مقدمه
استاد حسین خواجه امیری(ایرج) سال 1311 در روستای خالدآباد نطنز به دنیا آمد. پدرش صدای گرمی داشت و تا حدودی دستگاههای آوازی را میشناخت. به گفته خودش، پدربزرگش حاج غلام میرزا، از خوانندگان مطرح دوره ناصری بود که به دربار سلطان صاحبقران نیز رفت و آمد داشت. دوران کودکی حسین در روستا سپری شد و از همان کودکی به خواندن علاقه داشت. شبهای جمعه مردم روستا در تپههای شنی جمع میشدند و بین فرزندانشان مسابقه آوازخوانی برگزار میکردند که معمولا، حسین پیروز این مسابقه هنری میشد. کم کم آوازهی آوازش در روستا پیچید. به سبب علاقهای که به هنرِ آواز داشت مصمم شد تا با حضور در مراسم تعزیه و روضهخوانی ردیفهای آوازی را بیاموزد. به این ترتیب تجربه گرانسنگی را از همنشینی و همراهی با تعزیهخوانان به دست آورد که تاثیر آن در آثارش نمایان است. 13 یا 14 ساله بود که به تهران رفت و در یک ضیافت هنری با استاد مجید وفادار، آهنگساز و نوازنده ویولن آشنا شد. گرمی و ملاحت صدای حسین سبب شد که وفادار او را به استاد ابوالحسن صبا معرفی کند. مدتی را نزد صبا به تکمیل ردیف سپری کرد و توسط صبا به ابراهیم منصوری، رئیس وقت موسیقی رادیو معرفی شد. خیلی زود توانست در میان خوانندگان آن زمان برای خود جایی باز کند. مهارت و قدرت حنجرهاش مسیر او را برای راهیابی به برنامه فاخر "گلها" هموار کرد و به گواه بسیاری از صاحبنظران، حسین خواجهامیری یکی از مهمترین خوانندگان آواز در تاریخ رادیو بود که آثار فاخری را از خود به یادگار گذاشت.
لازم به ذکر است که این مصاحبه با هماهنگی هنرمندِ ارجمند، اسماعیل خانی انجام شد که از حُسن نیتِ ایشان سپاسگزارم.
در ابتدا بگویید که چرا نام هنری "ایرج" را انتخاب کردید؟
چون من نظامی بودم و خوانندگی در نظام رایج نبود، به همین دلیل از نام هنری ایرج که اسم برادرم بود، در رادیو و سینما استفاده میکردم.
گفته میشود که نوع خواندن شما شاد است؛ حتی در آواز هم به ندرت نشانهای از غم و اندوه در آثارتان شنیده میشود، خودتان چنین نظری دارید و علت آن چیست؟
بله. بسیاری از اساتید به این موضوع اشاره کرده اند. شاید بخاطر نوع صدا و زنگ صدای من باشد. مثلا بعضی از صداها دارای حُزن و غم هستند ولی صدای من مردانه و خاص است که به همین دلیل میگفتند صدای شادی دارم.
شما در بسیاری از آوازها از تحریرهای بلند و به اصطلاح تسبیح وار استفاده میکنید؛ علت این موضوع در نظر گرفتن سلیقه مخاطب است یا علاقه شخصی خودتان؟
بیشتر تحریرهای من به سبک خودم بود و خودم آنها را ساخته و اجرا میکردم که بسیار هم مورد توجه هنرمندان و عموم مردم قرار میگرفت و مخاطبان هم این نوع تحریرهای خاص و طولانی را بسیار دوست داشتند و میپسندید.
در آواز، ادوات تحریری برای شما بیشتر اولویت دارد یا بیان و شفافیت شعر؟
خواندن و بیان درست شعر برای من بسیار مهم بوده و هست. در یک آواز خوب، باید به درستی مفهوم شعر را به شنونده منتقل کرد. فراموش نکنیم که تحریر هم جزء مهمی از آواز ایرانی محسوب میشود که اجرای آن بسیار دقت و ظرافت لازم دارد. درست است که تحریر، زیبایی آواز را دو چندان میکند اما بیان و اجرای درست شعر خیلی مهمتر از اجرای تحریر است.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید اعتقادی به دستگاه راست پنجگاه ندارید؛ همین طور است؟
بله. از نظر من راست پنجگاه همان ماهور است و باقی گوشههایش هم از دستگاههای دیگر گرفته شده است. خیلی از نوازندگان و آوازخوانان قدیمی راست پنجگاه را به عنوان دستگاه قبول ندارند.
شما آثار قابل توجهی در "بیات تهران" خواندهاید؛ نوع بیان شعر و ادوات آوازی در بیات تهران متفاوت است؟
بله لحن و اجرای اشعار در بیات تهران متفاوت است. متاسفانه امروز بیات تهران کمتر مورد استفاده آوازخوانها قرار میگیرد. مکتب تهران بیشتر بر تصنیف و ترانهخوانی تاکید دارد. خواننده باید بتواند تحریرهای ریز و طولانی اجرا کند. گرچه گاهی تحریرها شکسته میشود ولی باید پیوستگی خود را با تحریرهای قبلی حفظ کند.
شما با نوازندگان زیادی همکاری داشتید؛ صدای ساز کدام یک از نوازندگان به آواز شما نزدیکتر است و بیشتر میپسندید؟
من با همه هنرمندان بزرگ همکاری داشتم و هنر هر کدام از آنها برای من قابل احترام و با ارزش است؛ ولی در بین همه این بزرگان، برای من بهترینها، زندهیادان استادان پرویز یاحقی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، فضلالله توکل، منصور صارمی و رضا ورزنده بودند. البته بقیه هنرمندان هم خوب بودند و کارهای خوبی با آنها دارم.
آوازخوانان بزرگی با شما همدوره بودند؛ خالی از لطف نیست که نظرتان را در مورد استادان گلپایگانی، بنان، تاج و شجریان برای مخاطبان بگویید:
آقای گلپا با من همدوره بودند و در آواز کارهای بسیار خوب و ماندگاری اجرا کردهاند. دوستی و رفاقت ما هنوز هم ادامه دارد. اکثر بزرگان موسیقی معتقدند که من و آقای گلپا آواز را به اوج رساندهایم و باعث شدیم که دوباره مردم به آواز ایرانی علاقهمند شوند.
آقای بنان هم صدای بسیار خوب و گرمی داشتند؛ من از علاقهمندان صدای ایشان هستم. آقای تاج پیرو مکتب اصفهان بودند. من صدای ایشان را خیلی دوست داشتم و ایشان هم به صدای من علاقه داشتند. در خصوص آقای شجریان باید عرض کنم سبک و مکتب آوازی ایشان با ما فرق داشت ولی صدایشان را دوست داشتم و کارهای خوبی از ایشان شنیدهام.
قسمت عمدهای از فعالیتهای شما در سینما سپری شد؛ گفته میشود دستمزد بالایی برای خواندن در فیلمها دریافت میکردید. این موضوع را تایید میکنید؟
بله. من بیشترین دستمزد را بین تمام خوانندگان آن دوره داشتم و حتی در بعضی از فیلمها گاهی وقتها برای آواز و تحریرها، دستمزد جداگانهای دریافت میکردم. البته این موضوع به فروش گیشه هم مربوط میشد. به گواه بسیاری از تهیهکنندگان، صدای من در فروش فیلمها خیلی تاثیر داشت. مثلا اگر فیلمی فروش خوب نداشت و به اصطلاح در گیشه موفق نبود، فیلم را نزد من میآوردند تا من آواز و یا ترانهای برای فیلم بخوانم که مجددا فیلم را در سینما اکران کنند تا فروش فیلم بالا رود.
آیا قبول دارید که همکاری با فردین و حضور در سینما باعث ماندگاری و محبوبیت بیشتر شما شد؟
بله. خدا رحمت کند آقای فردین را؛ ایشان مانند فیلمهایش، در بیرون از سینما هم قهرمان و مردم دار بود. صدای من روی لبخوانیها و چهره ایشان بسیار زیبا نشست. به تدریج صدای من و تصویر زندهیاد فردین در سینما جایگاه ویژهای پیدا کرد و سبب شد تا مردم فردین را با صدای من بشناسند. ناگفته نماند که خیلیها با صدای من لبخوانی کردند ولی فقط زنده یاد فردین بود که توانست خیلی زیبا و صحیح این کار را انجام دهد و همین موضوع سبب شد که من فقط با ایشان همکاری داشته باشم.
اگر موافقید در مورد کنسرتهای اخیرتان صحبت کنید و اینکه با چه هنرمندانی همکاری داشتید؟
در کنسرتهای سالهای اخیرم که در شهرهای مختلف کشور به روی صحنه رفتم همیشه چند ارکستر خوب و بزرگ کنارم بودند و با من همکاری داشتند. در این برنامهها با همکاری دوست و هنرمند گرامی، آقای اسماعیل خانی که سالهاست در کنار من هستند؛ قطعات قدیمی را توسط ایشان تنظیم و برای مخاطبان اجرا کردیم. آقای خانی در تمام اجراها کنار من بودند و رهبری ارکستر را بر عهده داشتند. خوشبختانه ایشان فضای کارهای من را به خوبی میشناسند و کارهای متعددی هم برای من ساختهاند. دو کار آخری که برای من آهنگسازی و تنظیم کردهاند بسیار مورد پسند من است. آهنگسازی این دو کار بسیار به فضای کاری من نزدیک است و این موضوع بیانگر نبوغ و خلاقیت ایشان است.
با توجه به اینکه در سالهای اخیر سفرهای زیادی به قزوین داشتهاید چه احساسی نسبت به این شهر دارید؟
به واسطه آشنایی با هنرمند عزیز آقای خانی، در این سالها سفرهای متعددی به قزوین داشتهام و خوشبختانه در این شهر دوستان خوبی پیدا کرده ام. به همت ایشان چندین کنسرت بزرگ در قزوین اجرا کردیم. مردم قزوین بسیار مهماننواز هستند و همیشه نسبت به من لطف داشتند.
به نظر میرسد مردم قزوین به صدای شما علاقه خاصی دارند و با حضور در کنسرت شما این موضوع را نشان دادند؛ چه صحبتی برای مردم قزوین دارید؟
بله. مردم قزوین این موضوع را بارها به من نشان دادهاند و از لطف و محبت تک تکشان ممنونم. ولی باید عرض کنم که به لطف خدا تمام مردم ایران حتی در دور افتادهترین روستاها نیز من را میشناسند و صدای مرا شنیدهاند و همیشه مرا مورد لطف خودشان قرار دادهاند. از ته دل و با تمام وجودم به مردم ایران عشق میورزم.
در پایان بد نیست در کنار مسائل هنری به این موضوع هم اشاره کنیم که شما در دوران جنگ هشت ساله، داوطلب حضور در جبهه بودید؛ کمی در این مورد توضیح دهید:
چون من دورههای نظامی را گذرانده بودم و نسبت به مناطق نظامی آشنایی داشتم؛ در دوران جنگ نامهای نوشتم و درخواست کردم که اگر نیاز هست این توانایی را دارم که برای وطنم و مردم کشورم در میدان جنگ حاضر شوم. در پاسخ نامه، خیلی محترمانه گفتند که اگر نیاز شد حتما از حضورتان استفاده میکنیم.