در چیستی و چرایی شعر به وقت قرن جدید


 مجید بالدران
مرهمی بود زمان به سال صفر... هرزمانی، رنگ و طعم و وزن ویژه‌ای دارد که آن را از سایر زمان‌ها متمایز می‌کند و به آن تشخصی ممتاز می‌بخشد. در حالی برگ‌های تقویم آغاز قرنی جدید را نشان می‌دهد که تعریف ارتباط جامعه و شعر دستخوش تغییرات بسیار شگرفی شده است. به راستی چه معیارهایی ـ علاوه بر تعاریف نخ‌نما از نوع قالب و... ـ یک نوشته را از ساحت تک بعدی نثر به سپهر رویایی، چندضلعی و جادویی شعر می‌رساند؟ شاید ازنخستین لحظاتی که «آدم» پریشان ازفرط سوگواری‌ها اولین شعر جهان را «سروده»؛ «شعر چیست؟» پرسشی شد که نسل به نسل از اجداد به بازماندگان و ندیدگان انتقال یافت. به عنوان یک امربدیهی، شاعران ممتاز، اندیشه‌ی شعری و پشتوانه‌ی فرهنگی خود را با خوشه‌چینی از سخنان گذشتگان و دیگر زبان‌آوران هم روزگار خود به‌دست می‌آورند و سپس، بارویکرد ویژه‌ی ادبی منحصر به فردی، معانی مخصوص و دارای امضای شاعرانه را می‌آفرینند. تاثیرپذیری شاعران حقیقی از هم دیگر، همان‌قدر طبیعی و زیرپوستی است که ژرفای شوربختی انسان ـ البته اگر قرار بود «شعر» در اختیار آدمی قرار نمی‌گرفت. ـ بی‌هیچ دودلی، تاثیرپذیری مثبت از شاعران گذشته و هم روزگار، یکی از شیوه‌های نیک‌سخن سرایانی است که از دامچاله‌های تقلید و سرقت و ذوق آزمایی عبور کرده و به چشم‌اندازهای روشن ابداع و خلق معانی نوین رسیده‌اند. انس و قرابت ذهنی ـ زبانی نیما یوشیج بانظامی گنجوی، اخوان ثالث با فردوسی، فروغ فرخزاد با خیام، احمدشاملو با حافظ و سهراب سپهری با شاعران شرق دور، تکه‌هایی از این پازل بزرگ، چشم و از و تاریخی را در دیدرس قرار می‌دهد. این داستان. همین یک نکته‌ی بزرگ را در پی دارد که از هر زبان بشنویم؛ باز نامکرر است. اغلب اوقات «شعری» که در سکوت شب و دور از هیاهوی ممتد آدم‌ها و اشیاء گوناگون «سروده» می‌شود؛ در امتداد «روز» و روزهای قبل، پیشینه و پشتوانه‌ی خود را مهیا کرده است. اگرچه بازتاب ضربات عاطفی، معمولاً کلید انفجار احساسات و آغاز تخیل در وجود شاعر به‌شمار می‌آید؛ اما ظهور وبروز تمایلات عاطفی در زبانی آهنگین ـ همواره ـ با برشی از یک تصویر شروع می‌شود؛ در واقع عاطفه، تخیل، اندیشه، زبان و سایر مواد اولیه‌ی تشکیل‌دهنده‌ی شعر که به‌صورتی ناخودآگاه در متن «شعر» انعکاس می‌یابد؛ با «تصویر» در ذهن شاعر تجسم می‌یابد. به طور طبیعی، مدتی لازم است تا تصویر مرکزی مورد تاکید شاعر، باجان نجیب او، آمیزش پیدا کند و سپس، در زمانی که ـ قطعاًـ از پیش قابل پیش‌بینی و مشخص نیست؛ به شکل قطعه شعری ارائه شود. از آن جا که تخیل انسان‌ها، مرز و ماورا نمی‌شناسد؛ از هزاران تصویری که در طول روز، هفته و یا ... به ذهن یک شاعر خطور می‌کند؛ یکی که برجستگی و تشخیص بیشتری دارد و از شکل و شمایل شاخصی برخوردار است؛ موتور محرکه شعر در آستانه‌ی سرایش می‌شود و به عنوان مثال از ترکیب متضاد حباب و دریا چنین مفهوم ژرفی را به مخاطبان پیشنهاد می‌دهد: گفتمش ‌نقاش را نقشی بکش از روزگار باقلم، نقش حبابی برلب دریا کشید در این میانه اما یک پرسش اساسی این است؛ اصولاً وقتی قرار است «زبان» جای «تصویر» بنشیند و «زبان‌ورزی»، «تصویر پردازی» را کنار زده و به خشت اول سروده‌های نوین پارسی تبدیل شود؛ چگونه باید از کج رفتن دیوارهای اشعار امروز تا ثریای بیهوده‌گویی پرهیز کرد؟ با توجه به خشکی و عدم لطافت «زبان» در قیاس با دنیای رنگارنگ «تصویر»، مخاطبان بی‌حوصله، مصرف‌گرا و عجول روزگار ما، با چه تمهیداتی این‌گونه سروده‌های ثقیل، غیر کاربردی و مبهم را پذیرفته و با آن «زندگی» خواهند کرد؟ آیا "جسارت در پى‏جویى آفاق جدید و دقت در زوایاى گمشده" از شاخصه‏هاى شعر افراطی امروز همان"جستجوى معنى بیگانه‏ى" سبک اصفهانى (هندى) نیست؟ آیا "استفاده‏ى افراطى از استعاره و تشبیه و مجاز" با "اضمحلال بدوى‏ترین شکل تخیل و کمرنگ شدن عناصر بیان" که از ویژگى‏هاى شعر عصر صفوى بوده، تجربه‏اى به دست آمده در شعر پارسى نیست تا "ظرفیت‏هاى زبانى که به طور شگرفى به زبان محاوره نزدیک مى‏یابد" در شعر روزگار ما تکرار مکررات باشد؟ و سرانجام "بى‏توجهى به پاره‏اى دقایق ادبى"شکل کهن و کلیشه‏اى‌" بى‏نیازى نسبت به تزیین گرایى معنایى و صورتى در شعر" نیست؟ هر چند با چند نمونه‌ی کوچک و بهره‌مندی از محصول ذوق و اندیشه‌ی چند شاعر معدود، نمی‌توان و نباید نظریه‌ای را به تمامی شاعران یک نسل یا یک جریان ادبی تعمیم داد؛ با این همه به راستی آیا چشم بستن بر ذخایر ادبی این مرز و بوم که هنوز ده‌ها قابلیت نهفته دارند و لب گشودن از اطلاعاتی که تنها یاران حلقه در محافل مجازی و اینتنرنتی چهار نفری با انواع فیگورها و نشانک‌های دم دستی را سر حال می‌آورد تا "فازشاخص بودن و متفاوت!! بودن بگیرند"؛ راهکار برتر برون رفت شعر امروز پارسی از دامچال‌های بی‌هویتی، بن‌بست‌های بی‌مخاطبی و کوره راه‌های نارسایی و مبهمی خواهد بود؟ و سرانجام اینکه در گذار شتابناک لحظه‌ها به قرن‌ها، هنوز و همچنان این شعراست که التیام‌بخش رنج‌های آدمی است: کوه را ایستادن می‌فرساید رود را رفتن و آدمی را درمیانه رفتن و ایستاندن

دوشنبه 23 اسفند 1400
04:38:07
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT