محمدرضا مقدم
مقدمه:
فلامنکو یکی از سبکهای موسیقی در جهان است که باید خاستگاه آن را ایالت اندلس در جنوب کشور اسپانیا دانست. فلامنکو بیشتر تاثیر خود را از مردمان هند و آریا که به صورت کوچنشینی و دورهگردی در سراسر اروپا و خاورمیانه حضور داشته و «کولی» نام داشتهاند گرفته است. گرچه در شکلگیری تکامل این سبک نمیتوان از تاثیرگذاری موسیقی مورها و مسلمانان شمال آفریقا چشمپوشی کرد.
با این مقدمه کوتاه به سراغ کتاب «گیتار کولی و فلامنکو» تالیف کلود وُرمز میرویم که خوشبختانه توسط پیمان ریاحی و سعید افزونتر به زبان فارسی ترجمه شده است. این کتاب با مقدمه حمید عابدیها در 119 صفحه توسط انتشارات ماهور به زیور طبع آراسته شده و میتواند راهگشای هنرجویان و علاقهمندان گیتار فلامنکو باشد. بیشک ترجمه و نتنگاری اثری که 4 سال از عمر یک هنرمند را به خود اختصاص میدهد حرفهای زیادی برای گفتن دارد و شایسته است که مورد توجه هنرمندان و صاحبنظران قرار گیرد. متن پیش رو حاصل گفتوگو با پیمان ریاحی مدرس نام آشنای گیتار و یکی از مترجمین کتاب «گیتار کولی و فلامنکو»است که از خاطر شما فرهیختگان میگذرد.
در ابتدا کمی در مورد نغمههای موسیقی فلامنکو توضیح دهید:
بخش مهمی از گنجینهی نغمات موسیقی فلامنکو، از نظامی به نام کُمپاس تشکیل شده است که مبتنی بر دورههایی متری است و این دورهها مشتمل بر یک یا چند نظام تاکیدهای ریتمیِ اجباری هستند، مانند سُولنا، سِگِریا، تانگوس، فاندانگوس دِ اوئلوا و مشتقات آنها.
آیا میتوان کُمپاس را رکن اصلی فلامنکو دانست؟
کُمپاس عنصر بنیادین ریتم در فلامنکو و معنای لغوی آن دوره است. هر کُمپاس الگویی از ضربهای موکد (قوی) است که مرتب تکرار و باعث ایجاد انگیزه و نظم در ریتم میشود. انواع گوناگون کُمپاس دارای الگوهای متفاوت هستند.
تکرار مکرر الگوها خالق نبض حیاتی در ریتمهای فلامنکو است که مانند ضربان قلب به ریتمها حالت و هیجانی دوباره میبخشد. اگر یک هنرجو سعی کند حتی از اولین گامهایش در راه فراگیری گیتار فلامنکو به درک عمیقی از انواع مختلف کُمپاس برسد خیلی زود قادر به خلق فضای ریتمیک خواهد شد که در حقیقت یکی از ارکان اصلی فلامنکو به شمار میرود. اگر هنرجو بتواند اصل و منطق کُمپاس را در اعماق وجودش بنا کند میتوان گفت گیتار در دستهایش جان گرفته است و برعکس اگر به آن اهمیت ندهد و یا نبض آن را از دست بدهد قطعهی موسیقی یکباره جان میبازد. نوازنده گیتار ممکن است بتواند حتی بدون داشتن درکی عمیق از کمپاس، کارهای زیرکانه و حتی دشواری روی گیتار انجام دهد اما قطعهای که مینوازد هرگز مثل فلامنکو زنده نخواهد بود. ممکن است آگاهی نوازنده نسبت به کُمپاس به صورت یک تئوری باشد. مثلا بداند که در هر الگو کدام ضربها موکد میشوند اما برای کسی که قرار است قدرت و انرژی فیزیکی کمپاس را به شنونده منتقل کند حس کُمپاس در او باید به مراتب قویتر از تنها یک هشیاری عقلانی باشد.
به این ترتیب میتوان گفت معیار نوازنده فلامنکو بر اساس کُمپاس سنجیده میشود؟
بله. معیار اساسی متخصصین برای ارزیابی تمام تلاشهای یک نوازندهی گیتار فلامنکو توانایی او در نواختن بدون اشکال در کُمپاس است. مهم نیست که یک نوازنده سریع و با تکنیک مینوازد اگر خارج از کمپاس بنوازد مطمئن باشید هواخواهان فلامنکو خیلی زود خسته میشوند و دیگر به گیتار نواختن نوازنده گوش نمیدهند. بنابراین نواختن گیتار در قالب کُمپاس دو جز لاینفک دارد.
ـ ریتم باید ضرباتی منظم و تحریککننده تولید کند تا مانند نوعی انگیزه، شنونده را وادار به حرکت در مسیر موسیقی نماید.
ـ تعداد و تاکید ضربها نیز در هر عبارت موسیقایی باید در همه حال با ویژگیهای الگوی آن شکل خاص ریتمیک که نواخته میشود مطابقت داشته باشد.
آیا فراگیری گیتار فلامنکو کار دشواری است؟
اگر وجه کاملا وابسته به تکنیک را کنار بگذاریم مشکل اصلی یادگیری گیتار فلامنکو تسلط بر این کُمپاسهاست. مطالعه آثار استادان بزرگ سنتی نشان میدهد تسلط بر این دورهها تا حد زیادی با استفاده از الگوهای ثابت ریتمی دست راست و الگوهای ثابت هماهنگی دست چپ تسهیل شده است.
فلامنکو را باید مختص اسپانیا دانست یا به کشورهای دیگر هم راه یافته است؟
هنر فلامنو با همت خستگی ناپذیر اهالی این هنر از قدیم تا به امروز از مرزهای موطن اصلی خود، اندلس، پا را بسیار فراتر نهاده و جایگاه ویژه ای در بین دوستداران این سبک در جای جای این کره خاکی به دست آورده است. این هنر علاوه بر تمامی پیچیدگی ها و دشواری هایش به علت پاکی و معصومیتی که در بطن خود دارد توانسته است خیل عظیمی از هوادارن را به سوی خود جلب نماید.
هنرجو برای درک بهتر فلامنکو چه کار باید بکند؟
آموزش زیر نظر یک مدرس یکی از ارکان مهم یادگیری است ولی در کنار آن یکی از مهمترین منابع فراگیری، کتابهای آموزشی هستند و مسلما هرچه این کتابها پربارتر باشند برای علاقهمندان بیشتر قابل استفادهاند و مسیر پرپیچ و خم آموزش را هموارتر خواهند کرد.
فلامنکو قرابتی هم با موسیقی ایرانی دارد؟ کمی در این مورد توضیح دهید:
کشور هنردوست و هنرپرور ما از یک سو به علت قرابت ریشههای دستگاههای فلامنکو با برخی دستگاههای موسیقی سنتی ایران و از سوی دیگر جذابیت شنیداری و بصری این سبک باعث شده است طرفداران جدی و نوازندگان توانمندی را در این زمینه شاهد باشیم و بی شک این کشش و اشتیاق را می بایست آگاهانه و مدبرانه هدایت نمود.
آموزش فلامنکو هم مانند موسیقی ایرانی به صورت شفاهی بوده است؟
بله. انتقال و آموزش موسیقی فلامنکو از دیرباز به صورت شفاهی (سینه به سینه) انجام میگرفته است و هنوز هم تا حد زیادی این روش پا برجاست. این به معنای آن است که گیتارنواز، گنجینه نغمات نسل قبل از خود را با دیدن و شنیدن به خاطر میسپارد و فالستاهای خاص خود را بر اساس ایدههایی که از این طریق به دست میآورد خلق میکرده است. بنابراین او به طور مستقیم بر روی ساز آهنگسازی میکرده و توسط انگشتهایش تفکرات موسیقاییاش را خلق میکرده. در این صورت احتمالا موضوع نگاشتن نت پس از آهنگسازی به میان آمده و فقط برای کمک به حافظه استفاده میشده است.
در حال حاضر منابع مناسب برای آموزش فلامنکو وجود دارد؟
در سالهای اخیر شاهد سیل ترجمه و تالیف کتابهای فلامنکو در ایران بودیم. مانند کتابهای آموزشی "خوان مارتین"، "خوان سرانو"، "پاکو پنیا"، "مورایتو"، "سابیکاس"، "توماتیو"، "پپه هپیچوئلا" و... که همگی آنها همراه با سی دیهای آموزشی صوتی و تصویری ارائه شدهاند و نوازندگان خوب ایرانی الاحق و الانصاف با استعداد ذاتی و پشتکار این کتابها را به خوبی مینوازند.
کتاب پیشرو (گیتار کولی و فلامنکو) با چه هدفی ترجمه شده است؟
هدف این کتاب کمک به هنرجو برای درک شیوهی تمرین و چگونگی استفاده از این الگوهای ثابت به منظور اجرای با تاکیدهای فلامنکو و در نهایت ایجاد سبکی شخصی است. برای بسیاری از عاشقان فلامنکو در کشورمان این امکان وجود ندارد تا از محضر اساتید به نام ایران زمین بهرهمند شوند ولی حداقل میتوانند با استفاده از کتابهای آموزشی دانش خودشان را در کنار نوازندگی ارتقا دهند و این امر یکی از مهمترین مواردی بود که من را وا داشت تا این کتاب را از زبان فرانسه به زبان فارسی ترجمه کنم.
این کتاب چه حرف تازهای برای گفتن دارد؟
با قدری تامل در کتابهای پیشین متوجه میشویم که در هیچ کدام از آنها در مورد تئوری، هارمونی، فرم و آنالیز فلامنکو، توضیحی داده نشده است. البته در کتابهای آموزشی "اُسکار هِرِرُو" توضیحی گذرا و بسیار اندک آمده است که نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه مشکلات و ابهامات دیگری را نیز در ذهن هنرجویان پدید میآورد. لازم به توضیح است تمامی بزرگانی که نام بردم اسپانیاییاند و برقراری ارتباط آنها با مخاطبان اسپانیایی امری بدیهی است زیرا از کودکی فلامنکو را در خانهها، کوچه و پس کوچهها و در زندگی روزمره لمس کرده و مثل زبانی مشترک آن را آموختهاند ولی برای ما فرهنگ و زبانی نا آشناست. خلاصه اینکه شاید بتوان با سرعتی خیرهکننده حتی مانند آنها نواخت ولی مبانی عملی باید با مبانی نظری در کنار یکدیگر باشند. به همین دلیل سعی کردم با توجه به نمونههای در نظر گرفته شده در کتاب به هنرجو بیاموزم که ابتدا باید ساختار هر "فالستا" را درک کند و سپس در تغییر آنچه نوشته شده بر اساس سلیقه و تکنیک خود، تردید نکند. درک خوبی که از منطق موسیقایی (نمونههای موجود در سی دی) هر مثال پیدا میکند به او اجازهی تغییر را میدهد که البته هنگام تغییر باید قواعد کُمپاس و روح سبک مراعات شود. تمامی آهنگسازان بزرگ فلامنکو با این روش کار کردهاند، مثلا سبک پاکودلوسیا در دوره اول، به نوعی منشعب از نینو ریکاردو (از طریق برادر بزرگ پاکو، رامون اِگلِسیراس) بود و جایگزین سابیکاس شد.
در خاتمه بگویید در کتاب «گیتار کولی و فلامنکو» به چند دستگاه فلامنکو پرداخته شده است؟
موسیقی فلامنکو بیش از 50 پالو دارد که در این کتاب دستگاههای "تانگو"، "سولئا" و "رومبا" به ترتیب در سه فصل مجزا همراه با توضیحات مفصلی درباره تکنیکهای اصلی دست راست به شکلی کارآمد طبقهبندی شده و این نمونهها، برای درک بهتر، در لوح فشردهی صوتی ضمیمهی کتاب ارائه شدهاند. در مجموع باید بگویم ترجمه کتاب، کار سختی بود. بازنویسی نتها، ویرایش و تنظیم مجدد انگشتگذاریها، پوزیسینها و شمارهی سیمها و همچنین درج توضیحات به صورت زیرنویس در دو فصل اول ازجمله مواردی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است. همچنین با افزودن برخی اصطلاحات موسیقی، سعی بر تفهیم هرچه بیشتر مطالب کتاب و پاسخگویی به سوالات احتمالی خوانندگان شده است.