عباس نیکویه
در حالی سال 1400 را به پایان میرسانیم که بیش از نیمی از سال را دولت آقای رئیسی عهدهدار مسئولیت بوده و در این مدت متاسفانه رشد صعودی اعتراضات و تجمعات صنفی را شاهد بوده و هستیم. بدون توجه به نوع مطالبات تجمعکنندگان و به فرض سیاسی و جهتدار نبودن این تجمعات، بررسی ریشههای شکلگیری آنها از لحاظ مدیریت سیاسی و اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است و ضرورت دارد تمامی عزیزان دلسوز انقلاب و نظام اسلامی به آن توجه ویژه و وافر داشته باشند.
علت هر تجمع و تظاهرات غیرسیاسی و صنفی را میتوان در دو موضوع جستجو کرد: اول اینکه مسئولین مرتبط با آن موضوع یا قابل دسترسی برای مردم نبوده و نیستند و یا توانایی پاسخگویی مناسب و قدرت توجیه مساله و حل مشکلات را ندارند و دوم اینکه مردم اعتمادی نسبت به مسئولین و دستاندرکاران ذیربط ندارند که در روند این بیاعتمادی مردم این دو عامل نقش اساسی داشته است. یکی فساد فراگیر در بخشهای مختلف به طوری که هر روز مردم شاهد اخبار اختلاسهای هزاران میلیاردی در دستگاههای دولتی و بانکها و ... هستند و دیگر فاصله طبقاتی به وجود آمده در جامعه اسلامی و تغییر الگوهای رفتاری و زندگی بسیاری از مسئولین و موضوع آقازادهها و فاصلهگرفتن از مبانی انقلاب و آرمانهای امام راحل (ره).
حال آیا وقت آن نرسیده است که بدون تعصب و با نگاهی واقع بینانه این پدیده اجتماعی را مورد واکاوی قرار دهیم که چگونه مردمی که برای حفظ نظام اسلامی به آن اعتقاد و اعتماد داشتند و از اهدای یک تخممرغ تا اهدای خون چند فرزند خود دریغ نکردند و در سختترین شرایط اقتصادی سهمیههای خودشان را با همسایگان تقسیم میکردند و هرگونه تجمع و اعتراض و تحصن را در نظام اسلامی حرام میدانستند، اکنون احساس میکنند که حقوقشان از بین رفته و برای مطالبه آن هر روز باید در کف خیابانها تجمع کنند و فریادشان بلند باشد تا شاید کسی فریادشان را بشنود! و این بیاعتمادی و اعتراض مردم یک زنگ خطر جدی است که باید سریعا برای بازسازی و اصلاح آن اقدامات جدی کرد؛ در اولین گام برای اعتمادسازی مردم باید دیوارهایی که بین مردم و مسئولین کشیده شده را از میان برداشت و با بازگشت به مبانی انقلاب و روحیه جهادی و خدمتگزاری همدرد مردم شد و لذا با نگاه رعیتی نسبت به مردم و حقوقهای نجومی و فرهنگ آقازادهها و اینکه مردم نتوانند حتی رئیس یک اداره در شهرستان را تا 2 و 3 ماه ملاقات کنند و ... هرگز نمیشود در مردم اعتمادسازی کرد و لذا وقتی مردم مسئولین را در سختیها و شادی در کنار و همردیف خود ببینند تمامی سختیها را تحمل و در برابر آن مقاومت میکنند.
گام بعدی، مبارزه جدی، واقعی و بدون اغماض با فساد و بانیان آن است. وقتی مردم در تلویزیون و یک دادگاه شاهد برخورد با یک باند فساد هستند و بعد از شش ماه و یا یک سال فسادهای دیگری را میشوند این جسارت و نترسیدن از عاقبت کار و رسیدگی نکردن محاکم را به این حساب میگذارند که احتمالا در پشت پرده اتفاقهای خاصی میافتد و گویا عزم جدی برای مبارزه با فساد وجود ندارد! که این خود میتواند عامل بسیار مهمی در بیاعتمادی مردم باشد و لذا ضروری است دولت آقای رئیسی در انتصابها به شاخصههای پاکدستی، روحیه انقلابی و مردمی بودن توجه ویژه داشته باشند و با فراهم آوردن یک فضای رسانهای آزاد و ارتباط دو سویه با مردم در جهت اعتمادسازی عمومی گامهای موثری بردارند.
به امید آن روز