ملودی‌های امروزی حس و حال آثار قدیمی را ندارند


مقدمه
«مرتضی میلانی» سال 1338 در قزوین و در خیابان مولوی به دنیا آمد. به دلیل علاقه و پرورش در یک خانواده هنری به موسیقی علاقه‌مند شد. بعد از پشت سر گذاشتن چند دوره آموزشی در قزوین و تهران، در نهایت به مدت 11 سال به فراگیری ساز سه‌تار نزد استاد جلال ذوالفنون مشغول شد. میلانی نقش مهمی در آموزش سه‌تار نوازان قزوین در دهه 60 و 70 ایفا کرد. برگزاری نخستین کنسرت رسمی قزوین پس از انقلاب توسط او از دیگر نکات مهم زندگی هنری میلانی به‌شمار می‌آید. وی چندین سال است که به تحقیق و پژوهش در حوزه ساخت سه‌تار مشغول است. آنچه در ادامه از خاطر شما فرهیختگان می‌گذرد حاصل گپ‌وگفت با این پیشکسوت و استاد موسیقی است که تقدیم شما مخاطبان می‌شود. ـ در ابتدا بگویید چطور به موسیقی علاقمندن شدید؟ پدرم علاقه زیادی به رادیو داشت. یک رادیوی قدیمی لامپی داشتیم که وقتی روشن می‌کرد و صدایش درمی‌آمد، برای من خیلی جالب بودکه بدانم چطوری از آن صدا در می‌آید و موسیقی پخش می‌کند. همین کنجکاوی باعث می‌شد که به برنامه‌های موسیقی آن دوره علاقمند شوم. انگار از همان کودکی ملودی‌های ناب ایرانی در من اثرگذار بود و ناگفته نماند علاقه به هنر و موسیقی در خانواده ما موروثی است. پدربزرگ مادری‌ام تار می‌زد و حاج غلامحسین جانزاده نام داشت و مادربزرگم دستگاه‌های موسیقی را به خوبی می‌شناخت. از طرفی مادرم هم صدای خوش داشت و بسیار به موسیقی علاقمند و قاری قرآن بود و در مجالس زنانه با صدای خوش قرآن می‌خواند. برادر بزرگ من نیز در حوزه هنرهای نمایشی، تئاتر و سینما فعالیت دارد که همه این موارد در من تاثیر داشت و سبب شد تا به سراغ موسیقی بروم. ـ اولین سازی که خریدید را به یاد دارید؟ اولین سازم را خودم ساختم که بد نیست اشاره‌ای هم به آن داشته باشم. تصویر سنتور را در تلویزیون دیده بودم و یک شکل ذوزنقه در ذهنم حک شده بود. به بازار رفتم و چند تا جعبه میوه فراهم کردم و با چوب آن‌ها یک کلافی مثل سنتور درست کردم و برای سیم‌های آن سراغ دوچرخه‌سازی رفتم و از سیم ترمز و باز کردن آن به صورت تک رشته استفاده کردم و از میخ و پیچ برای درست کردن سیم‌گیرها و گوشی‌ها و خلاصه هر طوری بود دست و پا شکسته یک چیزی شبیه به سنتور ساختم که صدایی از آن درمی‌آمد. سال 51، 52 بود و من محصل بودم. سنتور را به عنوان کاردستی بردم مدرسه و جالب اینکه یک معلم تربیتی داشتیم به اسم‌‌ آقای نهاوندی که برخورد خیلی خوبی با کار من کرد و خیلی من را تشویق کرد. حتی این سنتور را مدت‌ها در راهروی مدرسه میان کاردستی‌های دیگر گذاشت. هر چه که بود آن سنتور با تمام معایبش پاسخ من بود به ندای درونی‌ام. ندایی که من را به سمت خود می‌کشید. ـ فراگیری سه تار را از چه زمانی شروع کردید؟ بعد از دوران خدمت سربازی قصد داشتم کلاس بروم ولی در قزوین به طور رسمی کلاسی برای آموزش وجود نداشت و فقط کلاس‌های خصوصی استاد وکیلها بود که در منزل ایشان دایر بود و اکثر کسانی که می‌خواستند آموزش ساز ببینند پیش ایشان می‌رفتند. در تهران هم فقط کانون چاووش را می‌شناختم و معروف بود که زیر نظر استادان مشکاتیان، لطفی، علیزاده مدیریت می‌شد. سال 61 به چاووش رفتم و در کلاس تار استاد طلوعی ثبت‌نام کردم. دو سه ماهی از آموزش تار نگذشته بود که در میان راه، یک روز سازم را گرفتند. اتفاقا ساز را هم از کسی امانت گرفته بودم که صاحبش قبول نکرد غرامتش را بپردازم و رفتم سراغ سه تار، چون حمل و نقل سه‌تار آسان‌تر بود و با جاسازی در ماشین دوباره به چاووش رفتم و این بار در کلاس آقای فیروزی ثبت‌نام کردم. دهه شصت حمل و نقل ساز به این آسانی نبود و رفت و آمد بسیار سخت و به همین دلیل تصمیم گرفتم کار آموزش را در قزوین ادامه بدهم و نزد آقای وکیل‌ها ادامه دادم. بعد از مدتی به پیشنهاد آقای جرندقی که نوازنده سنتور بود با کلاس‌های استاد ذوالفنون آشنا شدم و از آن به بعد تا مدت 11 سال پیش استاد ذوالفنون ادامه کار دادم و از سال 65 با تایید استاد، مجوز آموزش به شیوه ایشان را گرفتم. ـ اگر اشتباه نکنم اولین اجرای کنسرت مستقل در قزوین را بعد از انقلاب شما برگزار کردید. کمی در این مورد توضیح بدهید. در سال‌های بعد از انقلاب اصلا چیزی به نام اجرای کنسرت به طور اختصاصی در قزوین نداشتیم؛ حتی پیش از انقلاب هم تا آنجا که من اطلاع دارم کنسرت مستقل در قزوین برگزار نشده بود. معمولا موسیقی در حاشیه برنامه‌های مناسبتی اجرا می‌شد. سال 1370 با مراجعه به اداره ارشاد درخواست اجرای کنسرت کردم. مرحوم خاکساران مدیر وقت ارشاد بودند و من را ارجاع دادند به آقای خرمشاهی که مسئول امور هنری بودند و ایشان گفتند که من حرفی ندارم ولی هیچگونه حمایتی از شما به لحاظ اجرایی و مالی و... نخواهیم کرد؛ و من را به حراست اداره معرفی کردند که تازه اول کار و سماجت من برای اجرا شروع شد. در نهایت بعد از پیگیری‌های مکرر مجوز اجرا گرفتم و با حمایت جناب آقای میرزایی که مسئول هنری اداره هلال‌احمر بودند به مدت 11 شب موفق به اجرای کنسرت شدیم که با استقبال باورنکردنی مردم از گروه «سه‌تارنوازان اقبال» که همه از شاگردان خودم بودند برگزار شد؛ با خوانندگی آقای شهبازی. امکاناتی نداشتیم و سیستم صوتی خیلی ضعیف بود ولی استقبال مردم برای ما شگفت‌انگیز بود. دو سال بعد همین گروه دومین کنسرت را در سالن اداره برق برگزار کرد. کنسرت بعدی که بنده در آن حضور داشتم در سال 78 برگزار شد به سرپرستی آقای حسین میثمی که من در آن اجرا هم سه تار می‌زدم هم خواننده‌ی گروه بودم. از این تاریخ به بعد به دلیل مسائل شخصی از اجرا و کنسرت کناره گرفته و فقط به آموزش پرداختم. ـ از تحقیق‌هاتی که در مورد ساخت سه‌تار انجام دادید بگوئید و اینکه به چه نتایجی رسیدید؟ خیلی سال هست که در مورد ساخت و صدادهی خوب و قابل قبول تحقیق می‌کنم و به نتایج قابل قبولی هم رسیدم که نتیجه‌ا‌ش ساخت چندین ساز است که به صورت هدیه به چندین هنرجو و علاقه‌مند تقدیم کردم. البته بدون دریافت هزینه؛ چون قصدم فقط تحقیق بوده و ثبت تجربیات برای ساخت ساز خوب و انتقال به علاقه‌مندان این هنر. ناگفته نماند در این زمینه پیش اکثر سازندگان رفتم از جمله استاد هاشمی، جزایری، مرحوم زنگنه و دیگران که از تجربیاتشان استفاده کردم. الان هم هر علاقه‌مندی که استعداد یادگیری و شرایط کار برای سازسازی را داشته باشد حاضر به انتقال تجربیاتم هستم. هدفم بیشتر در این مورد ساخت سازهایی است با کیفیت بالا که نوازنده بتواند رابطه خوبی با ساز برقرار کند تا شنونده از شنیدن ملودی و نواختن لذت ببرد. ـ کمی از این موضوع فاصله بگیریم. فضای موسیقی به نسبت گذشته چه تغییری کرده؟ تکنیک نوازندگان خیلی پیشرفت کرده و به لحاظ کمیت بسیار نوازنده داریم ولی متاسفانه ملودی‌ها آن حال و حس نوازندگان گذشته و کلاً آثار گذشته را ندارند و کارهای دهه‌های اخیر اکثراً دلنشین نیستند و این موضوع البته علت‌های مختلفی دارد که صحبت کردن در این موارد فرصتی دیگر می‌طلبد. ولی به‌طور خلاصه امروز تکنولوژی کار ساخت و تهیه آثار هنری و موسیقیایی را بسیار راحت کرده. تکنولوژی و تکنیک نوازنده باید در خدمت یک ایده و تفکر قرار بگیرد و فن نوازندگی به خودی خود اثرگذار نیست؛ فقط یک تبحر است. آنچه که اثر هنری نامیده می‌شود، انتقال یک بینش و نگاه است از هستی توسط هنرمند به کمک رشته هنری‌اش (موسیقی، نقاشی، عکاسی و...). حالا این وسیله یا ساز است یا بوم نقاشی یا دوربین و سینما. تمامی هنرها در واقع انتقال یک احساس به شنونده و بیننده به وسیله ابزار هنری با روش‌های متنوع هنری هستند و آنچه اثرگذار خواهدبود برای مخاطب، برداشت هنرمند است از هستی و هر پدیده‌ای که به زندگی و بودن مربوط می‌شود؛ البته به بهترین شکل و فرم زیباشناختی. در غیر این صورت اثر، هیچ احساسی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند و مخاطب هیچ ارتباطی با سازنده اثر و اثر هنری او نخواهد داشت. برای اینکه شنونده و بیننده آثار هنری به دنبال یک خبر و احساس است که در او حالت خوش و یا فکر ایجاد کند. برای ایجاد چنین حالی ابتدا باید هنرمند تفکر و زیست هنری داشته باشد؛ باید در همه حوزه‌های هنری شناخت حداقلی داشته باشد. با ادبیات و شعر و فلسفه و فرهنگ و تمدن ایران و حتی جهانی آشنا باشد. ـ در مورد آموزش موسیقی چه نظری دارید؛ آیا به نسبت گذشته پیشرفت کرده‌ایم؟ ببینید آموزش موسیقی بسیار موضوع حساس و مهمی است. به نظر من هر نوازنده‌ای که صرفاً به لحاظ تکنیکی پیشرفت کرده لزوماً معلم خوبی هم نخواهد بود. معلمی و آموزش دادن، یک مجموعه از دانش و اطلاعات و فن است برای دانشجو و علاقه‌مند. مخصوصا در حوزه هنر و به این دلیل پیشنهاد می‌کنم برای آموزش مدرسی انتخاب شود که هم از نظر فنی و هم از نظر علمی و دانش اجتماعی و رفتار و اخلاق هنری، حداقل‌ها را داشته باشد. ـ اگر موافقید به موضوع جشنواره هنرجویی قزوین بپردازیم؛ چه شد که شما جوایز این جشنواره را پرداخت کردید و حامی مالی این جشنواره شدید؟ به اعتقاد من یک گروه هنری و یا نوازنده باید به موضوع اثر و برنامه و نحوه اجرای صحیح و ... فکر کند. برای اجرای یک اثر موفق و خوب عوامل مختلفی تاثیرگذارند. یکی از این عوامل مدیریت و عوامل اجرایی هستند یعنی امکانات و حمایت‌ها که البته در درجه اول به عهده مسئولان ذیربط است ولی در شرایطی هستیم که این مسئولیت به عهده افراد و یا مجموعه‌های غیرانتفاعی می‌افتد تا نگذارند برنامه‌های هنری متوقف شده و استعدادهای شخصی شکوفا نشوند و رشد نکنند. با توجه به این دیدگاه در جشنواره هنرجویی برای اینکه شرکت‌کنندگان و بچه‌های علاقه‌مند انگیزه خودشان را از دست ندهند و تشویق شوند تصمیم گرفتم اهدای جوایز نقدی را به عهده بگیرم و خداوند خالق هنر را شاکرم که این توانایی و امکان را به من داده که بتوانم سهمی در اشاعه فرهنگ و هنر ایران به خصوص موسیقی داشته باشم. در ادامه این تصمیم قصد دارم با تاسیس و تشکیل یک هنرکده این رویه را ادامه بدهم که البته این هنرکده کاملا شخصی و بدون هیچ‌گونه وابستگی به فرد یا گروهی در تصمیم‌گیری، فعالیت خواهد داشت و به لحاظ اجرایی از همه دوستان و علاقه‌مندان و فرهیختگان و صاحب‌نظر دعوت به همکاری خواهم کرد. ـ در خاتمه بگوئید چه برنامه‌ای برای آینده دارید؟ بعد از ثبت هنرکده قصد دارم با کمک و مساعدت انجمن موسیقی و دوستان و اهالی موسیقی حامی برگزاری یک جشنواره کودک و نوجوان باشم. تا ببینم شرایط به چه صورت پیش می‌رود.

شنبه 2 بهمن 1400
04:26:13
 
 
Copyright © 2024 velaiatnews.com - All rights reserved
E-mail : info@velaiatnews.com - Power by Ghasedak ICT