مهناز اسماعیلی
یک زن ایرانی، شهردار فرانکفورت شد. این خبر را خیلیها شنیدیم یا از کنارش مثل خیلی از خبرهای دیگر گذشتیم یا بسیار خوشحال شدیم در کشوری مثل آلمان که بعضیها آن را به عنوان یک کشور نژادپرستانه میشناسند یک ایرانی، آن هم یک بانو توانسته شهردار شهر بزرگی که مرکز اقتصادی و بانکی آلمان است شود.
چنین بانوانی که شاخص و برتر شدهاند و بارها و بارها اسمشان را در خبرگزاریها شنیدهایم، در آن سوی مرزها موفقیتهای بسیاری کسب کردهاند.
"مینو اختر زند" هم چند سالی است که فرماندار منطقهای در سوئد میباشد. او هم از 17 سالگی به استکهلم رفت؛ مدتی مدیرکل راه آهن سوئد و مدتی هم معاون رئیس اداره زیرساختهای راهآهن اروپا شد و در حال حاضر هم فرماندار است.
در زمینههای علمی هم که چهرههای شاخصی چون مریم میرزاخانی، انوشه انصاری، پریسا تبریز، رکسانا ورزا، ثریا دارابی، رکسانا مصلحی، کریستین امانپور، ترانه رضوی، رودابه بختیار، گلی عامری، مونا جراجی و فرح کریمی و ... میدرخشند که ما به وجود آنها و ایرانی بودنشان افتخار میکنیم.
چقدر سرمایههای این چنینی در کشورمان داریم که قدرشان را نمیدانیم. نخبههایی که حضورشان در کشور میتواند درجهی علمی، هنری، اقتصادی و... ما را بالاتر ببرد. چرا اینقدر نسبت به سرمایههای انسانی بیتوجه شدهایم؟ خودمان به جوانانمان توصیه میکنیم که در اولین فرصت از کشور بروید، جوانان ما هم دغدغهشان رفتن شده است. یکی میخواهد دوره دبیرستان را برود خارج از کشور بخواند تا برای مراحل بعدی تحصیل راحتتر بتواند اقدام کند. دیگری رفتن را به بعد از گرفتن دیپلم موکول میکند و عدهای هم بعد از گرفتن لیسانس و فوقلیسانس برنامهی مهاجرتشان را جور میکنند. بر سر کشور ما چه آمده است؟ مشکل کار کجاست؟ چرا دولتمردان ما قدر سرمایههای انسانی خود را نمیدانند؟ چرا نخبه بودن آنگونه که باید و شاید در کشور ما اهمیت ندارد؟ چرا دانشجوی نخبهی مقطع دکترای دانشگاه شریف دغدغهاش مالی است؟ او یک بیکار تحصیلکردهی نخبه است که اتفاقا غم نان دارد؛ چرا که با درس خواندن و نخبه بودن و تحقیقهای علمی انجام دادن نمیتوان در کشور چرخ زندگی را گرداند؛ در حالی که همکلاسی او که بعد لیسانس، مهاجرت را به ماندن در کشور ترجیح داد الان در یکی از کشورهای نخبهدوست در حال گذراندن مقطع دکترا است؛ در دفتری با بهترین امکانات، تحقیقها و پروژههای خاص و متفاوتی به او واگذار شده است و همسر و فرزندانش در خانهای زیبا در بهترین منطقهی شهر که از طرف دولت به آنها داده شده سکونت دارند و او بدون هیچ دغدغهی مالی فقط و فقط در حال تحصیل علم و دانش است. بسیارند چنین نخبگانی در کشور ما که حضورشان و وجودشان میتواند رتبهی علمی، هنری یا اقتصادی کشور را بالاتر ببرند ولی یک جای کار مشکلی دارد که باید مشکل را حل کرد.
باید دغدغهها را رفع کرد؛ باید جوانان را با تغییر سیاستهای مرتبط به سرمایه انسانی به ماندن ترغیب کرد نه با حرف و سخن.
باید ترینها را در کشور خودمان حفظ کنیم و به راحتی از دستشان ندهیم.
باید چشمها را شست، باید جور دیگر نگاه کرد.