر به افزایش امنیت و کاهش بسیاری از آسیبهای اجتماعی میشود، بیتوجهی به آنها نیز میتواند بحرانهای محتملی را رقم زده و هزینههای گزافی را برگرده جامعه تحمیل نماید، در واقع میتوان گفت هر مقدار این ارزشها تقویت شوند رفتار افراد پیشبینی پذیرتر خواهد بود زیرا که افراد در چهارچوب قواعد خاصی رفتار میکنند. در نتیجه مناسبات اجتماعی روانتر و کم هزینهتر صورت میگیرد، از این روی حکومت میتواند از آن ظرفیت بیبدیل در راستای تحقق بخشیدن به افزایش سرمایه اجتماعی سود جوید. علاوه بر آن بین سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، به طوریکه هر میزان اعتماد در جامعهای بیشتر باشد سرمایه اجتماعی قوت میگیرد و به هر میزانی که فضای بیاعتمادی در جامعه حاکم شود، سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند.
در خصوص ارتباط میان ملت و حکومت نیز، میتوان گفت اعتماد سیاسی رابطه مستقیمی با سرمایه اجتماعی دارد. هر مقدار حکومت بر اساس احترام متقابل به حقوق مردم پایهگذاری شود، حمایت همه جانبه مردم از آن نیز بیشتر خواهد شد، بنابراین به هر میزان که ارزشهای اخلاقی و تدابیر حکومتی در این خصوص بیشتر شود، مردم نیز همیشه در صحنه خواهند بود و عکس آن هم قابل تصور است، یعنی به هر میزان که متولیان امرحکومت به مردم و خواستههای قانونی آنها بیاعتنایی کنند و رذایل جای فضایل اخلاقی قرار گیرد، حمایت و پشتیبانی مردمی هم کاهش خواهد یافت.
با توجه به آنچه گذشت میتوان چنین نتیجه گرفت که سرمایه اجتماعی دو کاربرد ویژه و اساسی دارد: یکی تقویت شبکههای انسجام اجتماعی و دیگری ایجاد رابطه دوسویه اعتماد عمومی بین آحاد مردم و حاکمیت؛ نتیجه این دو ایجاد رضایتمندی عمومی و افزایش سرمایه اجتماعی است تا بتواند کاهش بسیاری از آسیبهای اجتماعی را در پی داشته باشد.