خشنودی واقعی از درون آدمی ناشی میگردد!
ا.امیر دیوانی
زندگی، شیرینترین آب نبات نیست. گاه زمانی که دل به دنیا میبندم، حقیقتاً بسی ملالآورست. به پیرامون خویش مینگرم و به کسانی برمیخورم که همچنان به طرز جالب و شگفتانگیزی به حیاتشان تداوم میبخشند. سپس چنین اندیشههایی، همچون حبابهای تو خالی، به ذهنم میرسد که «چگونه زندگی آنان اینقدر به نحو دلنشینی، دلانگیز شده است؟ چطور شده که ایشان باوجود زندگانی پر مشغله و تنشزایشان خنداناند و مسخره بازی در میآورند؟»
آنگاه قدری درنگ کردم، مشاهده نمودم و دریافتم که شاید پژوهششان را بر سر چیزی موسوم به «خویش» میآغازند.
پس چطور میشود که فردی به واقع دلشاد میگردد. گام نخست این است که خودتان را دوست داشته باشید.
روزی استاد الهیاتم به من گفت که: «مهر ورزیدن به مفهوم پذیرش است» شیفتهی خود بودن این مفهوم را دربردارد که شما پذیرفتهاید انسان تمام عیاری نیستید، ولی در پس نارساییها باید ذرهای از شهامت باشد تا بتوانید به شیوههایی پی ببرید که چهسان برای رهایی از اشتباهات خویشتن، کمال استفاده را از گنجینهتان بکنید.
وانگهی، سرخوشی واقعی به رضایت خاطر مربوط است. وقتی که از شغل، طرز نگرش خود به خانواده، دوستان، زیستگاه، خودرو و آن چه که اکنون در اختیار دارید راضی هستید ـ در واقع پاسخ این پرسش یعنی «چگونه به راستی خوشحال میشویم؟» را میدانید.
موقعی که متوجه میشویم شروع اندکی از درون سرچشمه میگیرد، آن آغاز خُرد سرانجام به چیز دیگری میانجامد. اما اگر مدام سوالاتی در مورد زندگی بکنید، به هیچوجه برایتان فایده ندارد و هرگز به شادمانی حقیقی دست نمییابید.
من بر این باورم که هدف از زندگی، تشخیص درستی و نادرستی، کوشش و شکست و برد و باخت است که به اندازهی دم و بازدم شما روی میدهد. ناکامی در حیات آدمی چونان هوا و وافر بوده و ضرورت یافته است. لیکن این وضع نباید ما را از شادمانی باز دارد.
باوجود تمام عوامل یاد شده، چگونه میشود به معنی واقعی کلمه دلی شاد داشت؟
به شما یادآور میشوم ... هر بار که تلاش میورزید، کیفیت زندگی و هستی خویش را بهبود بخشید، خواه جارو پارو کردن اتاق، یاریرسانی به دوست، مردودی در آزمونهای تخصصی و شرکت مجدد در آن باشد، زندگی، امتیازات مشابه در این موارد برایتان قایل میشود.
زندگی را به مثابه تابلوی بزرگ امتیاز تصور کنید. هر دفعه که گامی به جلو مینهید، امتیازاتی برای خود کسب میکنید. آیا بهتر نیست که در پایان هر بازی به آن تابلو بنگرید و به خود بگویید: «جونمی! امروز امتیازی گرفتم. خشنودم که چیزی را آزمودم!»
توصیف هر کس از «شادی» خاص خود اوست. احتمال دارد نشاط یک نویسنده از آن باشد که تا سر حد امکان کتاب پرفروشی را عرضه کرده است. امکان دارد پول زیاد سبب خوشحالی گدایی گردد. ممکن است دلشادی بازرگانی از کامیابی سرچشمه گرفته باشد. بنابراین واقعا حال چطور به راستی از ته دل شادمان میشویم؟ پاسخش ساده است. نباید در این جهان از بهترین اشیاء برخوردار باشید بلکه ضرورت ایجاب میکند از هر چیز یگانه نهایت استفاده را به عمل آورید. هنگامی که به اشتباهتان لبخند میزنید و به خود میگویید: «دفعهی دیگر کارم بهتر خواهد شد»، در این صورت قدرت ارادهی راسخ را با خود حمل می کنید تا استقامت نشان دهید که احتمالا همانند آتش بوتهزار گسترش یابد. شما متمایلید که بار دیگر طاقت بیاورید و بکوشید ـ باشد که حقیقتاً شادمانتان گرداند.
زمانی که آموختید خودتان و خطاهای شخصیتان را پذیرا شوید، گام اول یعنی «به چه نحو واقعا دل شاد شویم؟» را پشت سر مینهید. چرا که اگر بدانید چگونه سایرین را بپذیرید، خودتان هم مورد قبول عام واقع خواهید شد. به شرط اینکه دوست داشته باشید و بدانید چطور از عهدهی این کار برآیید، ده مرتبه با عشق ومحبت رویاروی خواهید شد.
چنانچه بار دیگر سوال بالا را از من بکنید، شما را نزد یکی از دوستانم خواهم فرستاد که جداً میگفت: «عمدتا میدانیم که خنده، موثرترین داروی دردها و رنجهای زندگی است. لکن اکثراً خبر نداریم که بهترین نوع خنده، خنده به خودمان است و بس!»
منبع: کتاب: Self Improvement Guide