ترجمهی: ا. امیردیوانی
آیا احساس دلتنگی میکنید؟ غمگین شدهاید؟ در این صورت تنها شما آیا چنین نیستید. همه اندوهگین میشوند. آری، هر کسی را که تاکنون دیدهاید. برخی افراد گاهی احساسات غمانگیزی داشته و بعضی نسبتا اغلب دارای احساسات غم میباشند. افزون بر نیمی از نوجوانان و شمار زیادی از خردسالان نیز دستکم ماهی یک بار دستخوش دورهی اندوهباری میشوند.
وقتی با خلقوخوی غمآلودی روبرو میگردید، شاید این وضع تداوم یابد، ولی معمولا احساسات اندوهخیز به مدت طولانی دوام میآورد ـ چند ساعت یا شاید احتمالا یکی دو روز. گونهی ژرفتر و شدیدتر غمگینی که زیادتر طول بکشد، افسردگی نامیده میشود.
غمزدگی چیست؟
اندوهگینی، احساس بوده و یکی از چند هیجان بهنجار بشری یا خلقوخویی است که ما همگی از آن برخورداریم. نژندی، احساسی است که وقتی افراد چیز مهمی را از کف میدهند یا زمانی که از چیزی سرخورده و دلشکسته میگردند یا وقتی آنان یا کس دیگری با رخداد غمباری روبرو میشوند به آنها رو میکنند. انسانها در تنهایی، غالبا غمین میگردند.
هنگامی که آدمی آزرده میشود، ممکن است دنیا در نظرش غمافزا و نامهربان به نظر آید.
شاید حس کند که بیصبرانه چشم به راه چیزی نیست. امکان دارد گزند عمیق درون، خوشخلقی عادیاش را بر هم زند.
اندوهگساری، فرد را به گریه وامیدارد و گهگاه جلوی اشکش را نمیتواند بگیرد. بیشتر اوقات گریستن، حال شخص را بهتر میکند.
گاهی که انسان غمگین میگردد، دوست دارد که اندکی تنها بوده یا احتمال دارد نیازمند شخصی باشد که برای پشت سر نهادن احساسات غمافزا، وی را دلداری دهد یا از تنهاییاش به در آورد.
صحبت دربارهی عامل غمگینی او قاعدتا به محو شدن حس دلتنگیاش یاری میکند.
وقتی اندوه، شروع به برطرف شدن میکند، گویی بار سنگینی از شانههای آدم برداشته میشود.
چرا غمگین شدن، طبیعی است؟
گاهی حس اندوهگساری عادی است. شاید فردی به آنچه که میخواسته، نرسیده و یا امکان دارد برای کسی دلتنگ شده باشد. ممکن است کسی را از دل و جان دوست بدارد، نخواهد با او از در دوستی درآید و خودش حال خوشی نداشته باشد. احتمالا بیماری یا کسالتی وی را از انجام خواستهاش بازدارد یا از یارانش متمایز گرداند. غمخوارهگی، دلایل زیادی دارد.
اکثر اوقات، دلخستگی بر اثر فقدان یا جدایی کسی، تغییری دشوار یا ناکامی ناشی از چیزی یا مشکلات حاصل از روابط عاطفی پدید میآید.
فقدان و جدایی
این دو حالت، متداولترین علت غمگینی شمرده میشود. از دست دادن کسی یا چیزی که انسان به آنها پایبند میباشد، بسی اندوهبار است. فقدان، انواع گوناگونی دارد. احتمال میرود مرگ یکی از خویشاوندان یا دوستان یا حیوان دستآموزی شخص را هفتهها یا ماهها اسیر غم کند. نوع غصهای که از مرگ دلبندی در وجود بشر لانه میکند، اندوه نامیده میشود.
سایر اقسام فقدان یا جدایی از اشخاص مهم نیز غمافزاست مانند نزدیکان فرد که طلاق گرفتهاند. بعضی وقتها مستقیما و با صراحت اندیشیدن دشوار است زیرا شخص نمیتواند فکر خود را از فقدان کسی منحرف گرداند.
معمولا بار غصهای که او در پی ضایعهای دوش میکشد، تدریجا سبک میشود، هر چند امکان دارد بابت یک فقدان عظیم، اندکی اندوه بر جای ماند.
تغییرات
تغییرات مشتمل بر ترک کردن چیزی (یا کسی)، همچون نقل مکان به شهر جدید، عوض کردن مدرسه و ترک دوستان قدیمی هم شخص را افسرده میسازد. تولد برادر یا خواهر نیز وی را آزردهخاطر میسازد ولو اینکه همه فکر کنند او باید از داشتن خواهر یا برادر نوزاد خشنود باشد.
ناامیدیها
نومیدیهایی چون باختن مسابقهای که شخص امیدوار بوده برنده شود، نمرهی کم گرفتن، یا دعوت نشدن به مهمانی، ممکن است غمانگیز باشد. غصه، واکنش طبیعی بدان چیزهاست. طرز غمگینی آدمی معمولا به بزرگی یا کوچکی نامرادی مربوط میشود.
رابطهها
بیشتر اوقات، روابط و تفنن، نشاطآور است. لیکن تنش یا تضاد موجود در ارتباطات مهم یا پیوندهایی که میگسلند نیز اندوهخیز میباشد. بسیاری از بچهها در چالش رشد و بالندگی و کسب استقلال، با اعضای خانواده و مخصوصا پدر و مادرشان میستیزند.
وقتی روابط بین اشخاص و عزیزانشان تیره است یا موقعی که از آنان خرده گرفته میشود یا نه سرشان زیاد داد کشیده میشود، اغلب غمزده میگردند. دعوای ایشان بر سر پول، پوشاک، اصلاح مو، مدرسه و دوستان است. همچنین در آموزشگاه مسایل مربوط به معلمان و دانش پایهها (کلاسها) نیز غماندوز به شمار میآید.
عوامل دیگری که کودکان را اندوهگین میسازد
سایر کودکان، اعم از دوستداران یا بدخواهان، میتوانند از طریق ستیزهجویی، مردمآزاری، فشار همگنان، پشتیبانی نکردن از فرد یا کنار نهادن وی از فعالیتهای گروهی، موجب اندوهگساری شود. اگر نزدیکان کسی، منظورش را درست نفهمند، ممکن است به احساسات غمانگیزی بیانجامد.
گاهی احساسات دیگری با اندوه هم درآمیخته شود. در ضمن وقتی غم سراپای وجود شخصی را فرا میگیرد. او احساس خشم یا گناه میکند. مایل است خودش یا سایرین را سرزنش نماید. عدهای از کودکان اشتباها تصور میکنند که رویدادهای غمآلودی نظیر مرگ، بیماری یا طلاق همگی تقصیر آنهاست ـ اما حقیقت جز این است. کودکان، عامل چنین رخدادهایی نیستند.
چه موقع خستهدلی، مشکلآفرین است؟!
در صورتی که حس غمآلود به مدت بسیار طولانی ادامه یابد، بر شما عمیقانه لطمه زند و لذت بردن از جنبههای نیکوی زندگی را برایتان دشوار سازد، چنین حالتی را افسردگی نامند.
در زیر برخی از نشانهها و علامتهای افسردگی را آوردهایم:
ـ احساس بیهودگی یا کرختی
ـ حس ناامیدی (مثل بیصبرانه منتظر چیزی نبودن)
ـ احساس گناهکاری یا بیارزشی
ـ حس تنهایی یا رانده شدگی
ـ احساس زودرنجی و ناراحتی
ـ حسی چونان که هیچ چیز دیگر اسباب شادمانی نیست.
ـ اشکال داشتن از لحاظ تمرکز روی تکلیف مدرسه یا کارخانه یا گرفتن نمرات کم
ـ اشکال داشتن از نظر تمرکز روی چیزهایی همانند مطالعه یا تماشای تلویزیون یا به یاد نیاوردن نمایش تلویزیونی یا موضوع کتاب
ـ نیرو و توان کمتری داشتن و پیوسته احساس خستگی کردن
ـ خیلی زیاد خوابیدن و یا به اندازهی بسنده نخوابیدن
ـ تغذیهی ناکافی و کاهش وزن یا خیلی زیاد خوردن و چاق شدن
ـ دربارهی مرگ و خودکشی اندیشیدن
ـ کمتر با دوستان و بیشتر تنها بودن
ـ زیاد و غالبا بیجهت گریستن
ـ احساس بیقراری (ناتوانی در آرام نشستن یا آرامش)
ـ برخورداری از برخی ناراحتیهای جسمانی، مانند دل درد، سردرد یا درد (قفسهی) سینه
شاید افسردهدلان حتی ندانند که افسرده شدهاند. بیشتر اوقات پدر و مادر یا معلم، متوجهی تغییرات رفتاری، شبیه آنچه که در فهرست بالا آمده، بشوند.
امکان دارد افسردگی در خانوادهها شایع باشد. داشتن پدر یا مادر افسردهدل به احتمال زیاد به افسردگی فرزند منجر میشود.
شماری از بچهها در پی از دست دادن یکی از افراد صمیمی مانند والدین، مشکلات دیرپای خانگی، از آن جمله خشونت، بیماری یا استعمال مشروبات الکلی یا موادمخدر، کودک آزاری، بیتوجهی و تنهایی، تجاوز به عنف، بیماری درازمدت، سوختگی یا حوادث، افسرده میشوند. لیکن گاه ممکن است بچهها بیخود و بیدلیل افسرده حال گردند.
یاریجویی
حالت افسردگی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان امکانپذیر است. برای افسردگان در هر سن و سالی که باشند، یاریجویی بسیار اهمیت دارد. وقتی آنان مدد بجویند، فورا بهبود مییابند. بعضی اوقات مراقبت در التیام افسردگی موثر است. گاهی مداوا شامل گفتوگو با شخصی است که اطلاعات کاملی دربارهی مرض یاد شده دارد و گاه هر دو مورد یاد شده کاربرد دارد.
اگر فکر میکنید که افسردهاید یا در واقع دستخوش غمی هستید که به آسانی زدودنی نیست، صحبت دربارهی آن با بزرگسالی از قبیل والد، خویشاوند، پزشک، رایزن راهنما، مربی یا دوست بالغ صمیمی، مفید است.
این شخص قادر است در یافتن شیوهی صحیح درمان به شما یاری کند. ضمنا بسیاری از شهرها دارای تلفنهای قرمز بهداشت روان یا خودکشیاند که شماره و ویژگیشان در دفتر تلفن آورده شده است. همیشه در پشت این قبیل تلفنها اشخصاصی هستند که هنگام اندوهگینی یا افسردگیتان به شما کمک میکنند ـ کسانی که میتوانند یاریگرتان باشند.